گرامیداشت خاطره خبرنگار شهید سوری خالد العیسی و همکاری صمیمانه اش با سیمای آزادی

در گرامیداشت خاطره خبرنگار شهید سوری خالد العیسی و همکاری صمیمانه اش با سیمای آزادی تلویزیون ملی ایران، دسته‌گل از سوی سیمای آزادی و مقاومت ایران بر سر مزارش در کفرنبل سوریه قرار داده شد.

خالد عیسی:‌ در سوریه میلیونها نفر پایداری می کنند و این فقط ما نیستیم؛ ما با آنها هستیم تا این انقلاب پیروز شود که انشاالله یا پیروز میشویم و یا شهید میشویم.

گرامیداشت خاطره خبرنگار شهید سوری خالد العیسی و همکاری صمیمانه اش با سیمای آزادی

این مزار خبرنگار شهید سوری خالد العیسی در کفرنبل است؛ و این هم پیامی است که بستگانش از سوی مقاومت ایران به‌خاطر تلاش‌های او در افشای جنایات اسد و رژیم آخوندی و گزارش‌هایی که برای سیمای آزادی تهیه کرد، به‌همراه یک دسته گل بر روی مزارش قرار داده‌اند؛ متن پیام به این شرح است:
«از طرف مردم و مقاومت ایران و تلویزیون سیمای آزادی به برادر شجاع شهیدمان خالد العیسی.
ما راه تو را تا پیروزی نهایی در دمشق و تهران و پایان دیکتاتوری ادامه خواهیم داد.
الراحة و الاسلام خالد عزیز».
خالد العیسی و همکارش هادی العبدالله که جنایات وحشیانة رژیم اسد و رژیم آخوندی را در شهرهای مختلف، به‌ویژه در حلب مستند می‌کردند، بر اثر یک بمب‌گذاری تروریستی در حلب در ۱۷ ژوئن (۲۸خرداد۹۵) به‌شدت مجروح شدند؛ خالد بر اثر جراحات وارده در این بمب‌گذاری روز ۲۴ ژوئن (۴تیرماه ۹۵) جان باخت.
بعد از اصابت این دو خبرنگار شجاع، بسیاری از شخصیت‌های سوری و عربی و نیز فعالان شبکه‌های اجتماعی، از فعالیت‌های آنان تقدیر کردند و آنها را به خاطر ابعاد و کیفیت کارشان، «وزارت تبلیغات انقلاب سوریه» و «چشم» این انقلاب نامیدند.
خالد روز ۲۶ خرداد بعد از این‌که خودش و هادی حین تهیة گزارش از حملة رژیم اسد با بشکة انفجاری در پل حج حلب مجروح شده بودند، در مصاحبه با سیمای آزادی، گفته بود: در سوریه میلیونها نفر پایداری می کنند و این فقط ما نیستیم؛ ما با آنها هستیم تا این انقلاب پیروز شود که انشاالله یا پیروز میشویم و یا شهید میشویم.

هادی العبدالله همکار خالد، چندی پیش و در حالی که هنوز به‌خاطر شدت جراحاتش بر روی صندلی چرخدار بود مجدداً شروع به تهیة گزارش کرد و به حلب رفت؛ او هم‌چنین بر سر مزار خالد در کفرنبل حضور یافت و با او درد دل کرد:
هادی العبدالله:‌ روحت شاد خالد، هرجا که می‌رویم و می‌آییم روحت با ماست تو هرگز نمرده‌یی و نخواهی مرد. چون با ما هستی، در لحظه‌یی که می خوریم و در لحظه‌یی که می‌آشامیم و هنگامی‌که حرکت می کنیم و در رفت و برگشتن‌هایمان تو حضور داری؛ تو طی بیست سال به جایگاهی رسیدی که میلیون‌ها نفر از انجام آن ناتوانند. تو به قله اقتدار رسیدی خالد، تو هدف روشن و واضحی داشتی و در آن رفتی و توانستی به آن برسی و آرزو می‌کنم که من هم روزی مانند تو بشوم و به آن چیزی برسم که تو رسیدی خالد، خنده هایت با ماست خنده‌هایت نه تنها به ما نشاط می‌داد، بلکه به تمام انسان‌های اطرافمان نیز شادابی و روحیه می‌بخشید؛ و خنده‌هایت هم‌چون مشعلی است که فرا روی ما قرار دارد. همیشه به من امید و روحیه می‌دادی و همیشه مرا به جلو میراندی و اکنون احساس می‌کنم که تو قدرتت را به من داده‌یی و رفتی، برای همین من با این نیرو این مسیر را کامل خواهم کرد و مطمئنم کسی که تو را کشت هرگز رستگار نخواهد شد.