انتشار فایل صوتی آقای منتظری با هیأت مرگ و دستاندرکاران این جنایت در تهران و کرج گوشهای از ابعاد این قتلعام وحشیانه را روشنتر نمود و همچون زلزلهای سهمگین تمامی ارکان ولایت سفیانی را به لرزه درآورد. در این فایل صوتی بر نکات مهمی انگشت گذاشتهشده که باعث ایجاد این سونامی در درون رژیم گردیده، سران و کارگزاران رژیم یا چون گذشته سیاست سکوت در پیشگرفته یا راه حاشا و انکار را انتخاب و اظهار بیاطلاعی از این نسلکشی نموده تا خود را تبرئه کنند و یا بیشرمانه از این قتلعام دفاع نموده و یا تقصیر را به گردن مجاهدین انداخته و جلادان بهترین فرزندان رشید خلق را تبرئه نمودند.
منتظری در این فایل صوتی خطاب به هیأت مرگ میگوید: ‘‘به نظر من بزرگترین جنایتی که در جمهوری اسلامی از اول انقلاب تا حالا انجامشده، به دست شماها انجامشده است‘‘. این جمله تأکیدی آشکار بر مجرمیت قطعی عاملان این جنایت میباشد. وی اضافه میکند: ‘‘در آینده تاریخ ما را محکوم میکند و شمارا در آینده جزو جنایتکاران در تاریخ مینویسند‘‘ همچنین تصریح میکند: ‘‘برای من آینده اسلام و انقلاب و کشور و شخص آقای خمینی اهمیت دارد و اینکه تاریخ چگونه در خصوص آنها قضاوت میکند.
وی اذعان میکند که مردم ایران از ولایتفقیه چندششان میشود ‘‘… من میخواهم ۵۰ سال دیگر اینطور قضاوت نکنند و بگویند آقا یک چهره خونریز و سفاکی بود من نمیخواهم در تاریخ اینطور قضاوت بشود‘‘
منتظری خطاب به پورمحمدی نماینده وزارت اطلاعات در هیأت مرگ میگوید: ‘‘از مدتها قبل برای این قتلعام برنامهریزیشده بود و اطلاعات روی قتلعام نظر داشت و سرمایهگذاری کرد، شخص احمد آقا (پسر خمینی) از سه چهار سال پیش میگفت که مجاهدین از روزنامهخوان، مجلهخوان و اطلاعیه خوان باید اعدام شوند. این اعتراف یک گواهی قطعی بر بطلان این یاوهسرائی است که نسلکشی سال ۶۷ را عکسالعمل رژیم در مقابل عملیات فروغ جاویدان قلمداد میکنند.
وی با به چالش کشیدن خمینی میگوید: ‘‘اینکه ما بیاییم بدون اینکه فعالیت تازهای از طرف زندانیان باشد اینها را اعدام کنیم معنیاش این است که دستگاه قضائی ما غلط کرده است.
سرانجام وی بر این حقیقت سرسخت انگشت میگذارد که ‘‘مجاهدین اشخاص نیستند بلکه یک سنخ فکر و برداشت هستند، یک منطق هستند و منطق (به نظر او) غلط را باید با منطق صحیح جواب داد و با کشتن حل نمیشود بلکه ترویج میشود.
شایان یادآوری است که سفاک خونآشام در فتوائی بدون تاریخ که البته سئوال انگیز میباشد و به نظر میرسد مقارن پذیرش آتشبس و نوشیدن جام زهر نوشتهشده باشد فرصت را مغتنم شمرده و دستور نسلکشی مجاهدین را صادر کرده است تا بقول کارگزارانش ‘‘بحران را مدیریت کند‘‘ و جلو خیزشهای احتمالی پس از پایان جنگ را گرفته و برای مدتی بازهم جامعه را قفل کند. وی سعی نمود روح شیطانی و خوی سفاکیت و خونریزی خود را در کارگزارانش تزریق کرده و با کلماتی چون ‘‘رحم بر محاربین سادهاندیشی است‘‘ لزوم ‘‘قاطعیت و خشونت و کینه (ضد) انقلابی‘‘ و اینکه ‘‘نباید شک و تردید کرد‘‘ و باید ‘‘اَشداءُ علی الکفار‘‘ بود آنها را برای این نسلکشی سبعانه آماده کند.
