در دیداری که روز دوشنبه 14 مارس ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه با وزیران دفاع و خارجه کشورش داشت گفت: «به برآورد من اهداف تعیین شده برای وزارت دفاع به طور کلی محقق شده اند. به همین دلیل دستور می دهم که خروج بخش اعظم نیروهای نظامی مان از اراضی جمهوریه عربی سوریه از فردا آغاز شود». رویتر که این خبر را مخابره کرده بود افزود قبل از این پوتین طی یک تماس تلفنی با اسد موضوع را به وی اطلاع داده بود. بر اساس همین خبر رییس جمهور روسیه از وزیر خارجه خود خواسته است که «برای حل بحران سوریه به طور فعال در مذاکرات صلح شرکت کند».
واقعیت در سوریه این بود که رژیم بعد از برجام در اثر عملکرد جام زهر دیگر قادر به محقق کردن کوچکترین پیشرفتی نبود و این را نزدیکترین متحدش روسیه که صحنه را کاملا مانیتور می کرد بیش از همه درک می کرد.
قریب به شش ماه نیروهای روسی در سوریه به بهانه بمباران داعش، به طور فشرده مواضع ارتش آزاد سوریه و سایر نیروهای دموکراتیک در این کشور جنگ زده را بمباران کردند و چه جنایتها که نکردند.
بر اساس همان خبر رویتر: «[اسد و پوتین] پذیرفتند که عملیات نیروی هوایی روسیه در سوریه این امکان را فراهم آورد که در قبال تروریستها در منطقه وضعیت کاملا دگرگون شود»... یعنی نیروهای روسی به این علت خارج می شوند که مأموریتشان مبنی بر پیروزی بر «تروریستم» یعنی داعش کامل شده است!، این هم غلط است. پشتیبانی سنگین هوایی روسیه به رژیم اسد و رژیم پلید آخوندی و حزب الله لبنان و مزدوران عراقی رژیم در سوریه این امکان را داد که برخی پیشروی ها در برخی جبهه ها در ادلب و درعا محقق کنند، اما ارزیابی های کارشناسان حاکی از این است که میزان کمی از مناطق تحت کنترل نیروهای اپوزیسیون ملی و ارتش آزاد سوریه، از کنترل اپوزیسیون خارج شد.
باز به نقطه اول بازمی گردیم: چرا نیروهای روسی در سوریه دست به مداخله و حملات هوایی زدند؟ آیا جز این بود که رژیم و خامنه ای از طریق قاسم سلیمانی وعده دادند که ظرف مدت کوتاهی در روی زمین پیشرفتهای مهمی را محقق خواهند کرد؟ چه چیزی تغییر کرده است؟ یعنی اکنون آنچنان که مسکو مدعی است مأموریت تمام شده، دیگر نیروهای رژیم پلید حاکم بر ایران در سوریه و نیروهای اسد و حزب الله و مزدوران عراقی و غیره قادر خواهند بود بدون پشتیبانی به عملیات و پیشروی ادامه دهند؟
با نگاهی به رسانه های غربی و به ویژه عربی در تحلیلهای ساعات اولیه بعد از این خبر غافلگیر کننده فرضیه های مختلفی عنوان می شود: یک معامله بین روسیه و آمریکا صورت گرفته است. برخی امتیازها به روسیه در اوکراین داده شده است. اتحادیه اروپا که روسیه را تحریم کرده بود این تحریم را جزئی یا کلی لغو کرده و حداقل انرژی و به طور خاص گاز را از روسیه وارد خواهد کرد. وضعیت داخلی روسیه رهبری سیاسی این کشور را وادار به اتخاذ چنین تصمیمی کرده است. وضعیت اقتصادی روسیه بعد از پایین آمدن قیمتها در بازار نفت وخیم شده است و دیگر روسیه قادر به ادامه جنگ در سوریه نیست. روسیه در شرق اوکراین بیشتر درگیر خواهد شد و در نتیجه ناچار شده تصمیم به عقب نشینی از سوریه بگیرد. و البته باید به خاطر داشت که روسیه یک معامله تسلیحاتی چند میلیارد دلاری با عربستان سعودی انجام داده است. برخی هم می گویند ترتیبات سیاسی تقسیم سوریه مورد توافق کشورهای درگیر در منطقه و جهان قرار گرفته است.
بخشی یا تمام هریک از مقولات گفته شده و تحلیلهای عنوان شده در فوق می توانند درست باشند یا نباشند، اما یک چیز واقعیت دارد، با این تصمیم روسیه، به هر علتی که باشد، رژیم آخوندی دیگر سوریه را از دست داد. این از همان زمانی که خامنه ای تن به ورود سنگین هوایی روسیه به معادله سوریه داد و چنین درخواستی را عنوان کرد واضح بود. دیگر برگ سوریه از دست رژیم خارج شد و این روسیه بود که هر زمان که تعادل قوا ایجاب می کرد روی این برگ بازی می کرد و این کار را کرد.
«دلواپسان نظام» از همان ابتدا در بحثهای درونی خود درست می گفتند که وارد کردن روسیه به معادله سوریه این برگ را از دست رژیم بیرون خواهد کشید، و با عنوان کردن «برشام» با الگوی برجام می خواستند رژیم کماکان برگ سوریه را در دست داشته باشد تا بتواند با طرفهای بین المللی و منطقه یی به سازش برسد. اما تمام شد و لولو آنچه را که باید می برد، برد.
مسعود رجوی رهبر مقاومت در پیام عید فطر سالی که رو به اتمام است گفته بود: «از نقطه عطف گذشتیم، مماشات، دلالی و داعیه اصلاح و اعتدال برای این رژیم دیگر اثر ندارد!» .
آری در ادامه جام زهر اتمی، رژیم به طور قانونمند باید جامهای زهر منطقه یی و سپس داخلی را سربکشد. رژیم، سوریه را از دست داد، جام زهر منطقه یی بعد از برجام عمل کرد. خامنه ای اکنون فرورفته در بحرانهای درونی باید به فکر این باشد که خط بعدی را در کجا ببندد.