همچنین برادر مجاهد مهدی ابریشمچی ۸ سال پیش در توضیح منطق عاشورائی گفته بود: ‘‘مجاهدین منطقی را که برای فدا برگزیده اند عاشورائی است این نه در ۱۹ بهمن شروع شده و نه در ۱۹ بهمن پایان پیدا کرده است، ۱۹ بهمن سمبل و تجلی این عاشورا در صحنه عینی و واقعی نبرد بوده است. روزی (که) سازمان مجاهدین نشان داد که دار و ندارش را در راه آزادی مردم گذاشته است‘‘. وی در ادامه افزود: ‘‘سازمان مجاهدین در هر سر فصلی در معرض گزینش عاشوراگونه است یعنی چه، یعنی فقط به این دلیل از سر فصلها میتوانیم عبور کنیم که در لحظه تصمیم گیری خودمان را بین داشتن و نداشتن همه چیز مخیر می کنیم و آماده می شویم که برای عبور از آن نقطه و از آن سرفصل برای فائق آمدن بر آن مانع اگر لازم است مثل عاشورای امام حسین از همه هستی مجاهدین دست بشوئیم‘‘… ما این قانون را برای مقابله با رژیم فهمیدیم و بی علت نیست که این چنین به ۱۹ بهمن مستمراً می آویزیم و آنرا راهمنای عمل خودمان قرار می دهیم و کلمه عاشورا و عاشوراگونه از زبان مجاهدین نمی افتد. در سیاست و در تمام کارها و فعالیتهای ما منطق عاشوراگونه اگر حذف شود تردید نکنید که راه ما باز نیست‘‘.
سردار خیابانی ترسیم کننده تابلو عاشورای مجاهدین در آذر سال ۶۰ نوشته بود: ‘‘ما در مقطع ۳۰ خرداد تصمیم گرفتیم که حتی اگر ما یک عاشورا را در پیش داشته باشیم و تمام سازمان را نیز قربانی و فدا کنیم نبایستی در لحظه تصمیم از اقدام و عزیمت باز بمانیم و با غلتیدن در وادی عدم قاطعیت و تردید و تزلزل در انجام رسالت تاریخی و تعهداتی که در قبال خلق و انقلاب داریم درنگ نموده و به اصالتها و اصول و ارزشهای خود پشت کنیم و خدای نکرده به سرنوشت حزب توده دچار گردیم و منفور و ملعون تاریخ و نسلهای آینده کشور شویم و اکنون ما در شرایطی هستیم که به عهد خودمان وفا کرده و از این آزمایش تاریخی با موفقیت گذشته ایم و برای همیشه اصالت و سربلندی خود را در تاریخ ثبت کرده ایم.
صحبت از عاشورای مجاهدین بدون پرداختن به قدر و شأن انقلابی و مبارزاتی ترسیم کننده آن تابلو -یعنی سردار خیابانی و سمبل زن انقلابی مجاهد خلق اشرف رجوی- ناقص و دارای کمبود می باشد اما جهت اختصار و طولانی نشدن تنها به نقل قول از رهبران عقیدتی مجاهدین اکتفا کرده و مطلب را به پایان میبرم.
برادر مجاهد مسعود رجوی در میتینگ انتخاباتی تبریز برای مجلس در سال ۵۸ گفت: ‘‘برای شما و برای تبریز بهترین خودمان را -برادر مجاهدم موسی را- انتخاب کردیم و به شما پیشنهاد می کنیم… و ما امروز ‘‘محور‘‘ و ‘‘لنگر‘‘ تشکیلاتمان را به شما پیشنهاد می کنیم. بارها از برادر شهید و بنیانگذارمان شنیدم… جزو کسانی که نام می برد که تا آخر در این راه خواهند ایستاد در صدرشان موسی بود. یادم هست وقتی که در زندان کارها به ما خیلی سخت میشد براستی او تکیه گاه ما بود، نه تکیه گاه ما بلکه تکیه گاه همه زندانیها به خاطر برخوردهای قاطعش، به خاطر سازش ناپذیریش، اگر موسی نبود سازمان ما هم نبود. بعد از ضربه چپ نماها اگر موسی نبود براستی که سازمان ما هم نبود و خیلی چیزها امروز در صحنه انقلاب ایران نبود… وقتی چپ نماها شایع کردند که تمام مجاهدین تغییر مکتب و مسلک داده اند و از اسلام خارج شده اند مسئله برای (در مورد) موسی آنقدر روشن بود که خودشان هم می گفتند به جز موسی بعد هم در بسیاری گزارشهای بدست آمده از ساواک شنیدیم که اگر خیابانی را نبرند تعداد نادمین زندان کم خواهد شد ببریدش تا نادمین زندان زیاد بشوند.
