در شرایطی که رژیم زهر خورده ولایت فقیه ناتوان از حل مشکلات فزاینده داخلی و منطقه ای به سرکوب هرچه بیشتر در داخل و صدور تروریستم و بحران در خارج روی آورده است. در شرایطی که تضادهای باند های فاسد نظام روز بروز ابعاد گسترده تری به خود گرفته و جنگ گرگها همه پیکره نظام آخوندی را فرا گرفته است و در مچ گیری های حیرت آور یکدیگر را می درند و لو می دهند، در شرایطی که کابوس سرنگونی باعث شده تا رژیم آخوندی بار دیگر با حمله موشکی به کمپ لیبرتی از اپوزسیون سرنگونی طلب مردم ایران که او را به نقطه زهرخوری و استیصال و سراشیبی سقوط قرار داده کینه کشی کرده و قیمت بگیرد، در شرایطی که فقر و بدبختی تار و پود جامعه را از هم گیسخته و مردم فراتر از فروش جسم و جانشان به فروش نوزادان بدنیا نیامده نیز روی آورده اند، در شرایطی که دکل دزد آزاد است و کارگر محروم به جرم طلب حقوق کارگریش شلاق می خورد و به زندان می رود، در شرایطی که جوانان میهن روزگار را با ناامیدی و یاس سپری می کنند و در حال پژمردن و مرگ تدریجی هستند و آمار خودکشی ها و خودسوزی ها چون رقم فیش های حقوقی کارگزاران دزد و غارتگر در ایران نجومی شده است، در چنین شرایطی اعتراض و برخاستن یک ضرورت تاریخی و ملی است تا با سرنگونی جرثومه های فساد از صحنه سیاسی میهن فقر و بدبختی و سرکوب و دیکتاتوری از بین رفته و آزادی و دموکراسی پهنه های مختلف جامعه را شکوفا کند.