اوجگیری، شدّت و حدّت این اختلافها اکنون در مسیری کاملاً آنتاگونیستی (سازش ناپذیر) قرار گرفته است. بر اساس این رویکرد نیروهای درون جکومتی مرزهای سیاسی خود را تعریف میکنند و از طریق پروژه دگرسازی هویت خود را میسازند. شکلگیری روابط خصمانه و تثبیت مرزهای سیاسی، امری محوری برای تثبیت بخشی از هویت صورتبندیهای گفتمانی این کارگزاران مبدل شده است.
در روندی انتاگونیستی ساختن “ما” همواره مستلزم وجود “آن”هاست و لذا هیچگاه وحدت که هدف سیاست است تحقق نخواهد یافت. این سیاست ضمن آنکه غایتش ایجاد وحدت است اما وقوعش مستلزم فقدان آن است و هیچگاه جامعه سیاسی کاملاً جامع و شاملی که همگان را در خود جای دهد، بهوجود نخواهد آمد و خاصیت آن همچنان تنازع و تفرقه خواهد بود.
از این دیدگاه “غیر” سازی، در تقابل با سیاست “همه با هم” و “وحدت کلمه” خمینی، از یکسو، مانع شکلگیری کامل و یا تثبیت معنایی یا هویتی یک مفهوم یا پدیده میشود،هر توافقی هم بهدست آید موقت و جزیی و تمهیدی است، زیرا که این حکومت بالضروره بر پایه طرد و نفی بنا شده است و آن را در معرض فروپاشی قرار میدهد.
نگاهی کلّی به روند حرکت و تقابل جناح حاکم و مغلوب حکومت اخوندی حاکم در ماهای اخیر، نمونه های گویائی از همین تضاد اشتی ناپذیر است.
تحولات سالهای اخیر در زمینه های سیاسی، جامعه مدنی و اقتصادی ایران، که اکنون به مرز انفجار رسیده است شرایطی را تحمیل میکند که برای پاسخ دادن به انها مستلزم تغییرات اساسی در شیوه اداری مملکت است. این مهم را علی اکبر هاشمی رفسنجانی نیز به رقبای خود گوشزد کرده است.
وی روز دوشنبه ٣٠ شهریور گفت: که اگر خواستههای حداقلی مردم تأمین نشود، امنیت کشور به هم می ریزد و “دشمنانی” که در آن طرف مرزهای کشور موضع گرفتهاند فعال میشوند.
هاشمی رفسنجانی به عنوان مهمترین مهره جناح مغلوب، با درک شرایط جامعه در صدد است که با گرفتن امتیازهائی از جناح حاکم سهمی از جکومت را به خویش اختصاص دهد تا به عنوان فیلتر اطمینان رژیم عمل کند. اما جناح حاکم که خطر فروپاشی را بهتر هر کس دیگر حس میکند، تنها راه را تک قطبی نظام پوسیده میداند و در این مسیر از هر جنایتی فروگذاری نمیکنند و نخواهد کرد.
از همین روست که غالبین امروز با اطلاق همان اصطلاحاتی که بنیانگذار رژیم اخوندی در مسیر از میدان درکردن و سرکوب مجاهدین خلق، از قبیل منافق، فتنه گران واستفاده از “چماقداری کلامی وفیزیکی از طریق غالبین دیروز، در دهه ۶۰ استفاده میکند.
در نتیجه همین تضادهای آشتی ناپذیر، جناح حاکم تا جائی پیش رفته است که ابراز کلماتی که در قاموس انها به منزله تابو محسوب می شود، هر چند که “چون به خلوت میروند ان کاردیگر میکنند” برای به میدان کردن رقیب ابائی ندارند و بی عفتی در کلام را نیز به حد اعلا رساندهاند.
نشریه «یالثارات» متعلق به گروه “انصار حزبالله، “”هفته گذشته در مطلبی درباره شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان و خانواده در دولت روحانی، با فاحشه خطاب کردن وی مینویسد:
«البته این زن کذایی درادعای خود صادق است و مگر آن زن مفلوک، همپالگی سابق همین شخص نبود که شبهنگام لخت و عریان در محلههای لندن ظاهر شد و مورد تجاوز سه تن از اوباش انگلیسی قرار گرفت و هماینک روحانی، همپالگی همان «بدتر از فاحشه معروفه در دنیا» را میخواهد بر گردن زنان ما مسلط کند به نام خانم معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده!».
اینگونه برخورها و ارزشگذاری ها نیروهای خودی، که تا کنون به عنوان سوپاپ اطمینان برای حفظ تمامیت رژیم عمل کرده، هیچ علامتی به غیراز اینکه جناهای درون حکومتی به نقطه ای رسیدهاند که با هیچگونه ویراستاری مجدد، قادر نخواهد بود از فروپاشی محتوم خود جلوگیری کند.
به همان میزان نیز، نه ولایت شورائی و نه یاری گرفتن از حسن خمینی، دردی از جناح مغلوب را دوا خواهد کرد و نه به حفظ نظام پوسیده ولایت فقیه کمکی خواهد رساند.