تاریخچه:
با تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر، جنبش بینالمللی دفاع از حقوق پایهای بشر، به مرحله بلوغ رسید و تقویت گشت. این اعلامیه که یک پیمان بینالمللی است، در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ در پاریس به تصویب رسید. این اعلامیه را عموماً نتیجهٔ بلافصل جنگ جهانی دوم تلقی میکنند که برای نخستین بار حقوق جهانشمولی را که همه ابناء بشر استحقاق آن رادارند بهصورت جهانی بیان داشته و به رسمیت میشناسد. این اعلامیه مشتمل بر سی ماده است که بر اساس مفاد آن، حقوق بنیادی مدنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را که تمامی انسانها در هرکجای جهان باید از آن برخوردار باشند دقیقاً مشخصشده است.
این اعلامیه که بهعنوان معیار و ضابطه مشترک از موفقیت برای همه مردمان و ملتهای گوناگون تهیه و تدوینشده است باید توسط همگان رعایت، حمایت و محترم شمرده شود.
در همین رابطه قانون بینالمللی حقوق بشر نیز کشورها را موظف به رعایت و اجرای تعهداتشان در این زمینه مینماید. کشورها با الحاق به معاهدههای بینالمللی تعهدات و وظایفی را بر اساس حقوق بینالملل به عهده میگیرند تا حقوق بشر را رعایت کنند، از آنها حمایت نمایند و آنها را به اجرا درآورند. علاوه بر آن دولتها با تصویب معاهدههای بینالمللی حقوق بشر متعهد میشوند با اتخاذ تدابیر و تدوین قوانین داخلی سازگار و متناسب با تعهدات، وظایف معاهدهای خود را به اجرا درآورند و عملی سازند. مضافاً کشورهای اروپایی برای تضمین اجرای اعلامیه حقوق بشر، یک معاهده بینالملل دیگری نیز بنام کنوانسیون اروپایی حقوق بشر برای حفاظت از حقوق بشر و آزادیهای اساسی در اروپا در سال 1950 به تصویب رساندند که خود متضمن حفاظت از حقوق بشر ملل اروپایی بشمار میرود.
بر اساس این کنوانسیون، دیوان اروپایی حقوق بشر تأسیس گردید. بهموجب آن هر فردی که احساس کند حقوق قانونیاش که بهموجب این کنوانسیون از آن برخوردار است، توسط یک دولت عضو نقض شده، میتواند را سا در این دادگاه اقامه دعوا کند. احکام این دادگاه البته برای دولتها لازمالاجرا بوده چنانچه قضات این دیوان نقض موردادعا را بر دولتهای مرتبط الزامآور تشخیص دهند، این دولتها متعهدند که آن را مرتفع کنند...
.
ازآنجاییکه دولتها معمولاً بهعنوان بازیگران صحنه حقوق بینالملل محسوب میشوند، تشکیل این دیوان برای حفاظت افراد در برابر نقض حقوق بشر، یک ویژگی برجسته و مبتکرانه برای یک معاهدهٔ بینالمللی دربارهٔ حقوق بشر به شمار میرود؛ چنانکه افراد میتوانند یک نقش فعال در عرصهٔ بینالمللی ایفا کنند.
کنوانسیون اروپایی تنها موافقتنامهٔ بینالمللی حقوق بشری است که بالاترین درجه از حفاظت فردی را برای افراد تضمین میکند. جالب اینکه دولتهای عضو نیز میتوانند علیه دیگر دولتهای عضو که کنوانسیون را نقض کرده باشند طرح دعوا کنند؛ اگرچه این قدرت بهندرت مورداستفاده قرار میگیرد.
در مقدمه این اعلامیه تصریحشده است که هدف اساسی آن، تبلور آرمان مشترکی است که برای همه ملل این جهان در نظر گرفتهشده است. در جمله اول این مقدمه به فاجعه اعمال وحشیانه نازیهای آلمان اشارهشده و بر اهمیت وافر حقوق نوین بشری صحه گذاشته میرود: "… ازآنجاکه شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری و حقوق یکسان و انتقال ناپذیر آنان اساس آزادی و عدالت و صلح را در جهان تشکیل میدهد، عدم شناسایی و تحقیر حقوق بشر منتهی به اعمال وحشیانهای گردیده است که روح بشریت را به عصیان واداشته؛ و ظهور دنیایی که در آن افراد بشر در بیان عقیده آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند بهعنوان بالاترین آمال بشر اعلامشده است..."
