اما از زمانی که کارگاه کلیدسازی را به راه انداخت و با شیادی ویژهاش به تبلیغ و بازاریابی محصول خود پرداخت و با شعار «دولت تدبیر و امید»، به معرکه گردانی در بازار مکاره انتخاباتی رئیس جمهور حکومت کذا مشغول شد، بر سر زبانها افتاد و زبانزد خاص و عام شد.
اگر چه وی توانست در بازارهای خارجی مشتریانی را کسب کند، اما در بازار داخلی نه تنها هیچپکس برای تبلیغات تو خالی او تَره هم خرد نکرد و نتوانست نظر خودی ها، همجنسان، "دلواپسان"و "دلخوشان" را به خود جلب کند، بلکه مردم نیز وی را مورد تمسخر قرار دادند و با دستانداختن او و محصولش آبروی نداشته اش را بیش از پیش ریختند.
این مهم را اکنون، پس از تحمیل قرداد "برجام" از سوی دول خارجه، هم ولی فقیه نظام و هم رئیس جمهورش، علیرغم در بوق و کرنا کردن "جذابیت موفقیتهایی" که هنوز بدست نیامدهاند و برپا کردن جشن و سرور ساختگی در وصف فواید آن، بهتر از هرکس دیگر دریافته اند و به مضّرات و "بهای "سنگینی" را که بابت آن شکلک بازیها پرداخته وخواهند پرداخت، اعتراف میکنند.
از طرفی خامنهای به روحانی گوشزد میکند که این آخر کار نیست و مواظب "دشمن" باشد تا آنها را مجبور به نوشیدن جام زهرهای دیگر نکنند، و روحانی نیز با سخنان شیادگونه خویش با استفاده از مضمون ضربالمثل" خود گوئی و خود خندی... " علاوه بر تمجید و تحسین از خویش، آب سرد ناامیدی را هم بر روی امید خوشخیالها به تغییر اوضاع اقتصادی میریزد و خیالشان را راحت میکند که: از برداشتن تحریم ها تا توسعه اقتصادی، راهی طولانی است، و اعتراف میکند که خانه از پایبست ویران است... .
در خارجه اما، داستان کمی فرق میکرد. معامله گران بازار سود و سرمایه برای دست یابی به "معدن طلا" که چند صباحی به دلیل تحریمهای بینالمللی قفل و بند بران زده شده بود و دستشان از استخراج طلا کوتاه، برآن شدند تا با خرید کلید وی قفلها را بگشایند و به غارت اموال مردم ایران ادامه دهند.
به همین دلیل سیاستگذاران بازار غارت و چپاول، بدون در نظر گرفتن منافع صاحبان واقعی این معدن طلا، و با استفاده از کسادی بازار داخلی و ذلیلی غاصبان آن، رطب و یابس را به هم بافتند تا این تازه "روحانی" شده را نماینده مردم ایران جا زده و با تبلیغات کذائی، تولید وی را کلید حل مشکلات مردم ایران و بحران منطقه معرفی کنند.
سالهاست که که همین کشورهای قدرتمند، اگر چه با عوامفریبی، بدنبال کلید حل بحران منطقه دق الباب رژیم کردند و به دزدان سرگردنه از جیب ملت ایران باج دادند، اما تنها پاسخی که ار انها دریافتند همانا افزایش تروریسم و ایجاد تزلزل و بی ثباتی در منطقه بود.
این سیاستگذاران دول قدرتمند اگر چه توانستند از شرایط تزلزل رژیمی که در معرض تهدیدهای داخلی و حرکتهای مردمی قرار گرفته است استفاده کنند و جام زهر اتمی را به حلقومش بریزند اما در این مسیر راهگشائی و دست یازی به منافع کوتاه مدت و محدود خویش و با در سرپروراندن سودای تحمیل قراددادهائی "دارسی" مآبانه نه تنها حقوق مردم ایران را نادیده گرفتند و میگیرند، بلکه آنچه را در توان داشتند انجام دادند تا تشکل مقاومت انها را نیز با انواع و اقسام توطئه ها به خیال خود نابود و یا حداقل از کار انداخته و بی تاثیر کنند، اما غافل از آن بودند که این سیاست و اینگونه تبلیغات گمراه کننده تهدیدهائی را که همین رژیم علیه منافع انها بویژه در منطقه آفریده است و خواهد آفرید، به مراتب تقویت خواهد کرد.
در همین رابطه در مماشات با فاشیسم مذهبی حاکم و چشم پوشی بر حمایت این حکومت دجالها از دیکتاتورهای عراق و سوریه و پشتیبانی از گروهای تروریستی در اقصی نقاط کشورهای اسلامی نه تنها ثبات خاورمیانه را در معرض خطری جدی قرار دادهاند بلکه آوارگی میلیونها نفر را از خانه و کاشانه خویش موجب شدند.
حال پس از توافق " برجام" همین قدرتها در ادامه سیاست مرواده و مماشات به دنبال کلید روحانی برای گشایش قفل بحران منطقه و حل معضله تروریسم بنیادگرائی که سایه خود را به غرب نیز افکنده است میگردند.
در آخرین اظهارنظرها در این مورد فرانک والتر اشتاینمایر وزیر خارجه آلمان میگوید که: ایران کلید ثبات در منطقه خاورمیانه است.
انچه مسلم است، رژیمی که اصول پایهای و عناصر کلیدی الگوی حکومتش را بر ایجاد بحران در منطقه، تروریسم خارجی و سرکوب داخلی بنا کرده است، نمیتواند کلیدی را تولید کند که حلاّل مشکلات عدیده و حافظ منافع مردم از یک طرف و ضامن صلح منطقه ای و جهانی باشد.
کلید اصلی حل مشکلات داخلی و بحران خاورمیانه نه بدست تروریستهای حاکم بر ایران، که خود عامل اصلی بروز آنها هستند، میباشد بلکه بدست حکومتی است که به قوانین شناخته شده بینالمللی و حقوق کامل انسانها احترام بگذارد و در مسیر همزیستی مسالمت امیز با کشورهای همسایه تلاش کند، به عقاید و تفکر متفاوت انها احترام بگذارد و از صدور تروریسم دست بردارد.
مراوده با فاشیسم دینی حاکم بر ایران و رییس جمهور آن از یک سو مانع تغییر در ایران و علیه دموکراسی و حقوق بشر است و از سوی دیگر به ضرر صلح و آرامش در منطقه است و به افراطی گری سوخت می رساند. سرمایه گذاری اقتصادی بر روی این رژیم رو به سقوط هم سرابی بیش نیست. مریم رجوی