عدم دسترسی به امکانات و فضای آموزشی، پراکندگی جمعیت و روستاها در بسیاری استانها و ازجمله سیستان و بلوچستان باعث شده بسیاری از خانوادهها با جابجایی فرزندان خود در طول سال تحصیلی به مکانی دور مخالف باشند بخصوص که جادهها بسیار نامطلوب است و کودکان و نوجوانان ممکن است با خطرات بسیاری در طول مسیر روبرو شوند. تعداد افراد با سواد زاویه خرسون دزفول با ۴۰۰ نفر جمعیت به کمتر از انگشتان دو دست برسد.
با شروع سال تحصیلی ۹۴ اعلام شد بیش از ۱۲ میلیون و ۳۰۰ هزار دانشآموز سال تحصیلی ۱۳۹۰- ۱۳۹۱ را آغاز کردند؛ در گزارش مرکز آمار ایران و جمعیت ۱۹ میلیون و ۴۳۵ هزار نفری در سنین ۷ تا ۱۹ سال که باید آموزش خود را در مدارس ادامه می دادند،یعنی بیش از ۷ میلیون و ۱۳۵ هزار نفر به دلایل مختلف قادر به ادامه تحصیل نبودند و در حقیقت بیش از ۳۷ درصد دانشآموزان در ایران مجبور به ترک تحصیل شدند.
در حقیقت در یک دهه گذشته با وجود ثبات نرخ رشد جمعیت در حد ۱/۵ درصد، کاهش جمعیت دانشآموزی کشور از ۱۸ میلیون نفر به ۱۲ میلیون نفر، نشاندهنده اضافه شدن حدود ۶ میلیون دانشآموز به جرگه ترک تحصیل کردهها است که بسیار نگرانکننده و دردناک است چرا که بر این اساس از هر سه دانشآموز ایرانی؛ یک دانشآموز ترک تحصیل میکند و قادر به ادامه تحصیل نیست. سال گذشته یکی از معاونان وزارت آموزش و پرورش اعتراف کرد که «ما تازه فهمیدهایم رقم دانشآموزان ما 12 میلیون نفر است نه 14 میلیون». در۶ سال گذشته در بسیاری از آموزشهای کنونی تناسب چندانی با شرایط جامعه ندارد. و نظارت و کنترلی بر روند رشد آموزش، به ویژه آموزش عالی، صورت نمیگیرد. برخی از مراکز آموزش عالی هم از این فرصت سو استفاده کرده و تبدیل به بنگاههای ارائه مدرک شدند. این شیوه آموزش باعث هدر رفتن و بیاعتباری تحصیل در جامعه شده است. افت تحصیلی ۲۵ درصدی در پایه اول متوسطه می تواند آسیبهای جدی را به پیکره این نظام وارد کند. فاقد بودن از حداقلهای معیشتی، ضوابط دست و پاگیر وسختگیریها، هزینه های کلان تحصیل، تاریک بودن آینده، و درنهایت ترک تحصیل سرنوشت این قشر را در معرض تهدیدهای اجتماعی جدی و نگران کننده قرارمیدهد.