در کشور هشتادمیلیونی، چند ده نَفَر در اعتراض به وضعیت زندانیها حمیت و جرّأت میکنند و جمع میشوند و تعداد کمی هم مثل کارگر قهرمان "جعفر عظیم زاده "هم در راستای ابتدائی ترین خواستهای صنفی کارگری و تلاش برای رسیدن به یک حداقل انسانی و رها شدن از قید گرسنگی مزمن کودکانشان، دست به اعتصاب غذای نامحدود میزنند؟ تا کجا میتوان سکوت را ادامه داد؟
یعنی در ته ذهن هر انسان این سؤال منطقی ایجاد میشود که بر این چرخهی انهدام کشور، بهخودیخود، آیا پایانی هست؟
چقدر مایل هستم که بنویسم، آری هست، در فلان تاریخ و ساعت فلان، در کنار آن پارک زیبا، حضرات میآیند و از هر چه جنایت و خباثت و رذالت انجام دادهاند، معذرت میخواهند و میروند در گوشهی خانقاه، کتاب خاطرات مینویسند!
اما
در دوران سیاه تنوره کشیدن ارتجاع، برای اینکه مرعوب نعرههایشان و تبلیغاتشان نشویم، برای اینکه یادمان نرود چرا و در کجا هستیم، بایستی به تکرار چند اصل بنیانی بپردازیم.
اول اینکه حکومت ولایت قابلیت، ظرفیت، خواست و بیشرمی این را دارد که کل جهان را در خون و آتش فروبرد! تجربه نشان داده است، در همین کشور خودمان و عراق و سوریه نشان داده بلد است چکار بکند.
دوم اینکه علیرغم اختناق لگامگسیخته و آمار رسمی ٣ اعدام در روز، هنوز از بطن جامعه و مردم، از اعماق ایران، همهی ایران، شعلههای مختلفی به آسمان سر میکشد که در ورای هر شکل، از محتوای آتشین جامعه خبر میدهد، رسم ایستادگی با هر شکل ممکن و در هر شمائل متصور، باز تکثیر میشود، تلاشهای رژیم برای گسترش شیوههای مختلف اختناق هم دلیل دیگری برای این واقعیت است که ایران یک جامعهی جوشان و زنده هست، در ورای هر تحلیل و تفسیر نمیتوان این واقعیت را انکار کرد.
نکتهی دیگر تلاش شبانهروزی رژیم برای از بین بردن و یا حداقل فلج کردن مقاومت است و بهطور متداوم و مستمر ادامه دارد. آخرین بار خامنهای در روضهی خوانی برای هلاک شدگان هفتتیر و مدافعان نابودشدهی حرم خودش در سوریه نالید که " این گروه کسانی هستند که با ادعای دفاع از خلق و حتی دفاع از اسلام وارد مبارزه شدند و ... اکنون زیر چتر حمایت آمریکا قرار دارند " (کیهان - یکشنبه -٦ تیر ١٣٩٥ برابر با ٢٦ ژوئن) و یا در لودگیهای شتر مابانه جواد آغا ظریف خود را بیان میکند که از بقای مقاومت و نقش آن در به شکست کشاندن رؤیاهای رژیم مینالد. البته ولیفقیه چماق داران نمیگوید که قضیهی نامههای زنجیرهای چیست و چرا در عمل این حکومت همیشه بیشترین حد مماشات را از جانب همین شیطان بزرگ سابق دریافت کرده است.
حقیقت سرسخت دوران ما این است که هم شرقی و هم غربی از وجود "جمهوری اسلامی "، رضایت کامل دارند و دست در گردن ملایان بیشتر به مغازله مشغول بودهاند تا مقابله.
رمز بودن و ماندن مقاومت و مجاهدین خلق در یککلام بیان خواست اصلی مردم ایران یعنی سرنگونی رژیم و پرداختن بهای لازم برای رسیدن به این هدف است.
اما واقعیت دیگری هم هست که انگیزهی اصلی ماندن در این مبارزهی سنگین چیزی جز یک آرمان جدی انسانگرایانه واقعی، همانکه بهنوعی عشق ورزیدن به مردم و خاک ایران است. در تکتک مجاهدین میتوان این عشق را دید و احساس کرد. هزاران نَفَر از هموطنان ما در خارج از ایران حاضر و شاهد هستند که آنچه ما در این سالها از مجاهدین دیدهایم چیزی جز پرداخت بهای لازم، بدون داشتن هیچگونه چشمداشت بوده است.
هرروز نام یک شهید مجاهد خلق و عکسی از او در فضای مجازی منتشر میشود که در آن نزدیکترین افراد خانوادهی این شهید برای بار اول بعد از گذشت سالها به عکسی و یا مطلبی دستیافتهاند و از برادر و خواهر و یا پدر و مادر او میگویند، هستند خانوادههای که بهتازگی ازآنچه گذشته است خبردار میشوند.
در این فضای بسیار خصمانه که رژیم بر پا کرده و از حمایت و دلال صفتی بیبیسیها هم کاملاً برخوردار بوده است، این مقاومت و مجاهدین در هرسال به برپاداشتن مراسمی دست میزنند که فقط از عهدهی دولتهای قدرتمند برمیآید. میگویند که فقط خارجیها را آوردهاند و وعدهی سیرک و بازار و این حرفهای سبکسرانه که جوابش در یککلام این است که این تشکیلات در غربت و تبعید، توان دارد این بار عظیم را بلند کرده و به مقصد برساند. تصور بکنیم اینکه این جمع مصمم و متحد، در زمان رسیدن به مردم و میهن خود چه میتواند که بکند؟
این هم یک واقعیت است که به آن بهاندازه کافی پرداخت نمیشود. هر فردی که قدری از راه دور به امر سازماندهی و مدیریت وارد باشد، میتواند تصور کند که تربیت یک هزار زن در مقام یک شورای مرکزی چه حجم غول آسائی از کار و ساعت مصرفی داشته است تا به این نقطه برسد. این هم واقعیتی است که نسلهای آینده بیشتر در مورد آن تحقیق خواهند کرد و خواهند نوشت و ارج خواهند گذاشت.
آیا نبایستی بیشتر ولیفقیه در گل گیرکرده را موردحمله قرارداد؟ گردهمایی امسال پاریس هم فقط در این راستا مفهوم است که رژیم هست، پس ما باید با او بجنگیم، سرنگونی این حکومت فقط کار ما و مردم ماست تا وقتی عظما سوار است، ما برای پائین کشیدن او تلاش میکنیم، این تنها تلاش ماست. این "سرپنجهی پولادین " امیدبخش این مقاومت است که با ترسیم مرز بین حکومت آخوندی و مردم ایران " مینمایاند راه " " میدهد امید "
دیدار در پاریس!
سینا دشتی