وی مینویسد: ‘‘ ازآنجاکه منافقین خائن بههیچوجه به اسلام معتقد نبوده و با توجه به محارب بودن آنها و با توجه به ارتباط آنها با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند محارب و محکومبه اعدام میباشند. تشخیص موضوع در تهران با رأی اکثریت آقایان نیری حاکم (ضد) شرع، اشراقی دادستان تهران و نمایندهای از وزارت اطلاعات میباشد… رحم بر محاربین سادهاندیشی است، قاطعیت اسلام (نام مستعار خمینی)… از اصول تردیدناپذیر نظام ‘‘اسلامی‘‘ است. امیدوارم با خشونت و کینه (ضد) انقلابی خود.. رضایت خداوند را جلب نمائید. آقایان… وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنید اشداء علی الکفار باشید‘‘.
از طرفی آنچنانکه در خاطرات آقای منتظری صفحه ۵۲۰ آمده این نامه تاریخ ندارد ولی در پشت آن به قلم احمد خمینی چند سئوال از طرف موسوی اردبیلی (قاضیالقضات وقت رژیم) از سفاک خونآشام شده است: آیا این حکم مربوط به آنهاست که در زندانها بوده و محاکمه شده و محکومبه اعدام گشتهاند ولی تغییر موضع نداده و هنوز هم حکم در مورد آنها اجرانشده است یا آنهایی که محاکمه هم نشدهاند محکومبه اعداماند و نیز سئوال شده آیا ‘‘منافقین‘‘ که محکومبه زندان محدودشدهاند و مقداری از زندانشان را هم کشیدهاند ولی بر سر موضع نفاق میباشند محکومبه اعدام میباشند.
وی در پاسخ مینویسد در تمام موارد فوق هرکسی در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است سریعاً دشمنان اسلام (اسم مستعار خمینی) را نابود کنید.
میبینید که جلاد ضد بشر تمامی مجاهدین اسیر محاکمه شده و محاکمه نشده، محکومبه زندان یا غیر آنهمه را از دم تیغ سفاکیت خود گذراند بحث هم این نیست که زندانی اقدامی جدید انجام داده باشد، تنها پافشاری بر عقاید خود (یعنی سر موضع بودن) دلیل مجرمیت است، این فتوی بهترین سند بر نسلکشی مجاهدین توسط خمینی جلاد میباشد، همچنین روشن میشود که این حکم سفاکانه ربطی به عملیات فروغ جاویدان ندارد وگرنه افرادی که از سالها قبل در زندان بوده و بعضاً تمامی مدت محکومیت خود را نیز گذرانده بودند (ملی کش ها) و از عملیات هم اطلاعی نداشتند -همچنانکه خود رژیم هم اطلاعی از قبل نداشت- چرا بایستی قتلعام میشدند.
شایان یادآوری است که به این نسلکشی جنایتکارانه از زوایای مختلف میتوان پرداخت، پیشدرآمد و علل آن، آمرین و عاملین جنایت، آثار و تبعات، فایل صوتی و واکنشهای هیستریک کارگزاران رژیم، حقانیت و مظلومیت مجاهدین و …
نگارنده اما در اینجا درصدد پرداختن به آمرین و عاملین این کشتار و افشای ترفندهای خائنانهای است که برای تبرئه جلادان صورت میگیرد.
