در چنین شرایطی است که جامعه ایرانی دستخوش توفانی از حوادث تلخ و مصیبت بار گردیده و رفته رفته رو به اضمحلال و از هم گسیختگی می رود.
حکومت صلاح مردم را نمی خواهد. در واقع صلاح مردم، با صلاح حکومت منافات دارد. در همین راستا ثروتهای حاصل از منابع و معادن و نفت و گاز که خدادادی محسوب شده و با پسوند ملی می آیند، یکراست سر از جیب حاکمان درآورده و تمامی طیف خانواده های وابسته به حکومت را یکشبه به سوی ثروتی عظیم و باور نکردنی سوق داده است. به نام ملی اما به کام ملا.
آقازاده ها و نوکیسه ها از همینجا سر در آورده اند و با دریدگی وقاحت بار، روز روشن در پیش چشمان محرومان جامعه جولان می دهند و فخر می فروشند و بر زخم خلایق محروم از همه چیز، نمک می پاشند.
بیکاری غوغا می کند. برادران قاچاقچی همان ته مانده تولیدات داخلی را هم با سوءاستفاده از امکانات و موقعیت هایشان که شامل زد و بندها و ایجاد بنادر آزاد و فارغ از هر گونه کنترل می باشد به وسیله واردات ارزان و بنجل از کشورهایی همانند چین به تعطیلی کشانده و جیبهاشان را به قیمت بیکاری روزافزون کارگران زحمتکش و رنجدیده، پر می کنند و برای حفظ سلطه نانجیبان بر آن مملکت دردمند، از هیچ جنایتی رویگردان نمی شوند.
حقوق کارگران به راحتی توسط کارفرمایانی که سر در آخور حکومت دارند بالا کشیده می شود و هر اعتراضی با انگ اقدامات ضدّ امنیتی سرکوب می شود تا آخوندها و پاسداران و همپالگی های داخلی و خارجی شان، روز به روز فربه تر و پروارتر گردند.
در این اوضاع و احوال آنچه که رو به رشد و فزونی است، فقر و ناداری است. دیگر حتی از دست سیلی ها هم برای سرخ نگه داشتن صورت محرومان آبرودار، کاری بر نمی آید.
به دلیل عدم امنیت شغلی و اقتصادی نرخ ازدواج جوانان در جامعه نزول فاحشی پیدا کرده است و در مقابل، آمار طلاق فاجعه آمیز شده است. کارشناسان امور اجتماعی در داخل همین رژیم، معضلات اقتصادی از قبیل بیکاری، سطح پائین درآمد و مشکل مسکن را از اولین ریشه ها و عوامل بروز طلاق عنوان کرده اند. طبق اعلام منابع خود رژیم، «طلاق در کشور رشد پنجاه و سه درصدی داشته و نسبت ازدواج به طلاق طی سال هشتاد و پنج تا نود و سه بیانگر این است که طلاق بر ازدواج فزونی یافته است».
در مملکتی که اقتصادش به روز سیاه افتاده حتی صاحبان تحصیلات عالی نیز اگر سر در آخور حکومتیان نداشته باشند، راه به جایی نخواهند برد. شهردار تهران چندی پیش اعلام کرده بود که در میان کارتن خوابها کسانی هستند که حتی مترجم کتاب بوده اند.! راستی علم بهتر است یا ثروت؟!
جوانان در چنین برزخ آخوند ساخته ای، هیچ آینده ای در پیش روی خود نمی بینند و در چنین اوضاع و احوالی ناامیدی گریبانگیرشان می شود. اعتیاد دقیقا از همین نقطه سر برمی آورد و برادران قاچاقچی البته برای خالی نماندن دست جوانان سرخورده از نحوست حکومت آخوندی، در گوشه گوشه و جای جای شهرهای کوچک و بزرگ، در امر خطیر پخش مواد، سرنخ امور مافیای پردرآمد را در دست گرفته و حماسه می آفرینند. توجیه شرعی هم البته دارند. جوانی که در خط امام و ولایت نیست، همان بهتر که در مرز بین برزخ و دوزخ خماری و نئشگی دست و پا بزند.
