جاذبه رژیم آخوندی آنقدر روزنامه "ضدامریکائی" ایل مانیفست را فریفته است که با یک پشتک جانانه به راست روزنامه سرمایه داران ایتالیائی، ایل سوله 24 اُره، پریده و جار می زند که سوداگران ایتالیا باید از "فرصت طلائی" ایران حداکثر و فوراً استفاده کنند. ده ها سال است که روزنامه سرمایه داران ایتالیائی برروی پایه های شنی رژیم ولایت فقیه ساختمان سوار می کند و از دیرباز هم روزنامه "کمونیستی" ایتالیا کنار دریای رژیم مذهبی حاکم بر ایران آلونک سازی می کند.
از 100/150 میلیارد دلار موعود که قرار است به صندوق سوراخ رژیم ولایت فقیه سرازیر شوند، اجالتاً رئیس بانک مرکزی گفته است که مشکل می توان تصور کرد که مبلغ ازاد شده از 30 میلیارد دلار فراتر رود. در همین اثنی وزیر بهداشت رژیم عقب افتاده آخوندی، حسین هاشمی در سفرش، از 7 تا 10 ژانویه، به بیروت و دمشق قول داد که دولت ایران کمبودهای داروئی دو کشور را برطرف کند؛ بایست مطمئن بود که او به این قول وفادار خواهد بود. جان کری سرانجام اقرار کرد که: "بله، قسمتی از پول های آزاد شده ایران به جیب گروه های تروریستی خواهد رفت".
روحانی برای سال 2016 قول رشد 5% درآمد ناخالص ملی را داده است؛ مشکل بتوان باور کرد که رئیس جمهور رژیم آخوندی به قولش وفا کند. برای این مقدار رشد در ایران به حداقل 30 میلیارد سرمایه خارجی نیاز می باشد. در کشوری که حتی سفارتخانه های کشورهای خارجی در برابر حمله گروه های "خودسر" امنیت ندارند، مشکل بتوان تصور کرد که این مقدار سرمایه خارجی وارد شود. در ایران حداقل 50% از اقتصاد کشور در زیر پوش بنیاد و هولدینگ و تعاونی مستقیماً به خامنه ای وصل هستند که البته این درصد در تجارت با خارج افزایش می کند. ولی فقیه اساساً میلی به واگذاری قدرت مطلقه و انحصاری اش ندارد. او برای حفظ این قدرت بحران ایجاد می کند: حمله به سفارت عربستان سعودی در تهران، دستگیری دریادارهای امریکائی در خلیج فارس، ربودن سه امریکائی در بغداد نشان دهنده این امر می باشند که رژیم جمهوری اسلامی نه می خواهد و نه می تواند رفتارش را تغییر دهد. استراتژی تشنج بخش ذاتی رژیم مرتجع ولایت فقیه می باشد که قصد دارد در قرن بیست و یکم ملتی با تاریخ چند هزار ساله را به زیر سلطه اش بکشد. دولت در رژیم ولایت فقیه، چه با خاتمی چه با احمدی نژاد و چه با روحانی، دارای قدرت حقیقی نیست. او قوه اش را از رهبر نظام و برای انجام مأموریتهای مشخص، مثل قرارداد هسته ای، دریافت می کند. در این میدان وراجی های روحانی همان معنای خل بازی های احمدی نژاد را دارند. اگر رژیم آدمخوار آخوندی قادر بود و می خواست به قوانین بین المللی احترام بگذارد قبل از هر چیز می بایست به قوانین خودش و به مردم ایران احترام می گذاشت. بیش از 1000 اعدام در سال بیش از هر چیز ناتوانی رژیم آخوندی با قوانین و با قواعد انسانی را به نمایش می گذارد.
انکار حقوق بشر در ایران و لگدمال کردن قوانین بین المللی جزء استراتژی این رژیم ضربشر می باشد و هر انتظاری دیگری از آن بیهوده است. تحریم جدید امریکا، بعد از لغو تحریم های قبلی، نشان دهنده این امر می باشد که غرب از سرشت ناسازگار رژیم ولایت فقیه مطلع می باشد. غرب نمی تواند نداند که از دعواهای باندهای مختلف این رژیم چیزی به نفع احترام به حقوق مردم ایران و به سود احترام به قوانین بین المللی بر نخواهد خاست. تغییر واقعی و ریشه ای تنها از جامعه ایران و از اپوزیسیون دمکراتیک مخالف تمامیت رژیم آخوندی برخواهد آمد. حسن روحانی عضو ارگانهای سرکوب رژیم و جواد ظریف فرد برآمده از لابی های لاشخور آن هرگز نخواهند توانست پاسخگوی خواسته های دمکراتیک مردم ایران باشند که از بیش از یک قرن برای آزادی و حقوقشان مبارزه می کنند. دولتهای غربی به خوبی می دانند که رژیم آخوندی در تمامیتش، چه به لحاظ اخلاقی و چه به لحاظ سیاسی، مردم ایران را نمایندگی نمی کند. نمایش انتخابات در ایران حتی بچه ای را هم گول نمی زند. بحران اخلاقی که در حال حاضر تمام غرب را در برگرفته و باعث ایجاد بی قراری میلیونها انسان شده است، دولتهای غربی را به سمت سیاست مریض مماشات با بدترین رژیم مذهبی معاصر کشانده است. در مورد اعتبار ارزشهای معنوی سوداگران عصر حاضر بهتر است سکوت کنیم. اینها به راحتی از روی جسد هم نوعان اشان رد می شوند و برای آز سیری ناپذیرشان درمانی متصور نیست.
فشردن دستهای روحانی در ایتالیا و در فرانسه و از طرف هر سیاستمداری و یا حتی پاپ سیلی ای است که به صورت مردم ایران نواخته می شود که به قیمت جان با این رژیم وحشی بر سر آزادی مبارزه می کند. مشکل می توان باور کرد که طرف غربی برای خلاصی از عذاب دیدار با نماینده رژیم مستبد خونخوار از برگ درخت انجیر تعارفات بی معنی در مورد حقوق بشر فراتر برود. ما گوشمان از این تعارفات پر شده است. بحرانی که هم اکنون غرب، ایجاد کننده عصر روشنگری که چهار قرن بشریت را به پیش برد، در آن غوطه می خورد سیاستمدارانی را تولید می کند که به سیاق پنطیوس پیلاطس به نعل و به تخته می زنند که اگر ذره ای صداقشان را باور کنیم فقط قادرند اشک تمساح بریزند. ایرانی ها اعتقاد دارند که خورشید از اعماق ظلمات برمی آید. مردم ایران هرگز امیدشان را برای رهائی وطنشان، بدون اینکه از کسی اجازه بخواهند، از دست نداده اند.
*این مقاله در روز 26 ژانویه 2016 در روزنامه اوپینیونه به چاپ رسید.