اعلامیه جهانی در تاریخ ۱۰ دسامبر سال ۱۹۴۸ میلادی با ۴۸ رأی موافق، ۸ نمایندهٔ غایب و بدون رأی مخالف به تصویب رسید. اتحاد شوروی ، اوکراین، بلاروس، یوگسلاوی، لهستان، چکسلواکی، عربستان سعودی و اتحادیه آفریقای جنوبی هشت نمایندهای بودند که در جلسه تصویب حضور نداشتند. هندوراس و یمن (که در آن دوره جزو کشورهای عضو بودند) رأی ممتنع دادند.
غیبت آفریقای جنوبی به دلیل داشتن نظام آپارتاید که عملکرد آن مستقیماً با تعدادی از مواد بیانیه در تناقض بود و غیبت نماینده عربستان سعودی نیز به دلیل مخالفت با ۲ ماده از اعلامیه: ماده ۱۸ که به همگان «حق تغییر دین و باور» میدهد و ماده ۱۶ که در مورد «برابری حقوق در ازدواج» سخن میگوید. غیبت شوروی را ماده ۱۳ بیانیه میدانند که به شهروندان اجازه میدهد تا کشور خود را ترک کنند و شوروی با این کار مخالف بود!
حقوق بشر از روزگاران کهن تا به امروز در ایرانزمین
ایران در همان روزبه این بیانیه رأی مثبت داد و ظاهراً تمام تعهدات مربوطه را در این زمینه پذیرفت. همان تعهدات و میثاقهایی که در زمان حکومت آریامهری و بعدها در ابعادی هولناک، غیرقابلتصور و به صورتی سیستماتیک و نهادینهشده در حکومت جبار ولایتفقیه بهشدت نقض شده و همچنان استمرار دارد. شاه در جریان جشنهای مفتضحانه ۲۵۰۰ ساله سلطنت در ایران در کمال بلاهت، خود را به کوروش نسبت داد و به او گفت: کوروش آسوده بخواب (زیرا) که ما بیداریم!؟ کوروشی که همه رفتار و کردار و حکومتش از اساس، مبارزه با همین ستمگران از نوع آریامهری و خمینی بود. برای درک موضوع خوب است نگاه کوتاهی به این شخصیت بزرگ حقوق بشر و منشور جاودانهاش بی اندازیم تا بهخوبی بر همگان روشن شود که آنها که بنام طرفداری از سلطنت و یا هر مستمسک دیگر در تلاشاند تا مزوّرانه خود را به کوروش وصل کنند، بدانند تا چه حد کوروش خصم آنها و افکار و عملکردهای ضد ایرانیشان بوده است. او با دیدی ژرف بیان میکرد که ستیزش تنها با تاریکی و جهل است و برای رویارویی با آن شمشیر نمیکشد بلکه چراغ (آگاهی) میافروزد.
کوروش بزرگ پس از آزادسازی بابل در پرستشگاه مردوک خدای بزرگ بابل سخنانی گفت که از آن بهعنوان اولین منشور حقوق بشر در تاریخ انسان یاد میرود. کوروش در حالتی نیایش گونه چنین گفت:
- اینک که به یاری مزدا، تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای چهارگوشه دنیا را به سر گذاشتهام، اعلام میکنم:
که تا روزی که من زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من میدهد:
- دین و آیین و رسوم ملتهایی که من پادشاه آنها هستم، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیردستان من، دین و آئین و رسوم ملتهایی که من پادشاه آنها هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند.
- من از امروز که تاج سلطنت را به سرنهادهام تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من میدهد،
هر گز سلطنت خود را بر هیچ ملت تحمیل نخواهم کرد
و هر ملت آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند یا ننماید
و هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند، من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد.
وهم چنانکه دیدیم این امر بهیکباره ارکان آن نظام فاسد وابسته و دستگاه اختناق پوسیده ساواکش را برچید و راه به سرنگونی محتومش برد.- من تا روزی که پادشاه ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه هستم، نخواهم گذاشت،
کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد، من حق وی را از ظالم خواهم گرفت
و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد.