آش مصرف الکل هم آنقدر شور شده است که مدیر کل حوزه ریاست سازمان پزشکی قانونی از مرگ و میر بالای مصرف کنندگان به دلیل استاندارد نبودن و استفاده همزمان قربانیان از مخدرهایی همچون ترامادول و متادون با الکل نام برده است. (فوتبالیست ملی پوش ایرانی نیز یک ماه و اندی پیش یکی از قربانیان مصرف همزمان الکل و مواد مخدر گردیده و متاسفانه جان باخت).
جناب مدیر کل حوزه ریاست پزشکی قانونی همچنین به این نکته اعجاب انگیز و قابل تامل در مورد چرخش مالی و صنعت مشروبات الکی نیز اشاره کرده و گفته است: «مجموع چرخش مالی و خرید و فروش مشروبات الکلی در کشور ششصد و پنجاه و هشت میلیارد تومان است و بیست و سه کارخانه تولید الکل در کشور وجود دارد».
آری! اینجا مملکت سردمدار حکومت ولایت فقیه است. خبر نیز از رادیوها و تلویزیونهای مخالف و معاند و بیگانه که ساخته و پرداخته دشمنان اسلام و مسلمینشان می نامند به بیرون درز نکرده است. یکی از کارگزاران همین رژیم از چرخش مالی خرید و فروش مشروبات الکلی از یک عدد ناقابل چند صد میلیاردی همراه با وجود بیست و سه کارخانه تولید الکل در کشور خبر داده است.
طبق تجربه، اینگونه اعداد و ارقامی که از داخل رژیم بیرون می آیند را باید چند برابر کرد تا به حدود عدد اصلی رسید. البته این نکته در مورد اعداد و ارقام اعلام شده آراء انتخاباتی معکوس است و باید چندین برابر کم کرد تا به حد و حدود واقعی نزدیک شد. اینها فقط جزئی از ترفندهای حکومتی هستند که برای حفط بقاء خویش، همیشه دروغ می گوید.
در هر صورت و بی هیچ شک و شبهه ای مافیای مواد مخدر و الکل که جوانان مایوس و ناامید میهن را به سوی مرگی دهشتناک و تاسف بار سوق می دهد، سر در یک آبشخور دارند.
در چنین اوضاع و احوالی خودکشی ها نیز برای عقب نماندن از دیگر ناهنجاریهای اجتماعی سراسیمه از راه می رسند. ایستگاه های مترو، پل های هوایی، ساختمانهای بلند، یک متر طناب یا یک لیتر بنزین و یک جرقه که برای شعله ور شدن یک انسان به بن بست رسیده کفایت می کند، جوان و پیر، زن و مرد درمانده را به تنها راه گریز از جهنم حکومت، رهنمون می شوند.
رژیم رکوددار اعدام در جهان حتما مفتخر است و به خود می بالد که سن خودکشی در ایران بلازده تحت حکومتش به دوازده سال رسیده است و نوجوانان را نیز وارد این بازی مرگبار کرده است. یک موفقیت دیگر برای ام القرای اسلام و مسلمین.
پریدن از بلندیها، آتیش به جون کشیدنا *** مرگ آدمها اینروزا انگاری دلبخواهی یه
وجود رو به افزون فساد، اختلاسهای نجومی، سونامی کشیدن چکهای بی محل و بروز خشونتهای مرگباری که همه روزه در کوچه و خیابان قربانی می گیرند، نیز در زمره ناهنجاریهایی هستند که در حکومت آدمکش آخوندی فراگیر شده و به شکل فاجعه باری ارکان جامعه را به لرزه در آورده اند.
ریشه تمامی این مصیبتها و به زوال رفتنها در حاکمیتی است که با زیر پا گذاشتن تمامی قوانین و نرمهای اجتماعی برای جلوگیری از اضمحلال و انهدام خویش، بشریت و انسانیت را نشانه رفته است.
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای! جنگل را بیابان می کنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می کنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور
صحبت از مرگ محبت، مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است..
«زنده یاد فریدون مشیری»