حسین یعقوبی: پاریس صحنه جنایت ضد بشری دست پروردگان رژیم ایران

بار دیگر بربریت بنیادگرایی مذهبی چهره شنیع و جنایتکارانه خود را به نمایش گذاشت و جان دهها انسان بیگناه را در پاریس به کام مرگ و نیستی فرو برد. آنطور که خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت در پیامشان، بلافاصله بعد از وقوع این جنایت تروریستی متذکر شداه اند، براستی: "وجدان بشریت در شوک و ناباوری و حیرت فرو رفته است که چگونه می توان تحت نام خدا و دین چنین جنایتی را مرتکب شد. مردم ایران که ۳۷ سال است تحت حاکمیت سیاه دیکتاتوری مذهبی و تروریستی آخوندی، یعنی پدرخوانده داعش، قرار دارند با این جنایتها به خوبی آشنا هستند و مردم فرانسه و احساساتشان را در این لحظات سخت کاملاً درک می کنند و با آنها همدرد هستند".

این اولین بار نیست که "لاجوردی های" الهام گرفته، نانخور و آموزش دیده در مکتب "امام خمینی" که به تصریح مقامات طراز اول رژیم آخوندی "هم ایدئولوژی و هم مواد منفجره شان از ایران تامین می گردد۱" منطقه خاورمیانه و جهان و منجمله شهر پاریس را صحنه تاخت و تاز خونین تروریستی خود قرار داده اند.
و افسوس که در طی این سالیان، علیرغم هشدارهای راهگشایانه و دلسوزانه مقاومت ایران، به مثابه اصلی ترین قربانی این پدیده شوم، نسبت به هیولای آدم خوار بنیادگرایی دینی، سیاست شوم مماشات نه تنها چشم "جهان متمدن" را صرفا بر منافع حقیر اقتصادی معطوف کرده، که در کمال شگفتی به بانکدار بنیادگرایی دینی در ایران، در مواقعی حتی اطمینان هم داده که نسبت به عملیات "آدم ربایی محدود" آنها بر علیه اپوزیسیون ایران در خاک پاریس چشم نیز بپوشد ۲!.
بدیهی است که ابراز همدردی و همبستگی عمیق با مردم فرانسه در این لحظات دردناک و تراژیک کمترین وظیفه هر وجدان آگاهست، اما مسئولیت انسانی نباید مانع تکرار این هشدار به رهبران غرب گردد که برای خشکاندن ریشه تروریزم مبتنی بر اندیشه عقب مانده و ضد بشری بنیادگرایی دینی، مقدم برهر اقدامی باید قلب این پدیده را در تهران نشانه گرفت. چرا که آن دست شقاوت پیشه ای که مردم بی گناه پاریس را به خاک و خون کشید، پیرو همان اندیشه متعفنی است که در ایران و افغانسان زنان را سنگسار می کند و بی رحمانه اسید بر سر و رویشان می پاشد، آنها را ازرفتن به استادیوم ورزشی و تماشای مسابقات فوتبال منع میکند و در اروپا فتوای قتل سلمان رشدی را صادر میکند. آیا ابهامی وجود دارد که در پشت همه این جنایات چه از منظر توجیه دینی و چه از لحاظ لجستیک رژیم ایران قرار دارد؟
نسبت دادن این دست جنایات، صرفا به طیف "سنی" بنیادگرایی اسلامی و جستن متحدان واهی در طیف "شیعی" آن، فضایی است که رژیم ایران با دامن زدن به آن تلاش می کند، ضمن پنهان نگه داشتن نقش خود در این جنایات، وقیحانه خود را به عنوان بخشی از راه حل ارائه دهد. مطالعه دقیق شکل گیری و گسترش بنیادگرایی دینی، اما به درستی نشان می دهد، که این پدیده خانمانسوز از فردای به قدرت رسیدن خمینی و شرکاء "شیعی" آن در ایران از قالب های سنتی به یک الگوی سیاسی و حکومتی تبدیل گشته و ابتدا با سرکوب غیر قابل تصوری در ایران به اجرا گذاشته شد و سپس با صرف هزینه های نجومی به خارج از محدوده جغرافیایی ایران صادر گردید.
بسیاری از سیاستمداران غربی بارها به این واقعیت اذعان کرده اند که ایران اصلی ترین کانون پیدایش و گسترس بنیادگرایی اسلامی در منطقه و جهان می باشد. فاجعه خونین و تاسف انگیز پاریس یک بار دیگر نشان داد که سیاست استمالت از رژیم ایران، بدلیل نقش کلیدی آن در حمایت از گروههای تروریستی بنیادگرا، تنها به فجایع بزرگتری رهنمون می شود.
تنها با اتخاذ یک سیاست قاطع در مقابل بنیادگرایان و اصلی ترین حامی آنها، یعنی رژیم ایران و حمایت از نیروهای مترقی و پیشرو و در راس آنها حمایت، ترویج و تقویت برنامه ۱۰ ماده ای خانم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران می توان به مقابله جدی با بربریت نیروهای بنیادگرا در منطقه خاورمیانه برخاست.
پاورقی:
۱- پاسدار محسن رفیقدوست بعد ازانفجار مقر تفنگداران آمریکایی در لبنان در هجدهم آوریل سال ۱۹۸۳
۲- چراغ سبز شیراک به سران رژیم جهت ربودن رهبران مجاهدین در پاریس؛ از کتاب "اگر تکرار کنید، تکذیب خواهم کرد" به قلم "ژان کلود موریس" سردبیر وقت هفته‌نامه معروف فرانسوی "ژورنال دودیمانش"