اواخر اردیبهشت ماه قضاییه جنایتکار آخوندی حکم ۳۰ تا ۱۰۰ ضربه شلاق ۱۷ کارگر محروم معدن طلای آق دره در آذربایجان غربی را تنها به جرم اعتراض به اخراج و بیکار شدنشان اجرا کرد. این کارگران در دی ماه سال ۹۳ در اعتراض به اخراج ۳۵۰ کارگر دیگر در مقابل معدن تجمع کرده بودند. یکی از کارگران اخراجی نیز در اعتراض به اخراجش اقدام به خودکشی کرد. با شکایت کارفرمای شرکت پویا زرکان، پیمانکار اصلی معدن آق دره که از شرکت های وابسته به پاسداران دزد و جنایتکار است با حمایت دستگاه قضائیه خامنه ای، ۲۶ تن از کارگران دستگیر، زندانی و به جرم ایجاد اغتشاش محاکمه شدند و نهایتا ۱۷ تن از کارگران محروم به شلاق، زندان و پرداخت جریمه سنگین محکوم شدند که حکم وحشیانه شلاق در مورد این کارگران به اجرا گذاشته شد. ۱۷ تن آنها صادر شد که حکم شلاق آنها نیز اجرا شد.
این عمل وحشیانه و ضدانسانی و بازتاب و تاثیر زیادی سطح جامعه بجا گذاشته و وحشت کارگزاران رژیم از فوران خشم کارگران بجان آمده را برانگیخته است.
وزیر کاردولت آخوند روحانی در یک اقدام نمایشی، مدیر کل کار استان آذربایجان غربی را بدلیل بی اطلاعی از اجرای حکم شلاق زدن کارگران برکنار کرد و خواستار رسیدگی هرچه سریعتر دستگاهقضایی رژیم به پرونده کارگران معدن آقدره شد؛. و تشکلهای باصطلاح کارگری رسمی و وابسته به رژیم نیز خواهان دلجویی از کارگران زحمتکش شده اند.
و تشکلهای کارگری دست ساز رژیم در نامه سرگشاده به مقامات حکومتی، خواستار دلجویی دولت آخوند روحانی و عذرخواهی دستگاه قضائیه رژیم از کارگران شدند.
بدنبال انعکاس گسترده این حکم ضد کارگری خبرگزاری نیروی تروریستی قدس نوشت: چندی روزی است که فضای مجازی پذیرای عکسهای دلخراشی از کارگران شلاق خورده معدن طلای آق دره است. این خبر تکرار ماجرای کارگران پتروشیمی رازی است که سال گذشته رخ داد.
در شهریور سال ۹۳ دستگاه قضایی جنایتکار رژیم بندر امام خمینی چهار کارگر شرکت پتروشیمی رازی را به تحمل شش ماه حبس و ۵۰ ضربه شلاق محکوم کرده بود.
رسانه های رژیم همچنین بناچار تیترها و مطالبی را در این باره به چاپ رساندند و از جمله نوشتند:
خبر اجرای حکم شلاق در مورد کارگران آق دره، این روزها فضای رسانهها را پرکرده و سر و صدای زیادی به پا کرده است.
سوزش شلاق آق دره، قلب کارگران را جریحه دار کرد، شلاق آق دره روح همه کارگران را جریحه دار کرد
و از قول کارگران محروم نوشتند: هم سرطان میگیریم، هم شلاق میخوریم. شیر گوسفند سرطان زاست، آب آلوده است. دستمان به کاری نمی رود، بیکاریم. کاری نیست که خرج زندگی را از دلش بیرون بیاوریم، نه زمینی مانده برای شخم زدن و نه آب و علوفهای باقی مانده که دامداری کنیم." اینها درد دل یکی از کارگران آق دره است، کارگری که هم شلاق خورده و هم این روزها بیکار است.
این اقدامات جنایتکارانه قبل از هر چیز مبین وضعیت متزلزل و آسیب پذیر رژیمی است که حتی توان تحمل کوچکترین اعتراضات صنفی کارگران و اقشار به جان آمده را ندارد و تلاش دارد با شلاق و برپا کردن دار و اعدام در ملاء عام از فوران خشم مردم بجان آمده جلوگیری کند.