سخن از رژیمی است که از بدو گرفتن قدرت و دزدیدن «انقلاب ضد سلطنتی» هدفی جز حفظ موجودیت خود از طریق پهن نمودن بساط داغ و درفش در سر ندارد. حذف فیزیکی نیروهای مخالف و دگراندیش بهموازات سرکوب خونین آحاد مختلف جامعه پویا و جوان ایران به همراه راهاندازی جنگ ضد میهنی، صدور تروریسم و بنیادگرایی و نیز تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی و برنامههای موشکی، تنها بخش کوچکی از آن جه بر مردم میهن امان رفته است را به نمایش میگذارد.
بهیقین هم خمینی و هم خامنهای در تمامی محاسبات خود برای قفل نگهداشتن جامعه با اشتباهی شگرف روبرو شدهاند. باوجود تمامی درد و رنجهای ساری و جاری در ایران، باوجود خیل عظیم اعدامها و زندانیان سیاسی، باوجود قتلعامهای گسترده در زندانهای مخوف حکومت، باوجود سرکوب خونین در کردستان قهرمان، در ترکمنصحرا، سیستان و بلوچستان، خوزستان، آذربایجان و یا قیامهای مردمی در سال ۸۸, اکنون میتوان با اطمینان گفت، این ولیفقیه است که قافیه را در جنگی نابرابر با مردم و مقاومت ایران و مجاهدین خلق باخته است.
دیکتاتوری ولیفقیه بر این بار بود که با قتلعام زنان، دختران، نوجوانان و نوباوگان ما در فردای ۳۰ خرداد سال شصت، خواهد توانست، به رویای خود برای رسیدن به خلافت ابوداعشی در ایران جامه عمل بپوشاند؛ اما بهیقین در یک اشتباه محاسبه تاریخی سرش به سنگ خورد، زیرا حاکمیت خونریز آخوندی هرگز از ابعاد و عمق خواسته بهحق مقاومت و مردم ایران برای رسیدن به آزادی خبر نداشت و نه میفهمید و نه حتی اکنون توان فهم و درک این عمق به دلیل ماهیت عقبمانده و قرونوسطاییاش را دارد.
براین سیاق است که اکنون دیوانهوار هرآن چه را که در چنته ضدانقلابی و ضد مردمی خود دارد نمایان میکند. بر این سیاق است که با سرعت و بی دنده و ترمز بر ابعاد سرکوب خونین در جامعه فزون کرده است و روزانه شیوههای جدیدی از بربریت و توحش را در جامعه پیاده و آزمایش میکند.
در این راستا است که رژیم آخوندی با خرج صدها میلیارد دلار از سرمایههای مردم محروم میهنمان و با تاراج منابع ملی و ارزانفروشیهای نفت و گاز، راهاندازی گشتاپوی جاسوسی بنام «گشت نامحسوس», اسیدپاشی بر روی زنان و دختران و یا شکنجه و شلاق کش کردن مردم را به خیابانها و معابر شهرهای میهنمان کشانده است. بدینسان اعدام و قطع عضو و درآوردن چشم و گوش و فک مردم را عامدانه به بخش جداناپذیری از سایه شوم ترس و اختناق تبدیل کرده و تلاش دارد تا با بگیروببند و راه انداختن ترور و با پر کردن زندانهای کشور از بهترین و آگاهترین اقشار، جامعه را به زندانی بزرگ تبدیل نماید.
نگاهی به آمار اعدامها از زمان به روی کار آمدن آخوند روحانی که قرار بود تا مشکلات کشور را تنها طی ۱۰۰ روز حلوفصل نماید، بهخوبی تائیدی بر این سخن است. به گزارش سازمانهای مدافع حقوق بشری تنها طی سه سال از به دست گرفتن قدرت از سوی «دولت تدبیر و امید» بیش از ۲۵۰۰ تن از هموطنان ما به جوخههای اعدام سپردهشدهاند. شکنجه و زجرکش کردن زندانیان بهویژه زندانیان سیاسی بیمار، اکنون در این حاکمیت غارتگر و خونریز به یک صنعت تبدیلشده است.
