یزدان حاج حمزه ـ پیوند پایدار جنبش ضد دیکتاتوری وجنبش کارگری درایران را دریابیم

پیوند پایدار جنبش ضد دیکتاتوری وجنبش کارگری درایران را دریابیم 

یزدان حاج حمزه


فعالان جنبش ضد دیکتاتوری درایران اعلام کرده اند  که «روزکارگر»امسال ،( اول ماه مه 2010،  یازده اردیبهشت 89) ، درتظاهرات  خیابانی فعالان جنبش صنفی - حقوقی کارگری ایران مشارکت می کنند.

این مشارکت البته مثل کشورهای دیگر،برای جشن گرفتن روزاول ماه مه نیست . زیرا دراین کشورها دستاورد های جنبش کارگری را در اول ماه مه جشن می گیرند . ممنوعیت استفاده از خشونت حکومتی علیه مبارزات صنفی کارگران را قدرمی شناسند، حال آنکه درنظام ولایت فقیهی ایران خشونت درمورد حرکتهای صنفی – حقوقی کارگران ، به اشکال مختلف  بیش ازآنچه در اول ماه مه 1886  درشهرشیکاگوآمریکا محقق شد ، وجود دارد . درکشورهای دیگر به رسمیت شناساندن سندیکاها وتشکل های مستقل کارگری وحمایت ازاین تشکل ها ی مستقل  در پیگیری مسالمت آمیزمطالبات جنبش صنفی کارگری از کارفرمایان ودولت را جشن می گیرند،اما درنظام ولایت فقیهی ایران این حق پایه ای ازکارگران وسایرحقوق بگیران سلب شده ،برای  تشکل های وابسته « اسلامی » وجهه« قانونی»  قایل شده اند واستقلال تشکل های صنفی کارگران و سایرحقوق بگیران را « غیرقانونی » تلقی می کنند . آری درایران کنونی  برخلاف کشورهای دیگر« اول ماه مه » روزجشن وعید کارگری نیست .افراد وجریانهای سیاسی  مسؤل می خواهند دراین روزبه حرکت های کارگری ملحق شوند تا اعتراض مشترک خود را ،علیه پایمال شدن حقوق صنفی – سیاسی دوجنبش کارگری وجنبش نوین ضد دیکتاتوری ایران ، فریاد کنند  . این پیوند از خصوصیات مشترک ونیازهای متقابل دوجنبش ناشی می شود پیوندی منطقی وزمینه داری است  که تداوم آن امکان پذیراست  و الزاماتی دارد که باید مورد توجه قرارگیرد     

خصوصیات مشترک
 
1- هردوجنبش با مانع سیاسی مشترکی رویاروی هستند
خواست  پایه ای وحیاتی جنبش صنفی - حقوقی کارگران وسایرحقوق بگیران ، حق داشتن سندیکا ها وتشکل های مستقل ازدولت است . بدون برخورداری ازاین حق پایه ای سایرحقوق به رسمیت شناخته شده آنها قابل تأمین نیست . درنظام ولایت فقیه، تشکل های « اسلامی » به کارگران دیکته شده  واسلامی بودن ،درعمل به حکومتی شدن وغیرمستقل شدن تشکل های« قانونی » کشیده شده است .بنا براین می بینیم جنبش کارگری درایران به طور« قانونی » از حق اساسی استقلال محروم شده ، و برای رسیدن به این حق ،مثل جنبش ضد دیکتاتوری،   با مانع دیکتاتوری نظام ولایت فقیه رویاروی است

2- هردو جنبش هویت سیاسی جبهه ای دارند ودرآنهاصاحبان گرایشات سیاسی گوناگون فعالند . 
 اگربرای جنبش صنفی - حقوقی کارگری ایران هویت سیاسی قائل باشیم این جنبش نیزمثل جنبش سیاسی ضد دیکتاتوری ایران هویت سیاسی یکسانی ندارد . رنگ سیاسی هردو جنبش قوس وقزح است ونمی توان برای آنها رنگ سیاسی واحد ویکسانی قائل شد .درآن هم سرخ وجود دارد وهم سبز،هم «ساختارشکن » و سرنگونی طلب وجود دارد وهم « اصلاح طلب » . مهم آنست که گرایش های سیاسی گوناگون جهتگیری واحد جنبش ضد دیکتاتوری وآزادی خواهی این جنبش را مورد توجه خود قراردهند . هر گرایش سیاسی که درعرصه عمل توانایی بیشتری برای پیشبرد این جنبش  ضد دیکتاتوری به سمت آزادی نشان دهد به صورتی منطقی نقش بیشتری درهدایت این جنبش به دست خواهد آورد .

3-  سومین خصوصیت دوجنبش آنستکه هردو جنبش درد مشترک دارند و ماشین سرکوبگری رژیم ، فعالان هردوجنبش را آماج خشونت ضد انسانی خود قرارمی دهد .


