در عمل مردم ایران و بویژه اقشار ضربه پذیر به چشم دیدند که چنین نشد و بحران فزاینده ای اکنون تاروپود اقتصاد به شدت ضربه خورده ایران را فراگرفته است. بحران اقتصادی که به یقین و در وهله نخست نشات گرفته از بی برنامگی حکومت و پاسخ به این سوال کلیدی است که سرانجام اقتصاد کشور چه سمت و سوی نهایی باید به خود بگیرد؟
آنچه که از داده های حکومتی می توان نتیجه گرفت این واقعیت دردناک است که اقتصاد، بازار و همچنین منابع مالی کشور اکنون میان دو چرخ آسیاب یعنی «اقتصاد حکومتی» و یا «ورود سرمایه گذاری خارجی» گیر افتاده است و در حال کشیدن آخرین نفس های خود می باشد. در این راستا و با نگاهی به داده های رژیم بویژه در زمینه نرخ تعطیلی واحد های صنعتی و تولیدی و نیز افزایش نرخ بیکاری و تورم در کشور بخوبی می توان مهر تائیدی براین ادعا زد. روزنامه حکومتی آرمان (29 فروردین)، در این رابطه می نویسد: «اقتصاد ایران یک اقتصاد فاسدو ناکارآمد دولتی است که صد برجام دیگرهم اگرظاهرشوندهیچ معجزهایی برای آن اتفاق نمیافتاد. ... تارپود اقتصاد ما پوسیده و از هم بدررفته است. هیچ بخشی از آن نیست که از یک حداقل ثبات و سلامت برخورداربوده و بتواند بر روی پاهایش بایستد».
بهرحال اکنون که قریب چهارماه از اجرایی شدن «آمال و امیال» مقام معظم گذشته و رژیم نه تنها تمامی ذخایر غنی شده بالای 3,5 درصد، سانتریفیوژها، راکتور آب سنگین اراک از دست داده بلکه حتی سایت فردو را نیز به «پارک تفریحی» تبدیل نموده است، وزارتخارجه حکومت در تازه ترین ارزیابی های خود ازدلائل «عدم اجرایی شدن برجام», بر تمامی اهدف سیاسی و اقتصادی مورد نظر حکومت خط بطلان کشیده است.
دراین رابطه متولی دستگاه سیاست خارجی «بیت رهبری نظام آخوندی» بحران پسا برجام را که بسیاری از کارشناسان مسائل ایران آن را قابل پیش بینی ارزیابی می کردند، اینگونه به تصویر می کشد: “به موجب برجام و در چارچوب اختیاراتی که به تیم مذاکره کننده اعطا شده بود تنها تحریمهای اقتصادی و مالی مرتبط با هستهای رفع شده و تحریمهای مرتبط با بهانههای دیگر از جمله برنامه موشکی، تروریسم و حقوق بشر و به طور کلی تحریمهای اولیه آمریکا باقی ماندهاند» (خبرگزاری سپاه پاسداران فارس 30 فروردین 1395)
واقعیت نهفته در این جملات همان اعتراف شخص خامنه ای به وجود «برجام های 2, 3, 4 و...» در فروردین ماه امسال می باشد که به مانند ظرف مرتبطه به یکدیگر متصل بوده و کلیت رژیم آخوندی را در بن بست های مرگباری قرارداده است.
محمد جواد ظریف در ادامه این گزارش که بواقع حکایت «مثنوی هفت من کاغذ» را تداعی می کند، می افزاید: «اما بزرگترین مشکل و چالشی که برجام با آن مواجه است یک فضای اعتمادبخش و اطمینانساز در کشور برای طرفهای خارجی است. نکته آن است که تقریباً تمامی بانکها، شرکتها و بنگاههای اقتصادی که از آنها انتظار بازگشت به فضای قبل از تحریم و تعامل و همکاری اقتصادی با ایران میرود، متعلق به بخش خصوصی هستند و با منطق اقتصادی نه به دستور دولتهای خود وارد تعاملات اقتصادی میشوند». (همان منبع بالا)
بله سردسته باند و زارتخارجه حکومت بر نکته بسیار کلیدی انگشت گذاشته است، نکته ای که واقعیت های درون جامعه سرکوب شده و به بند کشیده ایران را نه تنها برای آحاد مردم کوچه و بازار، بلکه حتی برای سرمایه گذاران به نمایش می گذارد. متولیان دیکتاتوری خامنه ای بخوبی واقف هستند که هرگونه “فضای اعتماد بخش و اطمینان ساز» نخست و منطقا باید از بستر یک دستگاه قضائیه غیروابسته و مستقل و مبتنی بر ارزش های عدالت نوین و امروزی بیرون بیاید و نه از ساختاری بغایت ارتجاعی، فاسد، سرکوبگر و خشن که در صدور احکام ضد انسانی اعدام، شلاق و سنگسار رتبه نخست در جهان را دارا می باشد.
براستی کدام سرمایه گذار حاضر است در چنین شرایطی و در حالیکه در همین پایتخت ام القراء طی روزهای گذشته و همزمان با سفر خانم موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا بیش از 7000 نفر از نیروهای سرکوبگر موسوم به «گشت ارشاد و امر به معروف» مستقر شده اند، به این کشور قدم بگذارد؟ و نیز کدام عقل سلیمی قراراست با حاکمیتی دست دوستی دراز کند که سفارت گیری و بالارفتن بوزینگان و اوباش آن از درب و دیوار مقرهای دیپلماتیک که منطقا در تمامی عرف و تعهدات بین المللی «خاک» کشور مهمان قلمداد می شوند، بخش جدا ناپذیری از سیاست های مقام معظم برای باجگیری و گروگان گیری می باشد.
اما آخرین اعتراف وزارتخارجه حکومت همان وجود فساد، چپاول و غارت اموال ملی از سوی متولیان رژیم آخوندی است که با جملاتی مانند «عوامل دیگری همچون فساد، عدم شفافیت، پولشویی، صعوبت قوانین و ... نیز مزید بر علت شدهاند», آن را به تصویر می کشد.
به یقین ترجمان این سخنان در ماهیت چپاولگرایانه و فاسد حکومتی بنام «نظام ولایت فقیه» نهفته است که با سیاست های ضد ملی خود و بویژه بازی در قمار هایی که از روز نخست نتیجه آن برای تمامی طرف های درگیر روشن بود، نظام اقتصادی و مالی ونیز به تبع آن جامعه جوان و پویای کشور را به لبه پرتگاه سقوط کشانده است.
سخن از حکومتی است که در سرلوحه سیاست های آن همین جملات یعنی وجود گسترده چپاول، غارت و فساد نهادینه شده است. حکومتی که متولیان آن «چاه نفت را با دکل اش می دزدند» و صنعتی در کشور براه انداخته اند بنام «بابک زنجانی و شرکاء».
لذا از هر منظر که به بحران اقتصادی و مالی رژیم آخوندی بنگریم به یقین متفق القول به این مخرج مشترک خواهیم رسید که برجام ترجمان همان «کیک کپک زده ای» است که اکنون به چالشی بزرگ برای کلیت رژیم تبدیل شده است. تلاش های عاجزانه رئیس بانک مرکزی حکومت برای گدایی «دلار» که به یقین ترجمان همان شعار معروف «عزت، حکمت و مصلحت» نظام آخوندی می باشد و نیزسخنان اخیر وی در سفر اش به ایالات متحده، بخوبی مبین این واقعیت این است که اکنون دیکتاتوری خامنه ای با قبول برجام در بن بستی دیگر گیر افتاده که نه راه روبه جلو و نه راه برگشت برای آن متصور است.