وی که حکومت خونریز و جبار خود را در بن بست های استراتژیک می بیند، به مانند تمامی دیکتاتورها برای فرار از پاسخگویی به خواستههای بحق مردم ایران و به ویژه در فرار از پاسخ گویی برای شکست های پی در پی در مسائلی همچون اتمی، منطقه ای و بین المللی، با این اهرم زنگ زده و پوسیده در تلاش است تا نخست به نیروهای ریزشی و وارفته باند ولایت روحیه داده و سپس با سازماندهی مجدد آنان، بحران بزرگتر دیگری را بنام «بحران هژمونی» در چارچوب نظام آخوندی تعین تکلیف نماید.
تمامی داده های حکومتی سخن از آن دارند که دیگر منفوریت شخص خامنهای اکنون حتی به هاله های «خودی» حکومت نیز سرایت کرده است. اگر تا دیروز این مردم و مقاومت ایران بودند که بر نقش سرکوبگرانه و مستنبدانه وی در به بیراهه کشیدن سرمایه های کشور و قتل و کشتار دگر اندیشان و منکوب کردن مردم تاکید می کردند، اکنون حتی باند های درونی رژیم نیز به این واقعیت و ضرورت یعنی پیدا کردن «یک جانشین» و یا «شورای رهبری»، رسیده اند.
در چنین صحنه ای است که نیاز خامنهای به صدور بحران و کشاندن آن به فراتر از مرزهای مهین مان روشن می گردد. ابعاد این بحران که کاملا آگاهانه و هدفدار از سوی بیت ولیفقیه سازماندهی شده است، بهیقین اکنون فراتر از محکومیت شورای امنیت و دبیرکل سازمان مل متحد، به بخش بزرگی از کشورهای اسلامی و عربی نیز سرایت کرده و با خود محکومیت های جهانی و منطقه ای علیه سیاستهای بحران زا ولیفقیه را به بهمراه آورده است.
بهیقین این موج از محکومیت های منطقه ای علیه سیاستهای تروریستی رژیم آخوندی تا به امروز بی نظیر بوده است و سخن از چرخشی جدی در سیاست کشورهای همسایه با رژیم آخوندی دارند. این سیاست در جوهر خود دیگر بر ادامه سیاست «تحمل و صبرو بردباری» استوار نیست، بلکه در منطق خود بر همان مثل «پاسخ کلوخ انداز، سنگ است» استوار شده است. همان امری که به نظر بسیاری از کارشناسان مسائل ایران، خامنهای و دستگاه دیپلماسی بهشدت ضربه خورده حکومت اصلا و ابدا انتظارش را نداشتند.
در پی موج این محکومیت ها بود که سفیر رژیم آخوندی در سازمان ملل متحد در یک غلط گویی آشکار طی نامه ای «تعهد دولت آخوند روحانی» مبنی بر عدم» تکرار چنین حوادثی » را اعلام کرده است. همچنین در ادامه غلط گویی های سران حکومتی پاسدار کاظمینی، فرمانده سپاه تهران در سخنانی آتش زدن سفارت عربستان در تهران را «کاملا سازماندهیشده و زشت» و «کار بسیار غلط و اشتباهی که هیچ روی نمی شود توجیه کرد» اعلام کرده است.
پیشتر از این نیز آخوند حسن روحانی (13 دیماه) در پایگاه خبری خود ضمن به چالش کشیدن سیاستهای «راهبردی مقام معظم در بحران سازی» گفته بود: «حرکتی که توسط جمعی افراد افراطی شب گذشته در تهران و مشهد صورت گرفت و به وارد آمدن خسارت به سفارت و کنسولگری کشور عربستان ـ که شرعاً و قانوناً باید در پناه جمهوری اسلامی ایران در امنیت باشد ـ منجر گردید، به هیچ عنوان قابل توجیه نیست و قبل از هر چیزی توهین به نظام و لطمه به آبروی جمهوری اسلامی ایران تلقی میشود».
واقعیت این است که بیان چنین جملاتی از سوی سران و متولیان حکومت آنهم تنها چند ساعت پس از گذشت این حملات تروریستی، بخوبی آن روی دیگر سکه ضعف، ناتوانی و بلبشو در حاکمیت را به نمایش می گذارد و ترجمان همان مثل: «به سه سه با نه بار غلط کردم» میباشد.
