اما اکنون پس از این همه تبهکاری و جنایات و خیانت بی سابقه در حق مردم ایران و منطقه ظرفیت های این رژیم و ذخائر استراتژیک آن به انتها رسیده و تمامی شواهد و قرائن نشان از فاز پایانی این رژیم خونخوار دارد. برای ولی فقیه و کلیت رژیم که در محاصره انبوه بحران های لاینحل داخلی و خارجی قرار دارد هیچ راه برون رفتی در چشم انداز آتی قابل تصور نیست. در یک نگاه اجمالی امروزه حاکمیت آخوندی با چهار چالش عمده و جدی روبرو است که به تربیت اولویت عبارت از یکم: بحران عمیق شونده اقتصادی، دوم: بحران بین المللی و منطقه ای، سوم: بحران و شکاف عمیق شونده در رأس و بدنه نظام چهارم: بحران محیط زیست و بی آبی که البته شرح کامل و مفصل هر یک از این بحران ها مستلزم نوشتارها و مقالات طولانی است که خود مثنوی هفتاد من مکالمه می شود ولی در این نوشتار سعی می شود که فقط به رئوس و محورهای برجسته اشاره شود.
یکم: بحران عمیق شونده اقتصادی
به طور خلاصه وضعیت اقتصادی رژیم پس از اعمال تحریمم های ناشی از افشاٌی برنامه اتمی و به دنبال آن کاهش بیش از حد قیمت نفت به وخامت گرایید – تصمیی که تبعات ناشی از آن به افزایش جمعیت بیکاران مخصوصا قشر جوان – تورم و رکود بی سابقه و گرانی طاقت فرسای و تعطیلی باقیمانده کارخانه ها و مراکز تولید فرسوده و اخراج میلیونی کارگران و زحمتکشان منجر شد که اکنون به نقطه ای رسیده که موضوع درجه اول جدال باندهای رژیم و تبدیل به بحران امنیتی درجه یک شده است و باند روحانی و رفسنجانی تمامی توان و کوشش خود را برای رفع این خطر عاجل در زهرخوران اتمی و اتصال به اقتصاد و سرمایه داری آمریکا وارد یا جستجو می کنند که کاملا رو در روی باند ولی فقیه است که اصرار بر تسلط سپاه و ادامه روش های قبلی دارد. هر دو جناح رژیم به شدت از قیام گرسنگان و بیکاران وحشت دارند ولی نیروی همدیگر را خنثی می کنند و روز به روز بر خطر قیام و طوفان خشم مردم و اعتراضات افزوده می شود. در کنار این ها فساد بی سابقه و بی حد و مرز سران رژیم و فاصله طبقاتی هولناک بین سردمداران رژیم و جامعه فقرزده ایران بر عمق نارضایتی و بحران می افزاید. سیر تحولات نشان می دهد که باندهای متخاصم قادر به کمترین تغییر در این وضعیت کاملا فلج اقتصادی ندارند و هر آن ممکن است که طوفان و سیل بنیان کن قیام همگانی دودمان آخوندها را از جا برکند. بانک ها ورشکسته اند و به دلیل فساد و پولشویی، بانک های بین المللی و بزرگ به خاطر صدور تروریسم و نقض حقوق بشر و ماجراجویی موشکی همچنان داوطلب برقراری ارتباط و مراودات مالی با بانک های رژیم نیستند. و درست بر خلاف تبلیغات روحانی مکار هیچ گرهی پس از برجام از نظر اقتصادی گشوده نشده و به همین دلیل است که هر دو باند متخاصم رژیم اعتراف می کند که از برجام جز خسارت و خفت چیز دیگری حاصل نشده و حاصل آن جز تشدید تخاصمات باندی نیست.
دوم: بحران منظقه ای و بین المللی
پس از حمله وحشیانه به سفارت عربستان به دنبال تحولات یمن و بی عملی دولت آمریکا در جلوگیری از این تاخت و تاز، عربستان سعودی که خطر را در نزدیکی مرزهای خود می دید دست به کار شد و ائتلافی بزرگ از کشورهای مسلمان علیه رژیم تشکیل داد. هسته های تروریستی رژیم در کویت و بحرین و عربستان و ... پی در پی ضربه خورده و کشتار مردم سوریه به دست پاسداران رژیم تنفر کشورهای مسلمان را برانگیخته است. حزب الشیطان لبنان که بیش از دو دهه به عنوان بازوی صدور ارتجاع در کشورهای مسلمان منطقه به دروغ به عنوان نیروی جنگنده برای خلق فلسطین مطرح شده بود به علت شرکت در کشتار مردم سوریه کاملا منزوی و از طرف کشورهای مسلمان منطقه یک گروه تروریستی شناخته شد و تمام حساب های بانکی آن در جهان و آمریکا و کشورهای منطقه بسته شد. رژیم آخوندها که از کشورهای مسلمان و امکانات آنها برای پولشویی و دور زدن تحریم ها استفاده می کرد از این زاویه شکست سختی خورده است. باند روحانی و رفسنجانی که نیاز مبرم رژیم برای آرامش و بهبود روابط مخصوصا با عربستان را به جد برای رفع وضعیت بحرانی لازم می دانند با مخالفت ولی فقیه و سپاه پاسداران مواجهند و این خود یک عامل تضاد بین باندهای متخاصم شده است. به گواهی مواضع باندهای رژیم جام زهر اتمی و ادامه آن در درون رژیم هم به بن بست کشانده شده و تحریم های ناشی از تروریسم وحقوق بشر و موشکی نیز تمامی آرزوهای باند روحانی رفسنجانی را برای وصل کامل به آمریکا و اروپا بر باد داده و چشم انداز گشایش کاملا تیره و تار است. رژیم آخوندی در باتلاق سوریه گرفتار آمده و قادر به خروج از آن نیست به تلفات و شکست های پاسداران رژیم روز بروز افزوده می شود و رفسنجانی در یک موضع گیری آشکار گفت که کشورهای همسایه با ما به مخالفت برخاسته اند و تصریح کرد که در کشور سوریه وعراق به بن بست رسیدند و برای خروج از این وضعیت باید چاره ای کرد که البته این موضع گیری ها درست بر خلاف خط ولی فقیه است و خود یک عامل جنگ قدرت بین جناح ها شده است.
