م. سروش:‌ یلدای ما صبح می شه، با مریم و با مسعود

اتل متل قصیده، یه دشت پر از سپیده

راستی سحر کجا رفت، اونو کسی ندیده؟!

 

اتل متل دوبیتی، پر از غم و پر از درد

یه شهر پُر زغصّه، دستای مردمش سرد

 

اتل متل عسل کو، شیرینی غزل کو

واسه شبای یلدا، قصّه دل، مَثَل کو؟

اتل متل رباعی، فلسفه های خیام

آغاز ما کجا بود؟ کی می رسیم به فرجام؟

 

فردوسی یادش به خیر، حماسه های تبدار

حماسه های امروز، یکی یکی سر دار!

 

اتل متل مثنوی، مثنوی معنوی

عرفان ناب و خالص، غزلهای مولوی

 

شاعر رند شیراز، حافظ شیرین سخن

دشمن زهد شیخا، یه شاعر بت شکن

 

اتل متل یه قطعه، یه شعر ناب پروین

شعر فروغ می خواستین یا غزلای سیمین؟!

 

کجا خوابیده شاملو، شاعر شام مهتاب

دشمن تاریکی ها، عاشق نور و آفتاب

 

ای شاعرای عاشق، ای دشمنای بیداد

سکوت باید بمیره، تو شعر ناب فریاد

 

چشم شبای تار رو، مائیم که در می یاریم

شخم می زنیم تباهی، ستاره جاش می کاریم

 

یلدا که تا ابد نیست، سحر خانم تو راهه

پشت تموم ابرا، قرص قشنگ ماهه

 

تسلیم شب نمی شیم، حتی اگه بلنده

به این تباه نکبت، آدم باید بخنده

 

یه آسمون روشن، مقصد شعر ما شد

با غزل و قصیده، راهی قصّه ها شد

 

شاعر شعر مجنون، شاعر شعر فرهاد

حکایت مارو دید، نوشت ز جور و بیداد

 

فرهاد چی شد؟ مجنون کو؟

لیلی رو حد زدن باز، به جرم تاب گیسو

 

شیرین دلش خون شده، خسرو وفا نداره

دیشب می گفت بیستون، بی عشق صفا نداره

 

**********

 

قسم به هُرم آفتاب، قسم به روح بارون

زمستونا می میرن در مقدم بهارون

 

اتل متل دو خورشید، تو آسمون دلها

آواره ناامیدی، بیچاره سوز و سرما

 

می شکنیم این شبارو، نه دیر که خیلی هم زود

یلدای ما صبح می شه، با مریم و با مسعود

 

20 دسامبر 2015 میلادی(29 آذر 1394)