قریب به هزارسال پیش پیر دیری رودرروی مرتجان دین فروش حاکم بر اعتقادات انسانی – عرفانی خویش تا آخر پای فشرد. نفس بودن وشدنش، نفی حاکمیت فقیه دوران بود!
"گفت آن یارکزاو گشت سرداربلند جرمش این بود که اسرارهویدا میکرد!" حافظ
آخوندهای حاکم دوران قصد جانش کردند. مورخان نوشته اند پیرمرد کهنسال را غل و زنجیرزده و از میان جمعیت انبوه به سوی میدان دارمیراندند. رقص کنان و پایکوبان سرود عشق میخواند.
دوستی پرسید " عشق " چیست؟
پاسخ شنید، فردای می بینی! پس فردا می بینی و پسین فردا می بینی!
آن روز دارش زدند، خلایق هزاران هزاران بر پایه های چوبه دارجمع شدند. ولی فقیه دوران! برخود لرزید. دستورداد جسدش را بسوزانند. هواداران، صد هزاران برخاکسترش طواف کردند. ازترس خیزش مردم، دستور دادند خاکسترش را به دریا بسپارند! نام پیردیرایستاده برعهد وپیمان " حلاج " بود.
و حلاج و ایستادگی براعتقاداتش وارد تاریخ شد و ماندگار گردید. علامه دهخدا دراین باره می نویسد: "تاثیر حلاج بر فرهنگ و ادبیات ایران به قدری چشمگیر و عمیق بود که کمتر کتاب نظم و نثری را می توان یافت که از حلاج به اقتضای مقام ومقال یاد نشده باشد. در زمینه فرهنگ عامیانه نیز تاثیر حلاج به خوبی مشهود و محسوس است چنان که امروزه وقتی از پایداری واستقامت کسی سخن گفته میشود، می گویندچند مرده حلاجی ؟ یعنی: ببینیم تا بدانیم تاب و توان تو چند است!"
درتاریخ معاصر، چرچیل نخست وزیرسابق انگلستان درسیاست وپیشبرد خط وخطوط استعماری شهره خاص وعام است. ازاو پرسیدند آیا زیرک ترازخود درمیان سیاستمداران سراغ داری؟ مصدق را مثال آورد. پیشوای آزادی مردم ایران دردادگاه لاهه قبل ازتشکیل رسمی جلسه، درجایگاه انگلیس می نشیند وبه اعتراض نگهبانان وقعی نمی نهد. ریس دادگاه ازاو میخواهد به جایگاه خودش برگردد. مصدق پس ازجلب توجه حضار وخبرنگاران درحالی که به سمت صندلی خودش روان است میگوید انگلیسی ها سالیان است که کشورمرا اشغال کرده اند و من فقط لحظاتی ... نوشته اند این حرکت مصدق تا آخرجلسه دادگاه تاثیراتش را داشته است.
تاریخ ایران و مردم ایران ناظر و شاهد دونیرو ودوهماوردی هستند که هر کدام چکیده و عصاره ارتجاع و انقلابند.
به نظرمیرسد حاکمان مترجع و دین فروش میهن ما، فرزندان ونوادگان تاریخی تمامی مرتجعین ضد بشری باشند که کمر بر قتل آزادیخوهان، انسانهای وارسته و بشریت مترقی در سده ها و بل هزاره هایند!
طبعا آلترناتیو این هیولای ضد بشری لاجرم باید عصاره متراکم جان فشانی ها و تجربیات مبارزاتی و ویژگیهای انسانی گذشتگان خویش باشند که بتوانند دوام بیاورند. مقاومت حماسی و ایستادگی باشکوه این نسل و این مقاومت فراتر از ایدئولوژی و ایرانی بودنشان، انسانی بودن و مردمی آنهاست. آنها ادامه دهندگان و وارثان مبارزان، عارفان و سیاستمداران هوشیار و مردم دوست نسل در نسل خویشند. حماسه فروغ اشرف در 19 فروردین 1390 برگی خونین و در عین حال زرین از کتاب قطور مبارزات بشریت معاصراست. در صبحگاه خونرگ 19 فروردین هزاروسیصد ونود ارتجاع و انقلاب یک بار دیگر تمام عیار در مقابل هم قرارگرفتند. تیروتبروزرهی درمقابل پیکرهای بی سپر و سلاح و جانهای شیفته آزادی مردم ایران.
برغم شهادت بسیاری از مجاهدان دلیر و جراحت بیش ازهزار تن، آنچه ماندگاربوده و هست راه و رسم ایستادگی و ارزشهای والای انسانی است. آن روز استعماروارتجاع درکار یکسره کردن مقاومت آزادیستان مجاهدین و مقاومت مردم ایران بودند. امروز ارتجاع هنوزدرقدرت، درحضیض ذلت و فلاکت از رویارویی با همان جماعت اندک بزعم خویش ناتوان است. صدای ماندگارمجاهد قهرمان و همرزمان شهید و مجروحش درخیابانهای ایران و اقصی نقاط جهان، لرزه مرگ براندام مرتجعین انداخته است. روحانی رئیس جمهور ارتجاع از امتداد و بلندای فریاد صبا هفت برادران وحشت دارد. این صدا از حلقوم مادران زندانیان سیاسی و شهدا، در همه شهرهای ایران بگوش میرسد. این " صدا " و این " فدا " الهام بخش مقاومت زندانیان مقاوم در سیاهچالهای رژیم قرون وسطیی تهران است. این ندا و این صدا از اشرف نشانهای داخل وخارج مرزهای ایران میخواهد تا آخردرمقابل جلاد عمامه بسرمقاومت کنند. صدا و پیام صبا، آسیه و... صد هزاران جاودانه فروغ راه آزادی مردم ایران ماندگاروجاودانه باد. یادداشتم را باقطعه شعری ازشاعرشهید مردم ایران، فرخ یزدی به پایان میرسانم:
هزگزدل ما زخصم دربیم نشد دربیم ز صاحبان دیهیم نشد
این جان به فدای آن که پیش دشمن تسلیم نمود جان وتسلیم نشد