سوم: تضادهای غیر قابل مهار درون رژیم
جام زهر اتمی و شکست ولی فقیه در پی رو آمدن آخوند روحانی به عنوان رئیس جمهور تحمیلی به خامنه ای به خاطر ترس از قیام، و نتایج انتخابات قلابی رژیم در هفت اسفند و فروریختن اتوریته خامنه ای در حوزه های علمیه جهل و جنون و قرار گرفتن خامنه ای در رأس یک باند، روزمره بر عمق بحران و تضادهای درون رژیم می افزاید. تقابل آشکار رفسنجانی و روحانی با ولی فقیه با استفاده از تندترین و خشن ترین کلمات که در نوع خود در مقایسه با حذف و تصفیه بازرگان و بنی صدر و منتظری و خاتمی بسیار شدیدتر است. خطر بزرگی را برای کلیت رژیم به ارمغان آورده و امکان زندگی مسالمت آمیز را از باندهای رژیم سلب کرده است و تمام انرژی دستجات رژیم به جای حل موضوعات عدیده صرف جنگ و تبلیغ علیه یکدیگر می شود و او ضاع سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کاملا فلج است. اگر خامنه ای در فکر حذف و تصفیه باشد منجر به تلاش کلی نظام می گردد و اگر اوضاع به همین منوال و پیش برود. رویارویی جناح ها هیچ انرژی برای حل بحران ها باقی نخواهد گذاشت و این او ضاع هیچ دوامی و قوامی ندارد و شرایط را برای قیام فراهم می کند- تلاش باندهای رژیم برای مهار زدن به تضادهای عمیق شونده همیشه ناکام می ماند و باندهای متخاصم رژیم هر روز به آن اذعان می کنند ولی قادر به کنترل آن نیستند. آثار ضعف و طلسم شکستن ولی فقیه هر روز عمیق تر و ملموس تر می شود.
چهارم: بحران محیط زیست و بی آبی
تخریب سیستماتیک محیط زیست و از بین رفتن و نابودی جنگل ها و مراتع و خشک شدن پی در پی رودخانه ها و دریا چه ها و تالاب ها در اثر بی لیاقتی و عدم مدیریت آخوندها تبدیل به یک معضل بزرگ اجتماعی شده است آلودگی هوا در استان ها و شهرهای بزرگ کشور چند سالی است که بیداد می کند و زندگی و محیط زیست مردم را در کنار سایر بلایا کاملا به خطر انداخته و تلفات جانی و بیماری های مزمن از حد و مرز گذشته است. علیرغم شعر و شعارها که مردم به جان آمده بخاطر بی آبی و آلودگی در شهرهای بزرگ مثل خوزستان و تهران و آذربایجان – دست به اعتراض نزنند. جواب مردم معترض طبق معمول رژیم آخوندی فقط سرکوب بوده و هست. به عنوان مثال فقط خشک شدن دریاچه ارومیه زندگی پنج میلیون نفر را در آذربایجان و کردستان به خطر جدی مواجه می کند. بی آبی در کشور از حد قرمزها گذشته و نود درصد ذخایر زیرزمینی به دلیل استفاده غیر استاندارد رژیم مصرف شده و بنا به گفته عیسی کلانتری وزیر کشاورزی سابق در عرض پنج سال آینده چهل و پنج تا پنجاه میلیون در معرض بی آبی قرار دارند و باید کوچ کنند و در پانزده سال آینده کل ایران تبدیل به کویر خواهد شد ولی طبق معمول آخوندها عاجز از حل این معضلات فقط و فقط به فکر سرکوب به هر قیمت و ادامه سلطه خود هستند. نتیجه این که همچنانکه اشاره رفت – تا این رژیم هست هیچ معضل و تضاد بنیادین که محصول حکومت سرتاسر فساد است حل نشده و نخواهد شد تا این که در اثر تشدید این بحران ها قیام مردم بجان آمده این جرثومه و ننگ ابدی تاریخ را از صحنه روزگار حذف کند. جنبش مقاومت ایران پس از سه دهه جانفشانی برای سرنگونی این رژیم اکنون آماده تر از هر زمان با تکیه بر نارضایتی مافوق تصور مردم سازماندهی قیام را هر روز بهتر از روز قبل پیش می برد. به این دلیل است که دستگاه تبلیغاتی رژیم با تمام قوا برای مقابله این وضعیت هر توطئه ای را برعلیه آن بکار می گیرد ولی مقاومت سازمان یافته آن بیدی نیست که با هر بادی بلرزد. رژیم آخوندها به مراحل پایانی خود نزدیک شده است.