درگیریهای ادامه دارباندهای رژیم درجلسات علنی مجلس ارتجاع و رسانههای رژیم برسر نامه علی مطهری نایب رئیس مجلس ارتجاع برای معذرت خواهی عاملان کشتار67؛ سکوت و یا اعتراف به دست داشتن در کشتارها؛ اعتراف آخوند پورمحمدی به اعدامها و در حالی که در سال 88 آن را انکار کرده بود؛ بیانیه غیرمعمول خبرگان ارتجاع در تایید اعدامها به دلیل هزینه بالای سکوت برای خامنه ای که تا الان هم نتوانسته موضع مشخص بگیرد؛ اوج گیری مرگبار تضادها در زمینه های دیگراز جمله اظهارات رفسنجانی و روحانی برای کم کردن بودجه نظامی با محوریت سپاه پاسداران رژیم و کشمکش بین رفسنجانی و خامنهای برسرمنابع مالی سپاه؛ گشوده شدن روزانه پروندههای دزدی کارگزاران و عوامل دست اول رژیم و… اعترافات بی سابقه مهره های هردو باند رژیم به بحرانهای اجتماعی با ادبیاتی کاملا متفاوت با قبل از انتشار این فایل و مقصر دانستن باند مقابل؛ بخش محدودی از این لیست است. که فقط اشاره به یک نمونه از این موارد؛ گویای عمق تضادها ونشاندهنده سطح بحران در رژیم است:
این وضعیت رژیم محصول ضربه منهدم کننده به موقعیت خمینی و پیوستهای او در حاکمیت قتل عام است . امری که به طور قانونمند نه تنها غیر قابل احتناب است بلکه به سرعت سمت تشدید تا سرنگونی را طی می کند.چرا که این نظام بریک قدرت تصمیم گیرنده خاص و مطلق به نام ولی فقیه استواراست وپیوستهای درون سیستمی حاکمیت در راستای حفظ ولی فقیه موضوعیت دارند. همدستی تمامی باندهای رژیم در جنایات این رژیم محصول این ساختاراست . به همین دلیل خمینی با قتل عام 67 امکان هرگونه رفرم یا تحول درونی یا استحاله را در رژیم سوزاند و بی آینده کرد. یعنی خمینی با شریک کردن تمامی باندها و جناحهای رژیم در این جنایت ؛ امکان جدایی از سیستم حاکمیت ولایت فقیهی را تا آنجا غیر ممکن کرد که خروج ازاین سیستم تنها با خروج برخمینی و مرگ براصل ولایت فقیه میسر است. سکوت باندهای رژیم در قبال افشای فایل آقای منتظری بیان همین بن بست است و دقیقا به همین دلیل آلترناتیوی از درون این رژیم متصور نیست و تنها و تنها آلترناتیو واقعی این رژیم نیروی جنگنده سرنگونی طلبی است که به رغم بهای سنگین؛ به ننگ سازش با این رژیم تن نداده است. این آلترناتیو بنیان مرصوصی است که در فاز پایانی تنها ریسمان مستحکم برای نجات از حاکمیت ترور و قتل عام است. همه تلاش خمینی برای نابودی این مقاومت به هرشکل ممکن و تلاشهای نظام قتل عام باقیمانده از او برای شیطان سازی از مقاومت ایران و پنهان سازی قتل عام با تمام قوا؛ برای خنثی کردن همین تهدید بوده وهست.
استراتژی رژیم برای حفظ تعادل خودش از طریق پنهان نگه داشتن جنایت قتل عام سال67 که وسعتی به گستره تمامی استانهای کشورداشت؛ با افشای فایل صوتی آقای منتظری درهم شکست. عواقب این شکست؛ از آن جا که رابطه مستقیم با سلب قدرت از نقطه کانونی حاکمیت دارد؛ باعث شده که رژیم توانش را برای ممانعت ازتاثیرحقیقت روی اذهان عمومی جامعه از دست بدهد. فرآیند این وضعیت از یک سو تجزیه و فروپاشی اجزای تشکیل دهنده قدرت است و از سوی دیگر شتاب همگرایی افکار عمومی و بسیج نیروی عمده در قاعده و بدنه هرم جامعه علیه رژیم و قدرت گرفتن خواست سرنگونی رژیم. عامل محرک و امید بخش و احیا کننده این خواست در توده های مردم؛ مقاومتی است که 35سال بلاوقفه در میدان نبرد با این رژیم حاضر بوده است. مقاومتی که با هویت مشخص از یک سو صاحب خون قتل عام شدگان است و اکنون با افشای فایل آقای منتظری برای توده های مردم؛ طرف مظلوم و حقی است که 35سال سوژه بیرحمانهترین تبلیغات سوء و پروپاگاندای رژیم به جرم حق گویی و خواست سرنگونی بوده و ازسوی دیگرهیچ جنایتی از جانب این رژیم نتوانسته او را خم کند یا به سازش با دشمن مردم بکشد. به همین دلیل اکنون در مرحله فروپاشی نظام ولایت به عامل مبنایی در توقف چرخه باز تولید در روند ادامه استبداد دینی در جامعه؛ تبدیل شده است . ضرباتی که این مقاومت از هرسو بر رژیم وارد آورده باعث شده که رژیم قتل عام را به پایان خط این سیاست و مرحله زوال بنیادین باز تولید ایدئولوژی قتل عام برساند.
کابوس دژخیمان خامنهای از اوج گیری جنبش دادخواهی و افسوسشان از این که نتوانستند مجاهدین را نابود کنند؛ ریشه د راین تحول بی بازگشت دارد. یک سردژخیم وزارت اطلاعات در این باره با وحشت گفت: «درباره مجاهدین غفلت کردیم و مقداری کوتاهی شده است. آنها یک قوه خطرناک هستند و هیچوقت توان نفوذشان را از دست ندادند.
باید به (مجاهدین) در سیاستگذاریها توجه داشت....برنامهریزی آنها برای حضور در پارلمان اروپایی و جوسازی علیه (نظام)، این بحث را ایجاد کرده که شاید نسبت به فیصله دادن و مختومه کردن پرونده (مجاهدین)، مقداری کوتاهی شده است». ( وطن امروز 14/6/95)
این زوزه ها که برآیند دو مولفه هراس و بن بست در رژیم است؛ ییانگر فرارسیدن روز مظلوم بر ظالم است و این گونه است که آبشار خون شهیدان در قتل عام 67 و موج کشتارهای قبل و بعد از آن و در 14سال پایداری در برابر کشتار و موشک باران دراشرف و لیبرتی حتی فضای اعدامیان در زندانهای تحت سلطه ولی فقیه دژخیمان را برپاشنه ایستادگی و در میان زندانیان سیاسی تا بیابیا گفتن اشرف نشان به دشمن در رزم آوری، آن هم در اسارت دژخیم ارتقا داده و این موج خروشان خیزش؛ پیوند با کارزار دادخواهی را در سرتاسر میهن اسیربه مرحلهیی مبرم از نبرد سرنگونی تبدیل کرده است.