- من تا روزی که پادشاه هستم، نخواهم گذاشت مال غیرمنقول یا منقول دیگری را بهزور یا به نحو دیگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحبمال، تصرف نماید
- من تا روزی که زنده هستم، نخواهم گذاشت که شخصی، دیگری را به بیگاری بگیرد
و بدون پرداخت مزد، وی را بکار وادارد.
من امروز اعلام میکنم که هر کس آزاد است که هر دینی را که میل دارد، بپرستد
و در هر نقطه که میل دارد سکونت کند،
مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غضب ننماید،
و هر شغلی را که میل دارد، پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است، به مصرف برساند،
مشروط به اینکه لطمه بهحقوق دیگران نزند.
من اعلام میکنم که هر کس مسئول اعمال خود میباشد و هیچکس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده، مجازات کرد، مجازات برادر گناهکار و برعکس بهکلی ممنوع است
و اگر یک فرد از خانواده یا طایفهای مرتکب تقصیر میشود، فقط مقصر باید مجازات گردد، نه دیگران.
- من تا روزی که به یاری مزدا، سلطنت میکنم، نخواهم گذاشت که مردان و زنان را بهعنوان غلام و کنیز بفروشند و حکام و زیردستان من، مکلف هستند که در حوزه حکومت و مأموریت خود، مانع از فروش و خرید مردان و زنان بهعنوان غلام و کنیز بشوند
و رسم بردگی باید بهکلی از جهان برافتد.
و از مزدا خواهانم که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و بابل و ملتهای ممالک اربعه عهده گرفتهام، موفق گرداند.
کوروش را ایرانیان پدر، یونانیان سرور و قانونگذار، یهودیان مسیح، بابلیان دوست مردوک میخوانند و برخی نیز بر این باورند که وی همان ذوالقرنین است که در قرآن کریم از آن یادشده است.
وضعیت حقوق بشر در دوران معاصر ایران
دوران حکومت سیاه آریامهری نیز با کشتار آزادیخواهان مجاهد و مبارز و دگراندیشان توسط عوامل سرکوبگر و شکنجهگرش در ساواک و سایر دوایر امنیتی شناخته میرود. دستگیری و زندانی کردن و شکنجه به بهانه داشتن و یا مطالعه کتب آگاهیبخش که از آن بهعنوان نشریات ضاله یاد میشد و یا صرف اندیشهای آزادیخواهانه، سرنوشت ایرانیان آزادهای بود که در سر سودای آزادی ایران را داشتند، بدون اینکه حتی دست به سلاحی هم برده باشند. چه بسیار از مجاهدین و فداییان خلق را به همین اتهام به جوخههای تیرباران سپردند و البته با این اعمال جنایتکارانه راه سرنگونی خویش را نیز هموار میکردند. تا اینکه جیمی کارتر با تز حقوق بشر خود وارد صحنه معادلات سیاسی جهان شد و بر شاه فشار آورد که در زندانها موضوع حقوق بشر را دستکم با متوقف کردن شلاق رعایت کند
شایانذکر است که در آن روزگار زنی معلومالحال و بدنام به نام اشرف پهلوی خواهر دوقلوی شاه بر کرسی ریاست هیئت ایران در کمیسیون حقوق بشر در ژنو و نیویورک تکیه زده بود و رژیم شاهنشاهی و حکومت سرکوبگرش را در سازمان ملل نمایندگی میکرد و درعینحال به قاچاق هروئین نیز اشتغال داشت و درمواردی هم منجر به دستگیری او و بیآبرویی بیشتر برای شاه و دربارش میشد! واقعاً چه انتخاب اصلحی!؟ همان شاهزاده خانم پستفطرتی که عامل زنده سوزاندن شهید بزرگ امیر مختار کریم پور شیرازی، روزنامهنگار میهندوست و مبارز و یار و غمخوار پیشوای ملی کردن نفت دکتر مصدق بود. همان روزنامهنگار متعهد و دلیری که گفته بود:
”ما سوگند خوردهایم که تا پای جان از حقوق این گرسنگان و برهنگان در مقابله با سرنیزه و قلدری، بیباکانه، دفاع کنیم“
البته دکتر مصدق، شجاعانه و بهحق در دوران پرافتخار صدارتش با برچیدن بساط دفاتر افراد وابسته به خاندان سلطنت، آنها و بهویژه اشرف را به خارج تبعید کرده و تلاش کرد تا دست این اختاپوس تبهکار را از چنگاندازی به مال و ناموس مردم ایران کوتاه کند و آن را ریشهکن سازد.
