باند رفسنجانی و روحانی بنا به «بهره اندکی» که در این نمایش نصیبشان شد، «خدا» را شکر و در خفا به دلبستگان به معجزه «تعامل با دنیا» خندیدند.
رفسنجانی در پیام انتخاباتی و مصاحبه های خود ضمن تهدید خامنه ای و ترساندن او از خواست و خطر قیام مردم، «ولی فقیه» را به آرامش و همکاری فراخواند و با اینکار به او فهماند که قصد و جسارت و توان «شورایی» کردن رهبری را بدون اجازه و خواست او ندارد. حامیان انتخاباتی باند خودی را هم با این پیام سازشکارانه، بی کلاه، برجای خود نشاند. رفسنجانی خوب می داند که با هر ترکیبی، فعلا نمی تواند بدون موافقت ولی فقیه، طرحها و وعده های پوچ انتخاباتی خود را عملی سازد. چون تا اینجا، افسار نظام همچنان در دست باند ولی فقیه باقی مانده است.
خامنه ای و باندش هم با بهت و حیرت و سردرگم از حاصل صندوق های خودساخته، دم از پیروزی زده و با اکراه از شرکت کنندگان در این نمایش توخالی، تشکر کردند. او هم بخوبی میداند که علیرغم، «ضربه» کاری که به موجودیت نظام و موقعیت شخص او در مقام ولایت وارد شده، برای پیش برد نقشه هایش، در کنترل اوضاع و مهار اعتراضات و خشم افزایش یابنده مردم، باید بیشتر از همیشه روی «همراه سابقش» حساب باز کند.
ولی فقیه خوب می داند که انتظاراتش از این نمایش برآورده نشده و از این پس باید تلخکام تر از همیشه عوارض ثانوی این «غده درونی» را تحمل کند. شکافی که بیشتر از پیش در راس نظام ایجاد شده، ورود مردم به میدان سرنگونی تام و تمام نظام را تسهیل کرده و او را به وحشت مرگ انداخته است. او نه تنها باید مردم، بلکه مشکل «نفوذ» از درون را هم که «لیست انگلیسی» برایش ایجاد کرده، مهار کند. توان محدود او در شرایط حاضر، امکان این مهم را، بروشنی از او سلب نموده است.
خامنه ای زمانی «زهر انتخابات» را سرکشید که سرمست از باده «رفع تحریمها» و چشم انداز سرازیر شدن چند میلیارد دلار پول به اقتصاد ناتوان نظامش و بخصوص، به بازی گرفته شدن در بعضی از مسایل منطقه توسط طرفهای ذینفع، اوضاع درونی نظامش را در کنترل می پنداشت و رفسنجانی را در بازی نگاه داشت و حذف نکرد. او البته برای گرم نگه داشتن تنور «انتخابات» و نشان دادن «اقتدار» نظام به طرفهای خارجی، به این کار مجبور بود. ولی با توجه به نتیجه کار، در حال حاضر در مقابل لحن تمسخرآمیز رقیب دیرینه اش، سر بر دیوار می کوبد.
رفسنجانی سالهاست که به منظور «کنترل بهتر اوضاع و رفع خطر سرنگونی» توسط مردم، هژمونی خامنه ای در کل نظام را به چالش کشیده است. او هر زمان بصورت مستقیم وارد نمایشات این چنینی شده، خامنه ای او را به طریقی، حذف کرده است. یک بار با رد صلاحیت، بار دیگر با «آغاسی» کردنش و در جای دیگر به بهانه کهولت سن.
«استوانه نظام» هم به نوبه خود هرگاه با واسطه وارد تقابل با ولی فقیه شده، توانسته ضربات جبران ناپذیری به او وارد نماید. او با قرار گرفتن در پشت آخوند محمد خاتمی در «انتخابات ریاست جمهوری» سال 1376 و حمایت ضمنی از موسوی در «انتخابات ریاست جمهوری» سال 1388 و همچنین با حمایت و جلو انداختن آخوند حسن روحانی در «انتخابات ریاست جمهوری» سال 1392، توانست ولی فقیه را آچمز کند.
در «انتخابات» نمایشی این بار اما خامنه ای یک دعوای «شخصی» هم با رفسنجانی براه انداخت که با شکست سختی روبرو شد. او با یک اشتباه محاسبه مرگ آور، وارد یک رودرویی مستقیم با رفسنجانی شد. خامنه ای تصور می کرد که با توسل به اهرام های «قانونی» نظام و همچنین «رای» طرفدارانش، قادر است این «رقیب» سمج را، بور و یک بار برای همیشه از میدان خارج کند. این نقشه نگرفت و رفسنجانی در این نزاع تن به تن، «ولی فقیه» را ناکام گذاشت.
این اولین بار بود که در تقابل مستقیم و رو در رو، آخوند رفسنجانی به دلایل روشن، هم از زیر تیغ «رد صلاحیت» گذشت و هم در نمایش «رای»، خامنه ای را مغلوب کرد. خامنه ای با تمام وجود برای «رای» نیاوردن رفسنجانی تلاش کرد. او حتی برخلاف دفعات قبل، بصورت علنی مزدورانش را «شیرفهم» کرد که باند رفسنجانی نباید رای بیاورد. او در حال حاضر قطعا خود را ملامت می کند که چرا او را مثل بقیه رد صلاحیت نکرد.
این شکست «شخصی و حیثیتی» چون بر سر «عمود خیمه نظام» آوار شده، طبیعتا به کل نظام تسری پیدا می کند. به همین دلیل در «انتخابات» رژیم، باند خامنه ای علیرغم دارا بودن اکثریت در دو مجلس و تلاش برای برگرداندن مهره های در گل مانده خود با ترفندهای مرسوم، موقعیت خود را متزلزل تر از قبل می بیند؛ بنابراین می شود نتیجه گرفت که «کل نظام» در این کمدی، ضربه مهمی خورده و ضعیفتر شده است.
چند روز بعد از برگزاری و پایان گرفتن این نمایش تکراری، بدون تردید بازنده اصلی، کل این نظام اهریمنی است. همانا که در نبرد سرنگونی، برنده این دعوای درونی نظام، نیروی مقاومت و مردم ایران هستند که برای روز موعود لحظه شماری می کنند.