همچنین در راستای اقدام مشترک کشورهای اسلامی و عربی علیه سیاستهای مخرب رژیم آخوندی بخوبی می توان به «تولد سیاستی متحد» علیه اعمال تروریستی ولیفقیه نیز پی برد که از زمان بروی کار آمدن، آتش زدن و اشغال سفارتخانههای خارجی به بخش جداناپذیری از سیاست خارجی و دیپلماسی آن تبدیل شده است. با نگاهی به گذشته نه چندان دور بخوبی رد پای این سیات بغایت ضد منافع مردمی ایران را در تاریخ نوپای میهنمان می بینیم.
سخن از سیاستی است که امروزه دیگر به «صنعت آتش زدن سفارتخانههای خارجی» در دیکتاتوری مذهبی حاکم بر میهنمان تبدیل شده است. به عنوان نمونه باید به یکی از تبعات آن که فشار آن بر گرده مردم و اموال ملی فرود آمده است، اشاره نمود که همان الحاقیه اخیر قانون بودجه از سوی کنگره ایالات متحده میباشد. الحاقیه ای که پس از به تصویب رسیدن آن از سوی رئیس جمهور آمریکا اکنون به قانون تبدیل شده و بدین سال رژیم آخوندی را محکوم به پرداخت غرامتی بالغبر یک میلیارد و 300 میلیون دلار برای “444 روز گروگانگیری» می نماید.
گذشته از حملات متعدد دیگر به سفارتخانههای خارجی مانند روسیه، کویت، پاکستان و فرانسه که در پایان تمامی آنها حاکمیت با بلند کردن پرچم سفید بهتمامی خواستههای طرف مقابل تن داده است، نمونه اشغال و به آتش کشیدن سفارت انگلیس نیز بهفرمان خامنهای و با حمله اوباش بسیجی در تاریخ 8 آذر 1390، نمونه گویایی از سیاستهای بحرانزای خامنهای و شانتاژ کشورهای دیگر برای صدور بحرانهای داخلی رژیم میباشد.
در آن دوران خامنهای که طی فرمانی سفارتخانه انگلیس را «خبیث» نامیده بود، سرانجام» مقامات لندن بالغبر یکمیلیون پوند از جمهوری اسلامی ادعای خسارت کردند و گفتند که لندن این مبلغ را از تهران بهعنوان غرامت ادعا خواهد کرد. دلیل هنگفت بودن این میزان خسارت نیز، تخریب، انهدام و ربوده شدن مواردی چون تابلوهای نقاشی ارزشمند، فرش، مبلمان، جواهرات، اشیای قیمتی، دستگاههای الکترونیک و چند خودروی اداری ذکر شد. دولت انگلیس سیاههای از مشخصات نقاشیهایی که در جریان حمله به سفارت در تهران نابود شدند را منتشر کرد، باارزشترین اثر هنری نابودشده، تابلوی نقاشی به ارزش یکمیلیون پوند مربوط به چهره فتحعلی شاه، دومین پادشاه سلسله قاجار است. این نقاشی رنگروغن به ابعاد یک و نیم متر را شخص پادشاه ایران در اوایل سده نوزده میلادی به سفیر وقت انگلیس در کشورش اهداء کرده بود، کار تکمیل این تابلوی نقاشی در سال 1823 میلادی به پایان رسید. این تابلو فقط یکی از شش آثار هنری است که در جریان یورش به سفارت نابود شد». (دانشنامه ویکیپدیا)
آنچه مسلم است در این دور از آتشبازی تروریستی ولیفقیه بهیقین رژیم در کلیت اش یکبار دیگر ضعیفتر و ناتوانتر خواهد شد. خامنهای میخواهد با این قدم «مهندسی نمایش انتخابات» را بهپیش ببرد و از بحرانی بنام» هژمونی » پیروزمندانه بیرون آید. سخن از قماری دیگر است که عطف به سنوات قبلی در منطق خود با شکست و خواری ولیفقیه روبرو خواهد گردید و بهیقین هزینههای سنگین آن را یکبار دیگرباید مردم و اقشار بهشدت ضربه خورده میهن امان پرداخت نمایند.