<<ترفندهای رذیلانه برای غسلتعمید و تبرئه جلادان>>
نسلکشی سال ۶۷ هرچند به دستور جلاد خونآشام انجام گرفت اما تمامی مقامات بالای رژیم بهویژه سران ۳ قوه، خامنهای رئیسجمهور وقت، رفسنجانی رئیس مجلس، موسوی اردبیلی رئیس قوه قضائیه و حتی موسوی نخستوزیر وقت همراه با احمد خمینی در جریان آن جنایت قرار داشته و از آن مطلع بودند اینان در آن سالها همواره در مسائل مختلف مملکتی طرف مشورت جلاد خونآشام بودند و بر اجرای امور طبق نظر وی نظارت داشتند.
منتظری در کتاب خاطرات خود پیوست شماره ۱۴۳ صفحه ۵۱۲ در نامهای به خمینی بر این مسئله انگشت گذاشته و نوشته است: ‘‘چند سالی است که عملاً اداره کشور و انقلاب را حضرتعالی به رؤسای ۳ قوه و شخص حاج احمد آقا سپردهاید و همه کارها از ریزودرشت و تخصصی و غیرتخصصی را باید آقایان صلاح بدانند و تشخیص دهند و در عمل آقای موسوی نخستوزیر تسلیم آقایان خامنهای و رفسنجانی و حاج احمد آقاست، آقای موسوی اردبیلی هم اهل مقابله و برخورد نیست فقط نزد ما داد میزند که مخالفم ولی نمیتوانم مخالفت کنم پس در حقیقت ۳ نفرند که تصمیمگیرندهاند‘‘. بنابراین خامنهای و رفسنجانی و احمد خمینی مدیریت کنندگان قتلعام بودهاند.
اما این مسئله بههیچوجه از جرم و جنایت خمینی بهعنوان آمر و تصمیمگیرنده اصلی چیزی کم نمیکند همچنانکه اینها نیز به جرم مشارکت در زمینه سازی این کشتار و آماده کردن سفاک خونآشام برای صدور این فتوا و نیز سکوت سالیان و حتی تأیید رسمی آن باید به پای میز عدالت کشیده شوند.
حال شناعت رویکرد خائنانه همدستان جلادان را بنگرید که هر یک به شکلی درصدد شستشو دادن دست و چهره قاتلان مردم ایران می باشند.
۱- عده ای آمار قربانیان نسلکشی سال ۶۷ را به حدود یک هشتم آن تقلیل داده و بیش از سی هزار مجاهد و مبارز سربدار را به حدود ۴۰۰۰ تقلیل میدهند، تواب تشنه به خون ضمن وانمود کردن اینکه گویا آمارهای مقاومت ایران اغراق آمیز است با استناد به جمله ای از آقای منتظری مدعی است آمار قتلعام شدگان حدود همان ۳۸۰۰ نفر منتظری است با وجود اینکه با دقت در کتاب خاطرات منتظری بوضوح میتوان فهمید که وی اولاً شنیده های خود را نقل میکند، ثانیاً شنیده ها مربوط به همان اوایل کار و شروع اعدامهاست آنهم مربوط به تهران با اینکه این اعدامها تا چند ماه در تهران و شهرستانها ادامه داشت.
مقاومت ایران اما در سالهای گذشته بر اساس تحقیقات گسترده از جمله بررسی گزارشات بیشمار زندان و گواهی شاهدان عینی و مقایسه آمار زندانیان قبل و بعد از قتلعامها و با توجه به تعداد آزاد شده ها با دقت فراوان آمار قتلعام شدگان را حدود سی هزار نفر اعلام کرده است.
شایان یادآوری است که در خاطرات یک زندانی آزاد شده که در همین هفته آخر ماه آگوست در سایتهای مقاومت درج شده بود آمده بود که تنها در زندان گوهردشت از ۵۰۰۰ زندانی حدود ۱۷۰ تا ۱۸۰ نفر از قتلعام جان بدر بردند. مضافاً اینکه در برخی از زندانها مانند کرمانشاه و اصفهان و قم و.. حتی یک زندانی جان سالم بدر نبرد تا از آمار اعدام شدگان آنجا خبر دهد.
اما در سالهای اخیر از بیرون از مقاومت ایران آمار سی هزار و بالاتر از آن مورد تأیید قرار گرفته است.