اما موسی با همه قدر و شأن عظیم انقلابی و با اینکه همواره در سالهای زندان -بعد از شهادت بنیانگذاران- در مرکزیت سازمان و دوش بدوش برادر مجاهد مسعود رجوی در هدایت و رهبری سازمان به ایفای نقش مشغول بود در هر فرصتی بر جایگاه و نقش تعیین کننده مسعود در رهبری سازمان تاکید می نمود از جمله در آخرین نوار به جا مانده از وی -به نقل از نشریه مجاهد شماره ۶۴۲ به تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۸۲- تأکید نمود: ''ما واقعاً مسیر پر شکوهی را طی کردیم و آینده پر شکوه تری هم در پیش رو داریم وقتی چشم از این گذشته سراسر رنج و تلاش و شکوه و عظمت به آینده برگردانیم قاعدتاً چیزی جز پیروزیهای باز هم بزرگتر در طریق انجام رسالتهای عظیم تر نخواهیم دید. انشاءالله خداوند ما را بدین همه شایسته گرداند و تو را هم که در این جریان غرورآفرین نقش تعیین کننده و نقش رهبری داشته ای برای سازمان و مردم ما حفظ کند‘‘. صریحتر و گویا تر از این نمیتوان بر نقش بی بدیل و بلا منازع مسعود در سازمان و رهبری آن تأکید نمود.
خانم رجوی در سال ۶۴ گفته بود: خون اشرف و موسی در واقع خون دهها هزار خواهر و برادر مجاهد ما را در بالاترین نقطه فدا به یکدیگر گره زد این خونها و بویژه خون اشرف مردم ایران را عمیقاً لرزاند در واقع اعتماد مردم را نسبت به مجاهدین بالاخص نسبت به پاکباختگی رهبر مجاهدین برانگیخت و جهش داد. خانم رجوی در ادامه گفت: خون اشرف این مادر راهگشای عقیدتی و تشکیلاتیم بود که زمینه مکفی برای ارتقای زن به مقام رهبری را در سازمان مجاهدین بوجود آورد اما با همه ارزشی که این دستاورد ها داشت، مهمتر از همه آنها باید بگویم که اشرف جان خود را فدیه خاص راهبر و همسرش مسعود کرد او فدیه خاص برای حفاظت سیاسی و اجتماعی از حیات مسعود بویژه حفظ ارزشها و چهره مسعود در داخل کشور بود… او میگفت من آگاهانه در اینجا می مانم و فدای مسعود یعنی رهبر انقلاب نوین مردم ایران میشوم حتی اگر خمینی بخواهد با فرزندم این کار را می کنم چرا؟ برای اینکه او هست که باید مسائل انقلاب را در بالاترین سطح گره بزند، اگر او نباشد باز هم خلق ما و انقلابش و تمام فداکاریهایش بوسیله میوه چینان و فرصت طلبها ربوده خواهد شد. پیام اشرف این بود که مسعود باید بماند تا مجاهدین شاخص داشته باشند، انقلاب نوین ایران شاخص داشته باشد برای اینکه حق و حقوق مردم، شهدا و اسرا را از حلقوم تمامی میوه چینان و فرصت طلبان بیرون بیاورد، خانم رجوی سپس دعائی را که اشرف زنان مجاهد در آخرین نامه اش برای مسعود نوشته بود را یادآور شد ‘‘خدایا امانت مرا بپذیر و تو بهترین امینها هستی خدایا کمکش کن سرافراز و پیروز از امتحانی که در پیش دارد بیرون بیاید خدایا کمکش کن که خلقی را از زیر شکنجه و اعدام و اسارت و بردگی نجات بخشد، خدایا کمکش کن که کشتی توفان زده ایران را به ساحل نجات برساند خدایا کمکش کن که انقلاب نوین ایران را با خونریزی کمتر و ره آورد بیشتر به بَر بنشاند خدایا او را بیامرز، از بدیهایش درگذر و نیکیهایش را فراوان نما.
در خاتمه ضمن تاکید بر ایمان عمیق موسی به راه و آرمان مجاهدین و پیروزی حتمی آن جملات او در عاشورای سال ۱۳۵۸ را یادآور میشوم که گفت: ''ممکن است ما را بکشید، ممکنست ما را زندانی کنید، اما نه، مجاهدین از بین رفتنی نیستند این فکر باقی ماندنی است چون حق است این فکر جای خودش را در جامعه و تاریخ باز خواهد کرد این پرچم اگر هم امروز از دست ما بیافتد دست دیگری حتماً آنرا بر خواهد گرفت''. و سرانجام در جای دیگری گفته بود: ‘‘آینده مال شماست، به این نکته ایمان داشته باشید، یقین داشته باشید، آینده مال انقلابیون است نیروهای میرا از صحنه حذف خواهند شد‘‘.