به اینها اگر قدرت گرفتن باند رفسنجانی-روحانی در مجلس دهم را هم اضافه کنیم به حال زار و نزار ولایت فقیه در دوران «پسابرجام» بیشتر پی خواهیم برد.
تهدیدها و خط و نشان کشیدنهای خامنه ای و سپاه پاسداران برای جناح مقابل چشم انداز تشدید درگیریها را بیش از هر زمان دیگر به نمایش گذاشته است.
رفسنجانی در توئیتی بعد از انتخابات نوشت: «هیچکسی یارای مقاومت در مقابل خواست اکثریت مردم را ندارد و هر کسی را مردم نخواهند باید کنار برود».
البته خود رفسنجانی هم می داند که اگر قرار بر انجام یک انتخابات عادلانه و تحت نظر سازمان ملل باشد، خود او و سایر همپالگی هایش هم باید برای همیشه از صحنه حذف شوند اما همین شاخ و شانه کشیدنهای علنی در مقابل عمود خیمه نظام، نشانگر ضعف و ناتوانی مطلق مقام معظم در درگیریهای جناحی و باندی است.
روحانی نیز در همایش صنعت خودرو گفت: «انتخابات معناداری برگزار شد... و ادامه داد: شیوه حکمرانی را مردم مشخص می کنند». روحانی همچنین گفت: «اگر کسانی هنوز فکر می کنند کشور باید در تقابل با دیگران باشد، هنوز پیام سال نود و دو را با تاخیز دو ساله هم دریافت نکرده اند».
اظهاراتی از این قبیل در خصوص تو سری خوردنهای پیاپی مقام ولایت اینروزها از طرف نیروهای ریز و درشت باند مخالف کم نیستند و بیانگر این واقعیتند که پیچ و مهره های عمود نظام یکی یکی شل شده و بر زمین می افتند. فراموش نکنیم که این همان ولایت فقیهی است که خمینی سردمدارش بود و هیچکس جرأت گفتن «بالا چشم آقا ابروست» را نداشت.
اگر بپذیریم که رژیم آخوندی بر چهار پایه استوار شده است؛ یعنی:1- ولایت مطلقه فقیه.2- سرکوب شدید و ایجاد جو خفقان در داخل.3- ضدیّت با غرب که در شعار «مرگ بر آمریکا» متجلّی شده است.4- صدور تروریسم (که بارز و نشانه اصلی آن مجهز شدن به سلاح اتمی بود)، آنگاه در می یابیم که زهر اتمی ضمن اینکه پایه صدور تروریسم را شل و نامطمئن کرده است، ضربه کاری و مرگبار خود را بر پایه دیگر یعنی ولایت مطلق فقیه نیز وارد نموده است.
به عبارت دیگر عوارض ناشی از جام زهر هسته ای که بساط اتمی را برچیده، گریبانگیر هیولایی به نام ولایت فقیه نیز شده و او امروز مخصوصا پس از نمایش انتخابات چنان مورد پرخاش و اهانت قرار می گیرد که حتی آبدارچی خمینی نیز در زمان او در مقابل آنها مصون و محفوظ بود.
جالب اینجاست که رفسنجانی و روحانی برای نزدیک شدن به غرب به تلاشهای گسترده ای دست زده اند و این به معنای آسیب رساندن به یکی دیگر از پایه هایی است که خمینی نظامش را بر روی آنها استوار کرده است.
نزدیک شدن بیشتر به غرب که خود خامنه ای سالها پیش مدّعی بود باعث باز شدن زاویه ای خواهد شد که بستن آن غیرممکن خواهد بود، بدون انجام اصلاحات واقعی امکانپذیر نخواهد بود. کاری که برای این رژیم بیشتر به خودکشی از ترس مرگ شباهت خواهد داشت.
شکستن جو خفقان و سرکوب با تضعیف پایه های دیگر، به معنای فرو کردن آخرین و کاری ترین جام زهر در حلقوم رژیم آخوندی خواهد بود. کاری که تنها از عهده مردم تحت ستم و مقاومت سرافرازشان برخواهد آمد.