همه کسانی که در مبارزات و تظاهراتی که به سرنگونی شاه و پیروزی انقلاب سال ۵۷ منجر شد میدانند و در فیلمها و سندهایی که از آن زمان به جا مانده به وضوح شنیده و دیده و خوانده می شود که شعار اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران در آن انقلاب ضد سلطنتی چیزی جز "آزادی- استقلال – جمهوری - اسلامی" نبود. زیرا که مردم ایران از دیکتاتوری و اختناق زمان شاه و از وابستگی رژیم شاه به امریکا و غرب و از سلطنت مطلقه و خودکامه شاه خسته شده بودند و شاه را نمی خواستند.
خمینی اما، براساس آنچه که در کتابهای خودش نوشته بود و بر اساس آنچه که بعد از به قدرت رسیدن بیان کرد و انجام داد به هیچیک از قسمتهای سه گانه این شعار اعتقاد نداشت که سهل است، با تمامیت این شعارهای مردم مخالف بود.
- خمینی از کلمه آزادی متنفر بود و با آزادی بیان و قلم و اندیشه دشمن بود. همان یکی دو سال اول رسیدن به قدرت از اینکه منتقدین اهل قلم را اعدام نکرده از خودش انتقاد کرد.
- خمینی اعتقادی به ناسیونالیزم و ملیت و کشور نداشت و دنبال برقراری امپراطوری ارتجاعی تحت نام اسلام بود و این را نیز همواره گفته بود. او با مصدق کبیر هم از همین زاویه مخالف بود. مذهب برای او اصل و تعیین کننده بود. بنابراین استقلال در چهارچوب ملیت و ناسیونالیزم برای او معنایی نداشت.
- خمینی هیچ اعتقادی به رای و اراده جمهور مردم نداشت. بارها گفت که اگر
سی وشش میلیون بگویند بله، من می گویم نه. جمهوری نمی خواست و بلکه حکومت ولایت مطلقه فقیه می خواست که در آن مردم صغیر هستند و آرای آنها هیچ اعتباری ندارد و ولی فقیه همه تصمیم ها را می گیرد و انجام اوامرش "واجب شرعی" هستند.
بنابراین وقتی که خمینی با هدفهای مردم از انقلاب مخالف بود، وقتی او به خواست ملیونها ایرانی که برای رسیدن به آزادی و استقلال و رفاه و پیشرفت و ترقی بپا خاسته بودند خیانت کرد، چگونه میتوانست رهبر واقعی و صاحب انقلاب باشد! او دزد بزرگ انقلاب مردم، پلید ترین خائن به ایران و ایرانی و برزگترین جنایتکار قرن بود. خود خمینی با فرصت طلبی تمام و دروغ و به قول خودش "خدعه" و با سوء استفاده از اعتماد مردم، خود را همراه مردم نشان داد و بعد که انقلاب پیروز شد، آنرا به سمتی منحرف کرد که می خواست. کار خمینی از دزدی هم بد تر بود. وقتی کسی از دیوار خانه ای بالا می رود و پنجره ای را می شکند و در غیاب صاحبخانه دزدی می کند یک حرف است و وقتی کسی از اعتماد صاحبخانه استفاده کرده و با کلیدی که صاحبخانه به خاطر اعتماد به او داده، در غیاب صاحبخانه وارد شده و بعد هم صحنه دزدی را طوری می چیند که صاحبخانه به او شک نکند این خیانت در امانت است و از دزدی بسیار بدتر است. مردم به دلایل گوناگون به خمینی اعتماد کردند و خمینی به مردم نگفت که با هدفهای آنها مخالف است و تظاهر به موافقت با این هدفها کرد. اگر مردم شعارشان "حزب فقط حزب الله- رهبر فقط روح الله" بود آنوقت می شد پذیرفت که رهبر انقلاب خمینی است. این شعار به وضوع بیانگر آن چیزی بود که خمینی می خواست و وقتی هم در قدرت قرار گرفت خواسته خود را به کرسی نشاند. مردم به او اعتماد کردند چون پیرمردی بود که مرجع تقلید بود و سابقه ای در مخالفت با شاه داشت (البته مخالفتش با شاه در ابتدا به خاطر حرکتهایی نظیر دادن حق رای به زنان بود) و بسیاری از افراد ملی و مذهبی مبارز شناخته شده برای مردم، او را به عنوان یک انسان قابل اعتماد تایید کردند. و او از این اعتماد سوء استفاده کرد و حکومتی را که باید مردم را به خواسته هایشان می رساند به سمت چیزی که خودش می خواست منحرف کرد. و حالا پس از سی و هفت سال حاصل حکومت مورد علاقه و خواست خمینی که یک نظام سرتاپا فاسد است را می بینیم. کسانی که تلاش میکنند به هر طریق و با هر پز و بهانه ای واقعیت ها را دیگرگونه جلوه دهند، خود خیانتکارانی هستند که به ماندن رژیم بازمانده از خمینی کمک می کنند.
بنابراین ما باز هم می گوئیم خمینی دزد انقلاب و دزد رهبری انقلاب بود. کسی یا کسانی باید رهبری انقلاب را به عهده می گرفتند که به شعارهای مردم در انقلاب معتقد و متعهد بودند و برای این خواسته ها مبارزه کرده بودند و سابقه روشنی در این زمینه داشتند.