شورای امنیت سازمان ملل متحد در بیانیه روز دوشنبه ۱۴ دی خود اعلام کرد: "اعضای شورای امنیت با شدیدترین لحن حملات به سفارت عربستان سعودی در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد را محکوم میکنند".
رژیم ایران که خود رکورددار اعدام، شکنجه و جنایت و فساد در جهان است و تاکنون ۶۲ بار توسط سازمان ملل به خاطر نقض ابتدایی ترین حقوق انسانی محکوم گردیده است، تلاش می کند با دجالگری خاص خود دلایل این رویارویی را صرفا به اعدام نمرالنمر مرتبط ساخته تا از این طریق نقش مخرب خود در آشوب های فرقه گرایانه در جهان اسلام را تحت شعاع قرار دهد.
اما آیا خصومت رژیم ایران با کشور عربستان سعودی تنها به رویدادهای روزهای گذشته در آن کشور مربوط می گردد؟
تا قبل از به قدرت رسیدن خمینی و باندش در ایران، در هیچ مقطعی از تاریخچه روابط بین ایران و عربستان سعودی تنش و دشمنی به چشم نمی خورد. تیرگی روابط ایران تحت حاکمیت ملایان و کشورهای عربی و منجمله عربستان سعودی زمانی آغاز گردید که خمینی از بدو به دست گرفتن قدرت، سیاست "صدور انقلاب" به جهان و بویژه به کشورهای اسلامی را در دستور کار رژیم خود قرار داد. به گواهی تاریخ، جنگ فاجعه بار ۸ ساله بین رژیم خمینی و عراق نیز، مقدم بر هر چیز محصول همین سیاست مداخله جویانه و تحریک آمیز بود. (برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع شود به مقاله ارزشمند و تحقیقی دکتر عبدالعلی معصومی تحت عنوان " تحمیل کنندگان واقعی "جنگ تحمیلی")
اگرچه خمینی و رژیمش با تمام قوا بر ادامه جنگ تا "رفع فتنه در عالم" اصرار داشتند و آشکارا همه کشورهای مسلمان منجمله عربستان سعودی را مورد تاخت وتاز زهرآگین تبلیغاتی خود قرار می دادند، کشورهای عربی، بیشتر در صدد تنش زدایی و همجواری مسالمت آمیز با ایران بودند.
در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۶۱ روزنامه اطلاعات به نفل از تایمز چاپ لندن طی گزارشی نوشت: "پادشاهی سعودی به طور جدی تصمیم گرفته است جهت تشویق ایران به قبول آتش بس با عراق مبلغ هنگفتی به این کشور پیشنهاد دهد. سیاستمداران ذیصلاح براین عقیده اند که حکام سعودی و شیخ نشینهای حوزه خلیج فارس خود را آماده می کنند تا مبلغی در حدود ۲۰ میلیارد دلار به عنوان خسارات جنگی در اختیار ایران قرار دهند".
لازم به یادآوری است که کارشناسان امور جنگی مبلغ پیشنهادی عربستان سعودی به ایران را بیشتر از خسارت واقعی وارد شده به ایران تا آن مقطع می دانستند! اما خمینی که جنگ را "یک نعمت و موهبت الهی" و "سرنوشت ملت را بسته به آن" می دانست (کیهان، ۱۲ بهمن ۱۳۶۲) همچنان بر طبل جنگ خانمانسوز و کینه کشی از کشورهای عربی می کوبید.
در راستای این سیاست آشوبگرانه، رژیم ایران در سال ۱۳۶۶ تعداد زیادی از پاسداران را به منظور تبلیغ برای "انقلاب اسلامی" در آن کشور در بین حجاج ایرنی به مکه فرستاد که مناسک حج آن سال را به آشوب کشیدند. پیشتر از آن پلیس عربستان علیرغم کشف مقادیر زیادی مواد منفجره در چمدان های بسیاری از به اصطلاح حجاج ایرانی از ایجاد درگیری با آنها اجتناب کرده بود!
در این رابطه منتظری در کتاب خاطراتش به پرهیز مقامات سعودی از تنش با ایران اعتراف کرده و در نامه ای به خمینی می نویسد: "دشمن (دولت سعودی) در سال قبل از آن، در موضوع جاسازی و قرار دادن مواد منفجره در ساکهای حجاج با ما عاقلانه برخورد کرد و تا اندازهای اغماض کرد و ما موضوع را رسیدگی نکردیم بلکه مغرور شدیم و در سال بعد چنین مصیبت بزرگی برای عالم اسلام رخ داد".