نیاز متقابل

1-جنبش نوین ضد دیکتاتوری ایران نزدیک به ده ماه است که درایران پا گرفته ودرکوچه وخیابان جاری شده است .  اگراین جنبش نوپا به جنبش دیرپای کارگری ایران بپیوندد ، درمقابله با دشمن مشترک ، کمیت وکیفیتی کارآتری پیدا می کند وبرای تداوم واستحکام خود تضمین بیشتری به دست می آورد . جامعه حدود 8 میلیون نفری کارگری( که با افراد تحت تکفل کارگران می تواند سربه 20 میلیون نفربزند ) ، به لحاظ کمّی وزنه جمعیتی قابل توجهی است با  مطالبات ونیازهای معیشتی روزمره ،حاد وغیرقابل اجتناب . این جامعه قابلیت وپویایی پیگیری مستمر مطالبات صنفی – حقوقی خود را دارد . شواهدی وجود دارد که چهرهای سرشناس ومقاوم جامعه کارگری ایران آگاهی کامل دارند که محرومیت های صنفی – حقوقی آنها آبشخوری سیاسی وحکومتی دارد وبه اعتباراین آگاهی سیاسی جامعه کارگری ایران استعداد آنرا دارد که به سرعت جذب جنبش نوین ضد دیکتاتوری شود . این واقعیت را ،می توان درسیاست های تهدیدی وتطمیعی که دولت پاسداران درمورد کارگران به کارگرفته نیز، مشاهده کرد .کارگران فعال وبه خصوص آنها که تشکیل سندیکای مستقل کارگری را پیگیری می کنند زیرفشارسرکوب مستمراین دولت درکارگاهها وزندانها هستند . اما حربه سرکوب دولت پاسداران  به تنهایی برای جلوگیری ازپیوند جامعه کارگری به جنبش ضد دیکتاتوری نوین ایران ،موثرنیست . اینستکه می بینیم حربه تطمیع ودام وابسته سازی مالی کارگران به این دولت را نیزگسترده  کرده اند . طرح حذف سوبسیدها  که توسط دولت پاسداران ، درشرایط نامساعد اقتصادی – اجتماعی وبین المللی کنونی به اجرا می رود ، به طورخاص جداسازی جامعه کارگران وسایر حقوق بگیران ازجنبش ضد دیکتاتوری را نشانه گرفته است . رهنمود امنیتی – سیاسی این طرح غیرسیاسی کردن جامعه کارگری وتمکین سیاسی این جامعه ازحکومت است . می خواهند با افزایش شدید قیمت ها وگسترش فقر، گدا پروری کنند ، بخش بزرگی از کارگران وحقوق بگیران را به نوعی جیره خواردولت نمایند واز نیازمند شدن خانواده های کارگران وحقوق بگیران به کمک مالی سوء استفاده سیاسی کنند وبه شرط تمکین سیاسی ازدولت پاسداران، به آنها مختصری کمک مالی نمایند . دولت پاسداران با انگیزه سیاسی – امنیتی  این طرح مالی را به دنبال طرح های مالی قبلی نظیرتوزیع « سهام عدالت » به اجرا درمی آورد و درشرایط کنونی به طورمشخص  ازاجرای آن جدا سازی جنبش کارگری ازجنبش ضد دیکتاتوری نوین ایران را دنبال می کند .

2- نظام ولایت فقیه جامعه کارگری ایران را همچنان از خواست پایه ای  برخورداری ازسندیکاها وتشکل های مستقل ، که شرط لازم برای مطالبه حقوق پایمال شده این جامعه است ، محروم نگهداشته و باحربه تهدید وتطمیع سودای آن دارد که این خواست را مهارکند . حال آنکه وجدان آگاه جامعه کارگری ایران پی برده که تنها با مبارزه صنفی وجداگانه خود نمی تواند این حق پایه ای  را که حکومت آنرا« غیرقانونی » می داند به دست آورد . منافع مشخص صنفی – حقوقی کارگران ایران ایجاب می کند که برای کنارزدن مانع دیکتاتوری نظامی ایران ازسرراه خود به جنبش ضد دیکتاتوری مردم ایران بپیوندند .


برخی ازالزامات پیوند پایداردو جنبش

همدلی وهمراهی ملموس ومستمر فعالان جنبش ضد دیکتاتوری با جنبش کارگری ایران شرط لازم برای پیوند پایداراین دوجنبش است . آنها که ازنزدیک دستی برآتش دارند ، البته ،بهتر برالزامات این همدلی ملموس واقفند وامیداست برای تحقق آن ، سوای برقراری ارتباط بین دوجنبش ، به سمت رعایت الزمات پایدار آن بروند . به نظرمی رسد که رعایت موارد زیر نیز بتواند به پیوند دوجنبش کمک کند :
1- در ملاء دانشجویی ،محیط های دانشگاهی وضمن حرکت های خاص ضد دیکتاتوری نیز،خواست های پایه ای جنبش کارگری نظیربرخورداری کارگران وحقوق بگیران ازتشکل مستقل واخراج نیروهای سرکوبگرازکارگاهها، درکنارشعارهای ضد دیکتاتوری ، مطرح شود .
2- برای  رویا رویی  با سیاست اسارتباروابسته سازی زندگی کارگران به کمک دولت ، درمحیط های غیرکارگری نیز شعارهایی نظیر« کمک دولت نه ، افزایش دستمزد حقوق بگیران وتأمین اجتماعی آری »  عنوان شود .
3- جای آن دارد که هوا داران جنبش ضد دیکتاتوری ایران درداخل وخارج کشورحمایت از این جنبش وبرخورد تعاونی خود با آنرا افزایش دهند و  ازطریق شبکه های مخفی ، به خانواده های نیازمند فعالان جنبش کارگری و ضد دیکتاتوری کمک مالی برسانند .

فرصت استثنایی اجتماعی شدن حرکت های ضد دیکتاتوری درجامعه ایران را دریابیم ، مغتنم بشماریم وازاین طریق راه را برای آزادی ایران اسیر هموارکنیم .   
 

اردیبهشت 89