سخن از «تسلیم نامه» اتمی وین است که ولی فقیه طلسم شکسته با بلند کردن پرچم سفید سرانجام مجبور گردید تا نه تنها قلب راکتور اتمی اراک را بتون آرمه نماید، بلکه در این راستا قریب 16 هزار سانتریفیوژ و نیز 11 تن از اورانیوم های غنی شده تا سقف 20 درصد را به خارج منتقل نماید.
در آن دوران مقاومت ایران بدرستی بر وجود خلایی در مطامع استراتژیک نظام آخوندی اشاره نمود و تاکید کرد که با برهم خوردن تعادل اتمی، اکنون خامنه ای بی پروا بدنبال جانشینی برای آن خواهد بود.
بهرحال طی شش ماه گذشته جامعه جهانی شاهد دو بار آزمایشات موشک های بالستیک از سوی دیکتاتوری ولی فقیه بود. در اساس موشک بالستیک موشکهایی با برد 150 کیلومتر تا قاره پیما را میگویند که با نیروی محرکه ای بنام «موتور» تا ارتفاع بسیار بالایی اوج میگیرند و سپس ادامه مسیر را با استفاده از نیروی جاذبه زمین و کنترل شده به سمت هدف به پیش میروند.
نخستین آزمایش موشکی رژیم بنام عماد در مهرماه سال 94 صورت گرفت و در آن تاریخ خاطرمان هست که پاسدار حسین دهقان، وزیر دفاع حکومت ضمن شاخ و شانه کشیدن برای طرف های خارجی اعلام کر که این نوع از موشک ها «بالستیک و از نوع زمین به زمین» بوده است. دومین آزمایش موشکی رژیم نیز به اسفند ماه گذشته بر می گردد که ولی فقیه با شلیک موشک های «قدر اچ و اف» یکبار دیگر بر اهداف و مطامع جاه طلبانه رژم تاکید نمود.
گذشته از تمامی تحلیلی های سیاسی حول و حوش آن، در نخایت این دو آزمایش از سوی خامنه ای زهر خورده هم کشورهای منطقه و هم طرف های رژیم در رابطه با مذاکرات اتمی را به دلیل فشار افکار عمومی به این سمت و سو سوق داد که موضوع را به شورای امنیت ملل متحد ارجاع دهند.
یکی از دلائل این اقدام همان ترجمان دقیق قطعنامه 2231 شورای امنیت ملل متحد می باشد که در آن رژیم از هرگونه فعالیت و آزمایش موشک های بالستیک برای هشت سال ممنوع گردیده است.
گذشته از قطعنامه نهایی 2231, قطعنامه 1929 نیز علیه برنامه های اتمی و موشکی رژیم به صراحت می گوید: «ایران نباید از هیچ فعالیت تجاری مرتبط با غنیسازی اورانیوم و دیگر مواد هستهای یا فناوری دیگر کشورها بهرهمند شود و تمامی کشورها میبایست از انتقال هرگونه تانک، خودروهای زرهی، هواپیماهای جنگی، هلیکوپترهای تهاجمی، توپخانه کالیبر بالا، کشتیهای نظامی، موشک و سیستمها و قطعات مرتبط با آنها به ایران خودداری کنند».
در این راستا نیز شورای امنیت سازمان ملل متحد بر اساس فصل 7 منشور سازمان ملل متحد میتواند در صورت تهدید تهدید صلح جهانی، تخطی از رویه های صلح، یا اعمال خشونت و زور در سطح جهان، دست به اقدام بزند. براساس این بند ملل متحد اجازه دارد تا مجازات هایی از قبیل «قطع کامل یا جزیی روابط اقتصادی، ارتباطات زمینی، هوایی، دریایی، دریایی، پستی، تلگرافی، بیسمی و دیگر وسایل ارتباطی و هم چنین قطع روابط دیپلماتیک» را به اجرا در بیاورد.
همچنین در صورتیکه به تشخیص شورای امنیت اقدامات پیش بینی شده در ماده 41 (مجازات های دیپلماتیک و اقتصادی) کافی نباشند، ملل متحد می تواند از نیروهای نظامی، هوایی و دریایی یا هر وسیله دیگری برای حل بحران استفاده نماید.
اما از منظر سیاسی باید گفت که نیاز خامنه ای به صدور بحران و بویژه در پی بالاگرفتن جنگ «هژمونی» بر سر خطوط استراتژیک نظام آخوندی، اکنون به چالش و بحرانی دیگر برای تمامی باند های درونی حاکمیت تبدیل شده است.
