شبانگاه بود، 7 آبان 1394 به ناگه موشکها باریدن گرفت. شمرده شد و به هشتاد رسید. زندانی به نام "لیبرتی" اما نه "رزمگاه لیبرتی", وقتی در هر مکانی پایداری آنهم برای آرمان آزادی باشد. همانجا رزمگاه آزادیخواهان است. این رزمگاه با این موشکها, بخش اعظم اش ویرانه شد. همه بهت زده شده بودند. اما 3 روز بعد توسط روزبه، مهرداد و یاران در همین ویرانه ها، به ناگاه ترنم ترانه ای چشم ها را باز و اراده ها را صیقل زد. و روز سختی را برای رژیم جنایتکار حاکم پیش بینی کردند.
آری رزمنده در رزمگاه و با آرمان آزادی و در ماه پیامبر جاودان آزادی تسلیم نمی پذیرد.
زرّادخانههای نبرد تو
حوّاهای دلتنگ آزادیاند و
آدمهای مـهبانگ ایثار... – س. ع. نسیم, سایت مجاهد
در همین رزمگاه بود که با موشکهای بنیادگرایان محتضر، سرو قامتگان تسلیم ناپذیر بر زمین می افتادند و خبر شنیده شد که حسین ابریشمچی, فرمانده کاظم هم... . بلی فرمانده کاظم و 23 یار دیگر پیام خود را در تیر کمان آرش ایران زمین به ارتش قیام خلق ایران رساندند.
عندلیبان گل سوری به چمن کرد ورود
بهر شاد باش قدومش همه فریاد کنید
سردار شهید خلق حسین ابریشمچی (فرمانده کاظم) در تجدید عهد استوار خود در لیبرتی به تاریخ اول آذر 91 هم پیام داده بود که:
«تشکیلات مجاهدین که امروز سرسخت تر و پاکیزه تر از هر زمان دیگر است. در این مقطع حساس تاریخی پلی به سوی تهران و آرمان آزادی مردم ایران خواهد ساخت»، و فرمانده کاظم در همان شبانگاه خونین رزمگاه لیبرتی پیام سرنگونی رژیم ایران را با فواره های خون آزادیخواهانه اش، برای خلق محبوبش بتونیزه کرد.
روز شنبه 16 آبان 1394 برابر با 7 نوامبر 2015 خانواده های زندانیان سیاسی و مادران شهدای قیام 88 طی تجمع هفتگی شان بفرماندهی حبیب (پیرترین هم رزم امام حسین در عاشورا) زمان محمد ملکی پلاکاردی را در حمایت از رزمندگان رزمگاه لیبرتی و درواقع در پاسخ پیام فرمانده کاظم و یاران اش بلند کردند.
این پاسخ ابتدایی ارتش قیام به فرمانده کاظم و یارانش بود که در امتداش توفانی نهفته است که کل بساط آخوند – مماشات را از هم خواهد درید. این قانونمندی مبارزه در عصر بیداری و آگاهی اجتماعی است.
رشد اجتماعی مردم ایران در امر مبارزه ارتقاء یافته است. سئوال این است که آیا بدون تکیه گاه و بعبارتی بدون وجود پایدارانی در کانونی مبارزاتی که اکنون در رزمگاه لیبرتی سمبلیزه میشود امکان چنین ارتقائی متصور است؟. جواب، نه به بزرگی ایران است. هر چند دستگاه ولایت و گماشتگان خارج از کشوری آنها اقتدار ولایت فقیه را با تکیه عوامفریبانه بر چیزی بنام "اصلاح طلبی" عمده می کنند و درواقع خاک بر چشم توده ها می پاشند و دچار کوری و کری سیاسی هستند. زیرا این نظرگاه در عمل, اثبات و امری بدیهی شده است که ولی فقیه یعنی تمامیت رژیم و در این سیستم مدره و اصلاح طلب فریبی بیش نیست.
در قرن 17 و 18 ولایت مطلقه شاهی در فرانسه دارای یک دولت قدرتمند بود. لوئی چهاردهم در آن دوران جمله معروفی داشت که آن را چون پتکی بر سر تمامی مخالفین و حتی ناراضیان دستگاه سلطنت می کوبید. او با نخوت، مدام می گفت: "دولت من هستم". اما نظرات انتقادی اوج می گرفت و در دوران لوئی پانزدهم ( و حالا خامنه ای) ورد زبان همه این شد "بعد از ما نوبت توفان است".
بلی خون فرماندهان زهره, بهروز، کاظم (حسین ابریشمچی) و ... نهال طوفانی را کاشته اند که ارتش قیام بکمک همان فرماندهان ارتش آزادیبخش ملی ایران, با قدرت و سرعت بالا در تمامیت دستگاه و ساختار ولایت جاری کرده است.