ایضاً سرکوب آحاد مختلف مردم و امنیتی کردن بسیاری از مناطق کشور بهویژه در استانهای مرزی و اعمال بیرحمانهترین شیوهها و یا به راه انداختن کوچ اجباری علیه مردم این مناطق، آن روز دیگر ستم مضاعفی است که رژیم بر تمامی مردم ایران روا میدارد.
اما با اطمینان میتوان گفت که منحنی ابعاد سرکوب که اکنون در اوج خود قرارگرفته است، به یمن پایداری و مقاومت اشرفیان قهرمان و یاران ما در زندان لیبرتی و نیز مقاومت زندانیان سیاسی قهرمان و دیگر اقشار جامعه اکنون بهشدت روبه افول است. شکستهای زنجیرهای خامنهای در به زنجیر کشیدن جامعه، شکستهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بهتبع آن و نیز در منطقه و درصحنه بینالمللی و مهمتر از همه «نوشیدن جام زهر اتمی» که اکنون به برهم زدن سیستم اعصاب و تعادل داخلی رژیم راه برده است، خود بهترین گواه برای نیاز ولیفقیه بهشدت بخشیدن سرکوب در داخل میهنمان است.
در چنین شرایطی است که ایرانیان به استقبال «عید بزرگ مقاومت» میروند. عیدی که در آن باوجود تمامی سختیها و باوجود سرکوب خونین و ضد انسانی، همچنان سرزندگی، شادابی و طراوت ساری و جاری است. میرویم تا صدای قربانیان، اعدامشدگان و صدای بیصدایانی باشیم که اکنون چشم امید اشان تنها به این مقاومت و سازمان رهبری کننده آن یعنی مجاهدین خلق دوختهشده است. به پاریس میرویم تا یکبار دیگر عزم و اراده ملی امان را برای درهم شکستن این بساط جور و ظلم به نمایش بگذاریم و از مبارزات کارگران، معلمان، دانشجویان، زحمتکشان، زنان و دختران در داخل کشور حمایت کنیم.
رژیم آخوندی بهخوبی طی حاکمیت ننگین خود نشان داده است که از اتحاد و شکلگیری ما بهشدت هراس دارد. این واقعیت را نه در «هارتوپورتهای» حکومت، بلکه بهخوبی میتوان در شیوههای تفرقه اندازانه رژیم و راهاندازی شبکههای جاسوسی و امنیتی رؤیت نمود. برخلاف ولیفقیه، این مریم رجوی است که همواره بر اتحاد و همبستگی مردم تأکید دارد و آن را مرز و راز پیروزی ما در مقابل دیکتاتور میداند. مردم ایران، مجاهدین و مبارزین به لحاظ تاریخی «حلوای» بسیاری از دیکتاتورهای حاکم را خوردهاند، ما یقین داریم که حلوای این آخری را هم نسل جوان ما تجربه خواهند کرد و خواهند خورد. این جبر زمان برای تمامی دیکتاتورها است، به قول رهبر مقاومت، برادر مسعود: «دیروزود دارد، اما هرگز سوخت سوز نخواهد داشت».
لذا همصدا با کمیته برگزاری گردهمایی بزرگ ایرانیان در پاریس باید گفت: «کارزار بیوقفه اشرف نشانها در سراسر جهان برای حفاظت و امنیت مجاهدان اشرفی و تظاهرات پیدرپی شما ازجمله تظاهرات و راهپیمایی بزرگ بهمن ۹۴ در پاریس، با قدرت و حقانیت، دفتر حسابهای حاکمیت آخوندی را درهم میریزد و پرچم پیروزمندی مقاومت و راهحل میهنی و مردمی را به پشتوانه خون یکصد وبیست هزار شهید راه آزادی، برمیافرازد.
آری، صدای شما در گردهمایی مقاومت ایران، صدای رسای ملتی بزرگ است که به تاریخ و به جهان معاصر میگوید: ایران و ایرانی محکوم و محدود به چرخه باطل و فاسد مشتی آخوند اشغالگر و دزد و آدمکش مثل خامنهای و روحانی نیست! میتوان و باید ایران را آزاد کرد!».