در موج پرطنین جنبش دادخواهی مقاومت و مردم ایران، برای محاکمه و مجازات عاملان کشتار سی هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷، بسیاری از آنها که هنوز مصدر کارند، مجبور به شکستن سکوت و به دوش کشیدن بار سنگین جنایات خود شدند.
جنبش دادخواهی، تا اینجای کار، موفقیت بزرگی را برای تاریخ و مردم ایران و خانوادههای قربانیان این طرح شوم و پلید، حاصل کرده است. این بار، بهواسطه پخش یک «نوار صوتی»، فتوای خمینی و مجریان اصلی آن با نام و نشانهای مشخص در معرض دید نسل جوان قرارگرفته است. طبیعی است که در این وادی، هیچکدام از این جنایتکاران نمیتوانند خود را از دیدهها پنهان نمایند. آنها باید خود را برای محاکمه و مجازات در روز موعود آماده کنند.
کسانی که در این سالها در مناصب گوناگون به جنایتهای خود برای «حفظ نظام» ادامه دادهاند، نسبت به کسانی که با فاصلهای اندک در ظاهر به «اعتدال و نرمش و اصلاح»، بجای اجبار، روی آورده تا نظام را «بهتر» حفظ کنند، فعلاً وضعیت مناسبتری دارند.
گروه اول کماکان بر اسب مراد سوارند و قصد پیاده شدن هم ندارند. میدانند که با اولین لرزش در ارکان این نظام پلید، همهچیز خود را از دست میدهند. بنابراین از جنایات خود دفاع، و بر ادامه آن اصرار دارند.
اما کسانی که سالهاست با فریب مردم ایران در سایه «سیاست ننگین مماشات» دولتهای خارجی، با ترفندهای گوناگون، به حیات این نظام جنایتکار جان تازهای بخشیدهاند، در چنین مقاطعی است که دست خود را رو کرده و به اصل «ضد بشری» خود بازمیگردند و راه گریزی هم ندارند.
جنبشهای دادخواهی، در هرکجای دنیا، که فرصتی مغتنم مییابند، این نتیجه درخشان را حاصل میکنند. جنایتکاران در هر لباسی همراه با همکاران خود، به جایگاه اصلیشان رانده میشوند تا پاسخگوی اعمال خود باشند.
مقاومت ایران با هدایت «مریم رجوی» این جنبش را اعلام کرده است و تا جایی که لازم باشد با تمام ظرفیت خود با همراهی جوانان و مردم ایران، در هرکجا آن را ادامه خواهد داد.
در طرف دیگر، شاهد تلاشهایی در داخل و در خارج کشور برای منحرف کردن اصل موضوع هستیم.
در درون و حاشیه نظام پلید آخوندی تلاش بر این است که این جنایت بزرگ محدود به «توضیح» و «پوزشخواهی» و «پرداخت غرامت» به بازماندگان قربانیان گردد. این موضوع عجیبوغریبی نیست. برای دربردن این جانیان، به درست یا غلط عمل کردن به «اجرای فرمان امام» متوسل شدهاند تا بار اصلی این جنایت بیسابقه را به دوش خمینی استخوان پوسیده، انداخته و مابقی را به «اشتباهات احتمالی فردی» محدود کرده و از زیر این بار گران شانه خالی کنند.
جبر تاریخ این را به بازماندگان این «عنصر ضد بشر» بخصوص «خامنهای» ولیفقیه درهمشکسته فعلی نظام، تحمیل کرده است که در عین نیاز حیاتی به حفظ اعتبار و «قداست» آن جلاد، تبر به ریشه خود زنند. داستان عقربی است که در حلقه آتش به خود نیش میزند تا قبل از سوختن، جان دهد.
جنبش دادخواهی که میرود همهگیر شود، موجی گسترده در بین ایرانیان از هر قشر و طبقه و تمایل اجتماعی و سیاسی در داخل و خارج کشور ایجاد کرده است. فرصتی مناسب برای به میدان آمدن نیروها و جریانات سیاسی مخالف رژیم و خواستار سرنگونی آن فراهمشده است. هر کس بهنوبه خود باید این جنبش را به حربهای برای دفع این نظام ضد بشری تبدیل نماید.
نشیب و فرازهای مختلفی تا همین امروز در این جنبش جوان، دیده میشود. پالایش این جنبش و زدودن انحرافات احتمالی آنکه با تلاشهای رژیم و عوامل خارج کشوری آن بخصوص «اصلاحطلبان خارج از نظام»، ایجاد میشود بسیار اهمیت دارد.
یکی از تضمینهای موفقیت این جنبش و نقش برجسته و مؤثری که میتواند در جنبش سرنگونی تام و تمام این نظام اهریمنی ایجاد کند، همین دقت و ممانعت از به بیراهه بردن اهداف آن است.
هدف اصلی باید «خامنهای» بهعنوان ولیفقیه و سردمداران رنگارنگ دیگر آن باشد. خمینی با فتوای کشتار زندانیان سیاسی و جنایات فراوانی که در حیات نکبت بارش صورت داد، بهحکم عدالت و بشریت، در زبالهدان تاریخ قرارگرفته است. امروز این سران فعلی نظام هستند که باید به او به پیوندند. این کار با گسترش جنبش دادخواهی در بستر جنبش سرنگونی، هموارتر میشود.
پیشنهاد اخراج «آخوند مصطفی پورمحمدی» یکی از مجریان این جنایت عظیم، از دولت آخوند روحانی، که توسط همکاران دیروز و شیفتگان امروز باند رفسنجانی – روحانی، در خارج کشور سر دادهشده، از همین قماش است ولو اینکه به زیور «محاکمه و مجازات عاملان این قتلها» بدون نام بردن از حاکمان دیروز و امروز، آراستهشده باشد. امیدوارند با اخراج این «وزیر دادگستری»، ابعاد و موج گسترده دادخواهی، کاهش پیدا کند تا خطری برای موجودیت این رژیم ضد بشری ایجاد نشود. از آنهایی که میگویند باید فراموش کرد و بخشید تا آنهایی که برای ایجاد بهاصطلاح «دموکراسی» در ایران، خواهان نرمش با این نظام هستند را، باید افشاء کرد.
درزمانی که مجلس خبرگان، آخوند رفسنجانی را مجبور به حمایت از فرمان خمینی در این مورد، و درنتیجه فریب چندین ساله او را نقش بر آب کرده و از چنین «سرمایهای» چشم میپوشد، چنین مانورهای مضحکی، نمیتواند گرهی از نظام درهمریخته آخوندها و هواداران داخل و خارج کشوری آن بازنماید.
جنبش دادخواهی در بطن این واقعیت چشمگیر یعنی «شکاف در بالا و نارضایتی در پایین» شکلگرفته و روز بروز بیشتر از همیشه جامعه را بهطرف «موقعیت انقلابی» سوق میدهد. هر تلاشی برای منحرف یا متوقف کردن این مسیر، از طرف هر کس و هر جریان، ریختن آب به آسیاب رژیم و شرکت در جنایات بیسابقه آن است.