من ازین در عبور خواهم کرد
دنیایی را می بینم که در ان بدور از ستم
آزاد و ایمن زندگی می کنیم
دردنیایی که تعرض و بدرفتاری نیست ( از ترانه "زنجیرها را بشکنیم") در فیس بوک .
ارتش قیام در 15 آذر 94 جسورانه تر از قبل, ندا و پیام فرمانده کاظم و همه شهیدان اشرف و لیبرتی را سر دادند. لازم به یادآوری است که تظاهرات و تجمعات اعتراضی در ایران علیرغم سرکوبها, دستگیری و اعدام هرگز که تعطیل نشده بود اما اعتراض جلو زندان اوین و مراسم خاکسپاری مادر داعی رنگ و بوی دیگری داشت. از این جنبه که پای آلترتیو مشخص و هماورد بی رقیب دستگاه ولایت خمینی آشکارا به میان کشیده میشود که کاملا بی سابقه و بسیار انگیزاننده و درواقع سمت و سو دهنده بود.
رزمنده پیر جواندل دکتر ملکی در جواب فرمانده کاظم و یاران, به قول خودش "با صدای بلند" بر سر ولی فقیه و گماشتگان جنایتکارش فریاد زد که:
«این همه کشتید این هم زدید این همه بریدید».
تیر زدی، تبر زدی، تبر زدی، تبر زدی، بر تن بی سپر زدی، دیگه وقتی دیدی اینها کافی نیست با موشک ۸۰ موشک فکر کردی همه چیز را از بین می بری اما مطمئن باش، مطمئن باش تا یکی دو ماه دیگر لیبرتی از اولش هم زیباتر و بهتر و قشنگ ترخواهد شد.
تا هستند کسانی که دلشان به حال این ملت می سوزد و تا هستند کسانی که فریاد می زنند زگهواره تا گور دانش بجوی و دانش را بر می دارند و میگویند ز گهواره تا گور آزادی بجوی... چون اگر آزادی نباشد در جامعه ای که آزادی نباشد همین است که می بینید، دزدی و فساد و فحشا... "
روز ۱۴ ژوئیه 1789 این شایعه در تمام پاریس به گوش میرسید که توپ بالای قلعه قدیمی باستیل از کار افتاده است و چند دسته از مردم قلعه را که زندان مخوف لوئی شانزدهم بود، در محاصره گرفتند، و با تیراندازی به طرف قلعه، نگهبانان آنجا را مجبور به تسلیم کردند...
وقتی ولی فقیه لوئی شانزدهم شنید که تمام پاریس در آتش انقلاب میسوزد و باستیل سقوط کرده با تعجب گفت: “این که شورش است!“ و یکی از درباریان جواب داد:“ قدرقدرتا، شورش نیست، انقلاب است.
می بینیم که بعد از دویست و چندی سال خواسته و پیام در یک مسیر هستند. خواسته ها: آزادی، اعتراض به فساد و جنایت و شکنجه و پیام: قیام علیه این بیدادها.
شاه مست و شیخ مست و شحنه مست و میر مست
مملکت رفته ز دست- ملکالشعرای بهار
بلی فرمانده کاظم و یاران عاشق بودند. عاشق آرمان آزادی, عاشق آبادی و سازندگی. لذا از همه چیزشان گذشته بودند کما اینکه رهبری مقاومت و تمامیت دستگاه رزمنده در لیبرتی و ارتش آزادیبخش ملی ایران از همه چیزشان گذشته اند تا این توفان آزادیخواهانه را سمت سو دهند و در ساحل ایران زمین فرود آیند.
عـــــزیــزان مـــوســـم جوش بهــاره
چمن پر سبزه صحرا لاله زاره - بابا طاهر
یکی از شعارهای ایرانیان حامی مقاومت در سراسز دنیا این شعار است: "خلق جهان بداند مسعود رهبر ماست ارتش آزادیبخش پاسخ آخر ماست"
حسین ابریشمچی هم عضو این ارتش و از فرماندهان اولیه آن بود. به همین جهت اسم رزمنده اش "فرمانده کاظم" بود. این فرمانده در محرم امسال, ماه شهادت پیامبر جاودان آزادی و آرمانیش حسین پر کشید و این پیام را جاودانه کرد:
به فرمان فرمانده کل ارتش آزادیبخش ملی ایران, مسعود, خبردار:
به سمت آزادی و سرنگونی کلیت ساختار خلیفه ارتجاع ایران
قدم رو.