عدم قبول مسئولیت تام و تمام شکست استراتژیک رژیم در پروسه مذاکرات اتمی که لغایت به قبول تسلیم نامه وین و سپس به اجرایی شدن برجام انجامید، خود نشان از جایگاه بسیار لرزان خامنه ای در هیرارشی حکومت دارد؛ زیرا با نگاهی به تمام هارت و پورت های خامنه ای در دوران مذاکرات که بواقع گوش ها را کر و چشم های نزدیک ترین یاران و دلواپسان نظام را کور نموده بود، وی همواره و تا روز آخر بر «حفظ تمامی دستاورد های هسته ای» تاکید دوچندان داشت و آن را از «اوجب واجبات» میدانست.
برای نمونه خاطرمان هست: «رهبر فرزانه انقلاب اسلامی شب گذشته در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام ضمن اشاره به موضوع مذاکرات هستهای و همچنین با تاکید بر اینکه باید در این مذاکرات نیازهای کشور برآورده شود، فرمودند: نیاز قطعی کشور در بحث ظرفیت غنیسازی 190 هزار سو است و تیم مذاکره کننده مطمئناً اجازه دستاندازی به حقوق ملت را نخواهد داد»!!
(سایت حکومتی عرش نیوز 17 تیر 1393)
خامنه ای در ادامه به حقیقتی بنام وجود «جام های زهر» یکی پس از دیگری که بواقع بخش های جداناپذیر «ظروف مرتبطه» هستند، اعتراف نمود و افزود: «بنابراین در قضیه هسته یی توافق شد، این اسمشو گذاشتیم برجام. برجام دیگری در قضایای منطقه، برجام دیگری در قضایای قانون اساسی کشور، برجام دو و سه و چهار و الی غیرذالک بایستی بوجود بیاد تا ما بتوانیم راحت زندگی کنیم، این منطقی است که سعی می کنند این منطق را در بین نخبگان جامعه و از سوی نخبگان جامعه به افکار عمومی جامعه منتقل کنند». (همان منبع بالا)
ترجمان این سخنان به معنای همان تائیدی بر بن بست های رژیمی سرکوبگر و خون ریز است که در تمامی صحنه های استراتژیک متحمل شکست های سنگین شده و هیچ راهی بجر سرکشیدن جام های زهر، آنهم یکی پس از دیگری را ندارد. جام زهرهایی همچون، منطقه ای، حقوق بشر، اقتصادی و بین المللی تنها نمونه های کوچکی از ابعاد و بازتاب این شکست ها می باشند.
نگاهی به صحنه درون کشور و وجود خیل عظیم نارضایتی و تنفر مردم از حکومت ولی فقیه و نیز ابعاد سرکوب خشن و خونین حکومت با راه اندازی تیرهای اعدام و شکنجه، نیم نگاهی به صحنه منطقه بویژه در سوریه، یمن و عراق و نیز نگاهی به داده های موجود در مجموعه مناسبات بین المللی حکومت، تماما تائیدی بر تحلیل ها ی اصولی مقاومت ایران مبنی بر وجود عنقریب جام های زهر و نوبتی هستند.
به یقین وجود این شکست ها به بحرانی فراگیر و رشد یابنده در راس نظام آخوندی راه برده است. وجود این بحران و نیز وجود نارضایتی عموم علیه حاکمیت به قدری گسترش یافته است که برای نمونه پیشتر نیز خامنه ای در سخنانی (خبرگزاری سپاه پاسداران، فارس 11 اردیبهشت 1394) به وجود چهار جنگ بزرگ یعنی «سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی» با این تاکید که «یعنی این را اگر کسی نداند، آنوقت خواب خواهد ماند» اعتراف کرده بود.
سومین نکته محوری در سخنان خامنه ای همان مهر تائید بر لزوم «صدور تروریسم و بنیادگرایی» به عنوان یکی از ستون های مهم برای حفظ تاخ و تخت ولایت می باشد. این سیاست همان ترجمان «صدور بحران» به خارج از مرزها بوده که بعنوان «چوب زیر بغل», رژیم تلاش می کند تا «تعادل» از دست داده در داخل کشور را برقرار نماید.
«مقام معظم» در این رابطه بی محابا می گوید: «قضیه بالاتر است، توجه کنید بگذارید ما مطلب را عرض بکنیم. تدریجا موضوع را به این خواهند کشاند که اصلا نیروی قدس چرا تشکیل شده است، سپاه چرا تشکیل شده، ...شما وقتی در مقابل دشمن در حالیکه می توانید ایستادگی کنید که عرض خواهم کرد بعدا، عقب نشینی کردید، دشمن جلو میاد، دشمن متوقف نمی شود. ... اگر عقب نشینی کردیم، عقب نشینی به این نقطه ها منتهی خواهد شد. شورای نگهبان چه نقشی دارد در جامعه، چرا باید قوانین را شورای نگهبان به خاطر مخالفت با شرع باید آنرا بردارد، اینها حرف اینجاست». (همان منبع بالا).
این جملات همان هراس شخص ولی فقیه ازباز شدن «سرکلاف» و فروریختن «خاک ریزها ی» استراتژیک برای حفظ نظام در پشت درب بیت رهبری می باشد. واقعیت های نهفته درپشت سخنان ولی فقیه تماما مبین آن هستند، مراکز قدرتی که آخونها به یمن بی عملی سیاست مماشات در بخش های استراتژیک و مهم خاورمیانه و به موازات پروژه های سنگین اتمی برپا کرده بودند، اکنون یکی پس از دیگری در شرف فروپاشی برسر متولیان آن می باشند
به یقین استراتژیک ترین آن همان سوریه و سرنگونی عنقریب بشار اسد، بویژه پس از «سازش روسیه» است. اکنون مردم منطقه و وجدان های بیدار جهانی بخوبی شاهد هستند که دیکتاتوری ضربه خورده ولی فقیه چگونه در سایه این سیاست کشورهای همسایه اسلامی و عربی را به گروگان گرفته و چگونه بر شیپور «صدور انقلاب» به این منطقه بحرانی می دمد.
تمامی داده ها سخن از آن دارند که امروز رفتن بشار اسد خون ریز دیگر اوهام نیست، بلکه امری شدنی و در آستانه تحول بدست مردم این کشور می باشد. خامنه ای با بستن مرزهای استراتژیک خود در پشت دیوارهای دمشق تلاش داشت تا از راه افتادن سیل و عقب نشینی های بیشتر جلوگیری بعمل آورد. لذا بخوبی می توان گفت که اصلی ترین بازتاب شکست سیاست های ولی فقیه در صحنه داخلی، منطقه ای و بین المللی اکنون به شقه و شکاف در درون هرم رهبری نظام راه برده و کلیت نظام آخوندی را بر سر دوراهی «مرگ یا خودکشی» قرارداده است. سخنان اخیر خامنه ای به یقین ترجمان همان «مرگ» است، در حالیکه باند مقابل اکنون به «خودکشی» رضایت داده است.