از جمله دکتر محمد ملکی در مصاحبه با ‘‘دُر تی وی‘‘ ۱۴ اوت ۲۰۱۶ تعداد اعدامها را بیش از سی هزار نفر اعلام کرد و گفت سندی دارم که تعداد خیلی زیاده، از مأمورین رده بالای اطلاعات بنام رضا ملک (که با هم مدتی در زندان بودهاند) دو سه بار پرسیدم ایشان گفتند سی و سه هزار حدود سی هزار نفر از آنها از مجاهدین و بقیه از چپها.
رضا ملک که از معاونین سابق وزارت اطلاعات بوده در نواری افشاگرانه که چند سال قبل از داخل زندان به بیرون برای دبیر کل ملل متحد فرستاد اعلام کرد: ‘‘طی چند شب در سال ۶۷ بیش از سی و سه هزار و هفتصد نفر از زندانیان با احکام پنج و دو سال و یکسال اعدام و در گورهای دسته جمعی توسط کانتینرها و بولدوزرها به خاک سپرده شدند‘‘.
همچنین محمد نوری زاد مستند ساز و کارگردان و نویسنده وابسته به رژیم که تا سال ۸۸ عاشق سینه چاک ولایت بوده و الآن نیز با نامه نگاری با او در چارچوب نظام به نصیحت و ارشاد او مشغول میباشد در ۲۴ فروردین ۹۳ طی مقاله ای با اشاره به کشتارهای سال ۶۷ که ‘‘با سکوتی متعمدانه و خط قرمزهای حکومتی هرگز به آمارهای رسمی داخلی و جهانی راه نیافتند‘‘ می نویسد: ‘‘در اینجا نیز دو سه ماهه سی و سه هزار دختر و پسر و زن و مرد زندانی را زدند و کشتند و جنازه هایشان را با کمپرسی در خاوران و بیابانهای بی نشان بردند و یکجا دفن کردند.
می بینید کسانیکه سعی در شستشوی دست و چهره جلاد داشته وبا کم کردن آمار قتلعام شدگان سعی در کمرنگ کردن آن دارند به چه عمل خائنانهای مشغول اند و تا کجا در خدمت تداوم جنایت می باشند.
شایان تأکیید است که سفاک خونآشام در راستای کتمان ابعاد جنایاتش چند ماه بعد به منتظری نوشت: ''تعداد معدود'' اعدام شدگان را منافقین از دهان و قلم شما به ‘‘الاف و الوف رساندند‘‘. از اینرو براستی میتوان دید که جلاد خونآشام از همان ابتدا با کم جلوه دادن ابعاد جنایت سنگ بنای این شیوه خائنانه و همدستی با خودش را گذاشت و این خط رذیلانه را به سینه چاکان ‘‘دوران طلائی امام‘‘ جنایت پیشگان القاء نمود.
اما جلاد ضد بشر نمیتوانست بفهمد که جنایت را نمیشود همواره لاپوشانی کرد همچنانکه خورشید حقانیت مجاهدین را نمیتوان برای همیشه پشت پرده های تزویر و دجالیت استتار نمود. در این رابطه خانم رجوی گفت:
‘‘کتمان و کم نمائی جنایت یا نسبت دادن آن به خود مجاهدین را از همان آغاز خمینی بنا گذاشت با اینهمه امروز پرده های نیرنگ و دروغ کنار رفته و مجاهدین و حقانیت مقاومتشان بیش از همیشه می درخشد‘‘.
این همان چیزی است که سخنگویان رژیم درباره آن می گویند: ‘‘اذهان جوانان کشور به شک افتاده است‘‘ آنها می گویند ‘‘برای تغییر نگرش جامعه نسبت به مجاهدین تلاش صورت میگیرد‘‘ و ‘‘جریان مرموزی به فکر تطهیر مجاهدین و اقدامات آنها برآمده است‘‘ و اینکه ‘‘احیای مجاهدین و مظلوم نشان دادن آنها خیلی خطرناک است‘‘