کارنامه این پرنسس بدگهر و سایر اعضای خاندان حقیر سلطنت بسا ننگینتر، حجیمتر و جنایات کارانه تر از آن است که در این کوتاه نوشته به آن پرداخته شود.
و اما با سرقت رهبری قیام و تشکیل حکومت جبّار و خونریز فاشیسم مذهبی توسط خمینی جلاد، تمام اساس، اصول و مبانی حقوق بشر که حداقل توسط شاه و دستگاهش بهناچار و بهطور فرمالیستی هم که شده بود در سالهای آخر حکومت، بهطور قطرهچکانی رعایت میشد، مطلقاً توسط خمینی ملعون، نفی و به قربانگاه کشیده شد. از همان آغاز کار، این جنایتکار بیهویت، بنا را بر کشتار و شکنجه و سرکوب گذاشت و به نوباوگان خردسال و پدران و مادران سالخورده و زنان باردار نیز کمترین ترحمی نشان نداد و هر کس که سخنی و یا نغمهای از آزادی سرمی داد، او را به هر شکل دشمن خویش و نظام ضد بشری و ضدایرانیش تلقی کرده و به سفاکانه ترین صورت ممکن به مسلخ میبرد. هزاران تن از نوجوانان بیدفاع را که تنها جرمشان صرفاً پخش و یا در دست داشتن اعلامیهای از مجاهدین بود، بدون احراز هویت قتلعام میکرد. تاکنون این حکومت انسان ستیز بیش از ۱۲۰۰۰۰ انسان شریف و آزاده را به دلیل مخالفت با این رژیم جهل و جنایت سبعانه تیرباران کرده است.
درست در مقابل چشمپوشی دستگاه مماشات گر غرب در مقابل اینهمه بیقانونی و کشتار و شکنجه در رژیم ولایتفقیه، مقاومت ایران و بهویژه رهبری آن از ابتدا پرچمدار و پیشتاز دفاع از حقوق بشر مردم ایران در تمامی صحنههای بینالمللی بوده است. این مقاومت و اعضای پاکبازش در همین کارزاری که مسعود رجوی بنیان نهاد با تمام قوا به افشای جنایات رژیم پرداخته و در ارگانهای بینالمللی پوزه دشمن را به خاک مالیده و با 62 قطعنامه شدیداللحن محکومیت در ارگانهای ملل متحد، رژیم را بهعنوان بزرگترین ناقض حقوق بشر در سطح جهان افشا و محکوم نموده است. در این زمینه شهیدان ارزشمندی همچون پروفسور کاظم رجوی که گفته بود "ما حقوق بشر را با خون خود مینویسم" و دیگرمبارزان والامقامی ازجمله محمدحسین نقدی کاردار پیشین ایران در ایتالیا و نماینده شورا در این کشور، مجاهد شهید زهرا رجبی از مسئولین بلندمرتبه سازمان مجاهدین و نماینده اعزامی مقاومت برای کمک و یاریرساندن به پناهندگان ایرانی در ترکیه و بسیاری دیگر که در این زمینه به دلیل فعالیتهای افشاگرانهشان توسط دیپلمات تروریستهای اعزامی رژیم ولایتفقیه به قتل رسیدند، خود گواه بهای سنگینی است که این مقاومت خونباربرای تحقق آرمان والای حقوق بشر در ایران پرداخته است.
اما شوربختانه علیرغم اینهمه محکومیت در ارگانهای ملل متحد، این سازمان در ادامه همان سیاست ننگین مماشات غرب با چشمپوشی بر روند هولناک و وخامت بار وضعیت حقوق بشر بهطور خاص در دوران روحانی شیاد و جنایتکار، با بیش از دو هزار اعدام در کارنامه ننگینش که رکورددار اعدام در جهان است، از ارجاع پرونده جنایات وحشیانهاین رژیم خونخوار و انسان ستیز به شورای امنیت امتناع ورزیده و درنتیجه این سیاست احمقانه دست رژیم را برای کشتار بیشتر مردم دردمند ایران باز گذاشته است!
