افــروزه هــای ایثـــار
رحمان کریمی
پیوسته
گذرگاه آزادی
در هجوم حادثه هاست.
عشقی شعله ور باید تا چنانت برافروزاند
که چونان مرغ شگفت آتش
پالوده تر از هر پاک
سبکبال و عاشق و سرمست
از پلشتی های جهان بگذری
و زمین خدا را
به گناه بی عدالتی های فاحش
تطهیر کنی.
از پریشان خروشی خویشتن می پرسم:
این گردباد های مقدس آتش
در چهار سوی حادثهٌ بعید
از کیانند کاین چنین
محراب عشق و آزادی را
فروزان تر از محراب زرتشت کرده اند.
این شراره های سرکش سیلی زن برجهان خفتهٌ امروز
از کدامین رسولان گمنام ایثارگر است
کاین چنین سوداگران خون و سرمایه را
از بردن عدالت به مسلخ
بازداشته اند.
هلا ای رفیقان روزهای سخت ما
ای هموطن، همزبان، همدرد، همراه!
برپایی چنان پرده سرای سرخ فام آتشگونی
در معابر جنجالی جهانی که تو می شناسی
جان های مرده را
به شعله های غیرت و همت می سوزاند
تا فردایان نپندارند که چون حادثه دررسید
ما
سر بربالین حیرت زمان
به غفلت خفته بودیم.
ای اهورای پاک سرشتان ایران زمین
پیوسته در جدال با هزاران هزار اهریمن!
آتشکده های مقدس امروز ما
نه آن حصار فروزانی ست که موبدان را باید
به عبادتگاه ما باید آمد که شعله های بالنده اش
از آفاق
به رمز جاودانگی حیات انسان می رسد.
با واژگان عریان پررمز ورازم
من دوره گرد آن جان های سوخته یی هستم
که چونان ابراهیم
خرمنگاه آتش بیداد را
گلستان رهروان آزادی کرد.
اینک که ابلیسان
جهان را به سُخره گرفته اند
با « صدیقه » و « ندا »
از زمینم برکنید
تا میان افروزه های ایثار
تاریخ ملتم را با عبادتی چنین مقدس
تطهیر کنم.
از زمینم
برکنید!