اما خمینی در روز بیست ونهم تیر ماه سال ۱۳۶۷ در سخنرانی اش به مناسبت سالگرد جنایت عوامل خود در مکه گفت: "اگر از صدام بگذریم، اگر مسأله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایت های امریکا بگذریم از آل سعود نخواهیم گذشت. انشالله اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم کرد و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم گذاشت و با برپایی جشن پیروزی حق بر جنود کفر و نفاق و آزادی کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجد الحرام وارد خواهیم شد".
البته این تنها خمینی نبود که آنچنان افسارگسیخته فریاد انتقام جویی بر علیه عربستان سعودی سر می داد. دو روز پس از واقعه آشوبگری مزدوران رژیم ایران در مکه، هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس وقت رژیم در ۱۱ مرداد ۱۳۶۶ در اجتماع کسانی که در مقابل مجلس رژیم به راهپیمایی اعتراضی در این رابطه دست زده بودند، گفت: " انتقام خون شهدا آن است که ریشه حکام سعودی در منطقه خشکانده شود".
اگرچه نکات ذکر شده تنها گوشه ناچیزی از دخالتهای فرقه گرایانه و خصمانه رژیم ایران در رابطه با کشور عربستان را نشان می دهند، اما همین اندازه هم گویای این حقیقت است که علت این درگیری ها به هیچ عنوان اعدام فرد یا افرادی درعربستان نبوده بلکه تماما ریشه در سیاست های مداخله جویانه و جنگ طلبانه آخوند های حاکم بر ایران دارد که به دلیل ماهیت نامشروع خود ناگزیر از آن می باشد.
گروگانگیری، تخریب سفارتخانه ها و اعمال شانتاژ بر علیه وابستگان دیپلماتیک کشورهای بیگانه در ایران البته پدیده جدیدی نبوده و جزء لاینفک سیاست های باج خواهانه رژیم ملایان از بدو تاسیس آن می باشد. عدم پایبندی نظام ولایت فقیه حاکم بر ایران به قوانین و نرم های بین المللی همچنین خود دلیل مضاعفی بر عدم تعلق این رژیم به دنیای متمدن معاصر است.
آنچه اما در این ماجرا امری جدید بوده و می تواند بویژه برای سیاستمداران غربی عبرت آموز باشد، شکست سیاست باج خواهی سیاسی و عقب نشینی خفت بار سران رژیم ایران پس از اقدام بسیار قاطع دولت عربستان سعودی مبنی بر قطع روبط دیپلماتیک با رژیم ایران است.
محکومیت این وحشیگری از طرف نیرو های انتظامی رژیم و دولت آخوند روحانی و تعهدش مبنی بر عدم "تکرار چنین حوادثی" البته بیشتر شبیه یک جوک بوده و کسی را نمی فریبد. معلوم نیست چگونه خصوصی ترین ارتباطات مردم از نظر ماموران امنیتی و انتظامی رژیم پنهان نمی ماند اما در این مورد علیرغم درخواستهای مکرر کمک از طرف دیپلمات های محاصره شده در سفارت از وزارت خارجه رژیم هیچ اقدام جدی برای جلوگیری از این حادثه صورت نمی گیرد!
یک پیام روشن البته در غلط گفتن های پی در پی سران رژیم ایران کاملا مشهود است و آن هم موقعیت بسیار ضعیف کلیت نظام ولایت فقیه و بن بستی است که در آن گرفتار است؛ نه می تواند ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی بر علیه جاه طلبی های خود در منطقه را تحمل کند و نه حتی قادر است به سبک گذشته با شانتاژ و باج خواهی به مقابله با آن بپردازد.
یقینا از پیامدهای این اقدام تبهکارانه رژیم ولایت فقیه که در محاصره بحرانهای داخلی و بین المللی هر روز بیشتر از روز قبل در حال از نفس افتادن است، تحکیم اتحاد کشور های عربی بر علیه نفوذ منطقه ای رژیم خواهد بود که عواقب تیره و تاری را در چشم انداز خواهد داشت. من تنها به یک مورد از فلاکت آتی ملایان اشاره می کنم و آن هم سقوط شتابان قیمت نفت و نقش تعیین کننده عربستان سعودی و متحدان عربش در این رابطه است که آخرین نفس زدن های "اقتصاد مقاومتی" آخوندی به آن بند است!
حسین یعقوبی
۱۳۹۴ دی ۱۶