حال با توجه به شرایط پرمخاطرهای که جهان متمدن با آن مواجه است که البته بیشک به دلیل مماشات و استمالت غرب با این رژیم تروریست پرور ایجادشده که خود بالمآل بهطور اتو دینامیک موجب بروز، ترویج و تقویت جریان تروریستی موسوم به داعش شده، جامعه جهانی بیش از هر زمان نیازمند یافتن راهحل مناسبی در تقابل با این بحران فزاینده تروریستی در منطقه و کل جهان میباشد. البته این نوادگان حرامزاده ابو داعش حاکم بر میهنمان است که این روزها عرضاندام میکنند و جنایاتشان را از عراق و شام و خاورمیانه به خیابانهای اروپا هم کشاندهاند. خمینی و فرزندان خلف فرومایهاش در کشتن و دست بریدن و چشم از حدقه درآوردن و سایر مجازاتهای سبعانه که نمونه هولناک اخیر آن خارج کردن بخیه از صورت کودک مجروحی بود که والدینش توان پرداخت هزینه یک بخیه را نداشتند!، خود مبلغ و مرشد این نوادگان عقیدتی و مسلکی داعشی میباشند. پیش از حملات تروریستی خیابانهای پاریس توسط فرزندخواندگان رژیم تروریست پرور ولایتفقیه، ابو داعش و عواملش در عراق با موشکپرانی دیوانهوار خود 24 تن از قهرمانان مجاهد را به طرز وحشیانهای در زندان لیبرتی به شهادت رسانده و دهها تن را نیز شدیداً مجروح و مصدوم نموده بودند که البته بازهم با بیعملی غرب بهویژه آمریکا و سازمان ملل مواجه شد! اینگونه حملات برعلیه جان مدافعان بیدفاع آزادی در لیبرتی و قبلاً در اشرف بدون کمترین تردید داغ ننگ جاودانی است بر پیشانی آمریکا و ملل متحد و اتحادیه اروپا که بارها و بهصورت مکتوب نسبت به امنیت و حفاظت آنها متعهد شدهاند، بهراستی این سازمان ملل متحد است یا سازمان دول مماشات گر متحد که روزگاری برای برقراری صلح و امنیت در جهان پایهریزی شده بود؟
متأسفانه ارباب بیمروت دنیا به سرکردگی رئیسجمهور آمریکا کلیّه تعهدات خویش را در قبال تضمین سلامت و امنیت اعضای مقاوم مجاهدین در رزمگاه لیبرتی، صرفاً به خاطر کنار آمدن با رژیم برای رسیدن به توافق هستهای، زیر پا گذارده و ازاینجهت دیگربار همانگونه خیانتهایی را که به رهبر فراموشی ناپذیر ملت ایران دکتر مصدق بزرگ مرتکب شده، تکرار نمودند.
اما مایه مباهات ماست که رئیسجمهور برگزیده این مقاومت، علیرغم واقعیت دردناکی که این مقاومت سرخفام خود قربانی اصلی جنایتهای ضد بشری آخوندی بوده و دستکم دهها هزار تن از اعضا و هواداران پاکباز و شجاعش توسط این رژیم خونخوار ضد بشری شکنجه و اعدام گشته، به لغو حکم اعدام فراخوان میدهد و خانم مریم رجوی صراحتاً و به تأکید آن را در برنامه ده مادهای خود برای آینده ایران میگنجاند. این دقیقاً همان روح متعالی انساندوستی و رویکرد والایی است که از دیرباز مصلحین بشری و نیاکان ما از کوروش گرفته تا مصدّق و حنیف نژاد و رجوی و خیابانی و دیگر مبارزان همچون جزنی ها و پاکنژاد ها و سایر تلاشگران راه آزادی و حقوق بشر به دنبال آن بوده و میرود تا به دست توانای مردم ایران و فرزندان دلاورشان یعنی رزمندگان، پرچمداران و سالاران بزرگ آن در رزمگاه لیبرتی با سرنگونی تام و تمام این رژیم تبهکار و جبار آخوندی با همه جناحها و اعوانوانصارش این خواسته دیرینه مردم ایران را محقق سازند.
پاریس - دهم دسامبر سال 2015 مصادف با روز جهانی حقوق بشر