«خامنه ای با تمام قوا و با نقض قطعنامه های شورای امنیت ملل متحد در صدد ادامه پروژه های اتمی و موشکی است و دیپلوماسی و مذاکره صرفاً سرپوشی برای پیش بردن این پروژه هاست و در عین حال در صدد سرپوش گذاشتن بر بحرانهای داخلی و دست بالا پیدا کردن در مخاصمات درونی است».
(اطلاعیه شورای ملی مقاومت 11 فروردین 1395)
سخن از سیاستی است که به موازات صدور بنیادگرایی همواره چوب زیر بغل و بخش جداناپذیری از سیاست های کلی رژیم آخوندی بویژه در بزنگاه های بحرانی بوده است. همان بحرانی هایی که اکنون ولی فقیه ارتجاع و پس از نوشیدن جام زهر و از دست دادن «تضمین بقاء» در تمامی زمینه ها با آنها دست و پنجه نرم می کند. بحران هایی مانند شقه و شکاف در راس نظام، بحران اقتصادی و مالی، بحران های اجتماعی و از همه مهم تر وجود نارضایتی و تنفر عمیق اجتماعی از این نظام ضد مردمی.
گوشه هایی از بحران در راس نظام آخوندی همان توئیت معروف رفسنجانی و به چالش کشیدن استراتژی «مقام معظم» می باشد. وی که اساسا خود بخش جداناپذیری از نظام آخوندی است و همواره در سیاست های کلی حکومت نقش های کلیدی ایفا کرده است، نه از سر «خیر و صلاح جهانی» و رسیدن به حسن همجواری با کشورهای منطقه، بلکه در هراس از وضعیت درهم ریخته نظام، ضعف شدید خامنه ای و اینکه سرانجام ولی فقیه با این سیاست های نابخردانه «جام زهر» دیگری را نصیب نظام خواهد کرد، با طعنه به او خواستار «گفتمان» به جای شلیک موشک شده بود.
اختلاف رفسنجانی با ولی فقیه زهر خورده به یقین بر سر شیوهای ادامه حکومت بوده و نه با کلیت اصل ولایت فقیه که مورد تنفر عموم مردم ایران می باشد. وی براین باور است که سیاست ها و خط و خطوطی را که رژیم تا به امروز به پیش برده است تماما با شکست روبرو شده و بر این منطق تا کشتی ولایت بیشتر از این سوراخ نشده، باید ریل عوض کرد و نظام را از سرنگونی نجات داد.
در پی این سخنان بود که بلافاصله خامنه ای به میدان آمد و در جملاتی رفسنجانی را «خائن» نامید.
با سخنرانی خامنه ای که بحران «هژمونی» در راس نظام آخوندی را به مانند لکوموتیوی شتاب داد، هر روز ابعاد تازه ای بخود می گیرد. علائم و نشانه های اوجگیری این بحران را بخوبی می توان در موضعگیری های ابواب جمع ولی فقیه مشاهد نمود. برای نمونه در تازه ترین آن بیش از ۲۰۵ نماینده مجلس حکومتی ضمن تائید سخنان خامنه ای، رفسنجانی را آشکارا «خائن» به نظام نامیده اند.
همچنین «محمد جواد لاریجانی تئوریسین شکنجه و شلاق و سنگسار سرنوشت رفسنجانی را با سرنوشت منتظری مقایسه کرد و گفت: نمونه بارز اینگونه افراد آیتالله منتظری بود. وی مبارزات وسیعی داشت، از یاران امام بود و به انقلاب اعتقاد عمیق داشت. او بهترین مجموعه کتابها را راجع به ولایت فقیه که برگرفته از فقه بود نوشت که من غالباً به آنها مراجعه میکنم و همواره برای ایشان طلب غفران و آمرزش دارم؛ اما وی به جایی رسید که در مقابل فقیه، رهبر و انقلابی مسلم ایستاد و مواضعی گرفت که مواضع غربیها بود» (سایت مجاهدین خلق 17 فروردین 1395)
مهمترین واقعیت اینکه، رژیم آخوندی با آخرین آزمایش موشک بالستیک جامعه جهانی را یکبار دیگر با این سوال درگیر نموده که این اقدامات تحریک آمیز که به یقین درآن سیاست تخریب کل منطقه وبه خطر انداختن صلح و امنیت جهانی نهفته است، چه سرانجامی باید داشته باشد. ارجاع پرونده موشک پرانی های خامنه ای به شورای امنیت ملل متحد مبین این واقعیت است که جامعه جهانی پس از مذاکرات اتمی، یکبار دیگر درحال بازنگری سیاست های خود در رابطه با دیکتاتوری ولی فقیه می باشد. در این راستا تنها ایستادگی در مقابل مطامع کشورگشایانه خامنه ای بهترین پاسخ به عربده کشی های تروریستی دیکتاتوری حاکم برمیهن مان می باشد.