در انتخابات مجلس دوم رژیم گروهی از مردم زاهدان به دلیل ردّ صلاحیت نامزد انتخابات شان دست به «شورش» زدند. ناطق نوری، وزیر کشور وقت (از 1360تا1364در دولت میرحسین موسوی) دستورداد، معترضان را سرکوب کنند.
سایت «نماینده»، 8تیرماه 1393: «ناطق نوری چگونه فتنه زاهدان را با دستور کشتن 500 نفر آرام کرد!
در انتخابات مجلس دوم گروهی از مردم زاهدان به دلیل ردّ صلاحیت یکی از نامزدهای انتخابات دست به اغتشاش می زنند که ناطق نوری به عنوان وزیر کشور وقت دستور سرکوب را صادر می کند.
برگی از خاطرات حجّت الاسلام [علی اکبر]ناطق نوری:
در انتخابات مجلس دوم، آقای سیدمحمدعلی زابلی از سیستان را شورای نگهبان ردّ صلاحیت کرده بود. ایشان روحانی بود و خیلی هم قیافه علمایی داشت. برخی از سیستانیها هم شورش کرده دفتر امام جمعه ـ آقای عبادی ـ را آتش زدند و سپس به طرف استانداری حرکت کرده بودند که آنجا را تصرّف کنند. آقای سیداحمد نصری، که استاندار آنجا بود، تلفن زد و گفت: "حاج آقا، دارند به طرف استانداری میآیند ما چه کار کنیم؟"
گفتم: "کوتاه نیایید، برخورد کنید".
(علی اکبر ناطق نوری در گود زورخانه)
جمعه ظهر بود، به آقای آخوندی که برای تشکیل شورای تأمین ویژه به ارومیه رفته بود، گفتم: مستقیماً از همانجا به زاهدان برود. اتّفاقاً در آن جمعه، آقای شمخانی هم حضور داشتند، لذا این دو نفر، به اتّفاق، به زاهدان پرواز کردند و جمعه بعد از ظهر کنترل اوضاع را در اختیار گرفتند و آقای فلاحیان نیز روز بعد به آنها پیوست. آقای فلاحیان و آخوندی و شمخانی را با نیرو و امکانات و اختیارات به آنجا فرستادم.
فردا صبح، آقای زابلی را قانع کردند که به استانداری برود. آقای آخوندی زنگ زد و گفت: "آقای زابلی اینجاست، چه کار کنیم؟" گفتم: "به ایشان احترام بگذارید، امّا عمّامه ایشان را بردارید و چشمهایش را ببندید و او را به زندان بیندازید".
آقای آخوندی گفت: "این کار هزینه بالایی دارد».
گفتم: "همین که دستور میدهم عمل کنید".
آنها آقای زابلی را زندان انداختند و با اغتشاشگران نیز برخورد کرده، سه نفر را کشتند.
آقای حسینی، نماینده سیستان در مجلس، جوّسازی علیه استاندار به راه انداخت و اظهار کرد: "استاندار آدمکش"، لذا به مجلس رفتم و در جلسه غیرعلنی ماجرای زاهدان را برای نمایندگان تشریح کردم و گفتم: این منطقه حسّاس است و بسیاری از منافقین و فرصتطلبان میخواستند از این ماجرا سوء استفاده کنند. استاندار آدمکش نیست، من دستور دادم تا پانصد نفر را بکشند، امّا برای پانصد و یکمین نفر باید مجدّداً دستور بگیرند. من شاه سلطان حسین نیستم که کوتاه بیایم. بنده را به جرم آدمکشی محاکمه کنید و به قوّه قضاییه هم اعلام کردم متّهم نه فرماندار، نه استاندار است، بلکه من هستم. و ماجرای زاهدان نیز بدین صورت پایان یافت».