با شعار «راه قدس از کربلا می گذرد» دسته دسته جوانان و نوجوانان سرزمین ما را بر روی میدانهای مین فرستادند. شعار پوچ «جنگ جنگ تا پیروزی» به شکستی مفتضحانه برای سردمداران حکومت و بالا کشیدن جام زهر برای خمینی جنگ طلب تبدیل گردید.
یکی دیگر از شعارهای دهان پر کن حضرات شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» بود. حساب «جمهوریت» و حکومت آخوندی که روشن و واضح است. جن و بسم الله. «اسلامی» بودنش هم که فقط حربه ای بوده در دست آخوندها برای سرکوب بیشتر. به نام خدا اعدام می کنند و به نام معصومین در زندانها شکنجه و تجاوز. حلال و حرام و حق و باطل را هم با سوء استفاده از ابزار دین مخدوش می کنند و در جهت منافع خویش به هر سمت و سویی که می خواهند، می چرخانند.
می ماند «نه شرقی، نه غربی» که در مورد این رژیم نه تنها صدق نمی کند بلکه بسیار هم مضحک به نظر می رسد. ناگفته پیداست که اگر حمایتهای شرقی و غربی در طول بیش از سه دهه از این حکومت در راستای مماشات و زد و بندهای پشت پرده و ماجراهایی شبیه به «ایران گیت» و بمبارانهای قرارگاه های ارتش آزادیبخش و ... وجود خارجی نداشت، امروز اثری از این رژیم جنایتکار و فاشیستی - تروریستی بعنوان یک دولت حاکم، برجا نمانده نبود.
اینروزها ولی فقیه در راس باندی قرار دارد که برای حفظ سلطه اهریمنی حکومت خود بر مردم، آویزان پوتین روسها شده است. با رهبر آنها شخصا ملاقات می کند. آبهای خزر را برای شلیک موشک به سوی مردم بی پناه سوریه در اختیارشان قرار می دهد و علاوه بر آن پایگاه هوایی «نوژه» همدان را نیز دو دستی تقدیمشان می کند تا روسها را وارد سرّی ترین و حیاتی ترین مراکز نظامی ایران کرده باشد. هزینه جنگ در سوریه را می پردازد و زمانی که به مشکل بر می خورد روسها را نیز شریک می نماید و نیروهای زمینی در اختیارشان قرار میدهد. وام میلیاردی از آنها دریافت می کند و ملت ایران هم همچنان نامحرم که این وام به چه عنوان و تحت کدام شرایط دریافت گردیده است؟!.
در آن سو باند رفسنجانی – روحانی به غرب و در راس آنها امریکا دخیل بسته اند. اینها معتقدند که بدون کمک غرب، نمی شود قدم از قدم برداشت. بارها هم از پشت تریبونهای مختلف این موضوع را به زبانها و بیانهای مختلف اعلام کرده اند.
روزنامه الحیات چاپ لندن می نویسد: «روحانی با بی توجهی به مخالفت هایی که سپاه پاسداران و اصولگرایان درباره رابطه با امریکا اخیرا اظهار داشتند، از تریبون سازمان ملل از همه شرکت های امریکایی خواست تا وارد بازار ایران شوند». واضح تر از این دیگر نمی شود برای نجات حکومت رو به اضمحلال دعای توسل به آمریکائیها را خواند. آنهم از تریبون مهمی مثل تریبون سازمان ملل متحد.
رهبر حکومت می گوید: «باز کردن راه مذاکره با امریکا مانع پیشرفت کشور است». جناح رفسنجانی هم اعلام می کند: «آمریکا ستیزی بزرگترین مانع پیشرفت در ایران است... آمریکا ستیزی به هیچ روی جزء اهداف انقلاب نبود و بعدا به آن تحمیل شد».
این است سرنوشت شوم و رقت بار حکومتی که با شعار «نه شرقی، نه غربی» دَم از استقلال و عدم وابستگی به قدرتهای جهانی می زد. امروز رهبر همین حکومت آویزان روسهایی شده است که به شهادت تاریخ بارها و بارها منافع ملت ایران را به یغما برده اند و در آن سو رئیس تشخیص مصلحت و رئیس جمهور همین نظام، امریکایی را حلوا حلوا می کنند که زمانی از حلقوم مزدورانشان در خیابانها مرگش را آرزو می کردند و شعار نابودی اش را سر می دادند و با اعمال تروریستی شهروندانش را در سراسر جهان مورد حمله قرار می دادند و این یعنی اوج استیصال و درماندگی یک حکومت رو به زوال.
واقعیت چیست؟!
واقعیت این است که نه آویختن به دامان شرق و نه سینه چاک دادن برای غرب هیچ دردی از این رژیم درمانده و از همه جا رانده، دوا نخواهد کرد. آنها در پیشگاه مردم و تاریخ ایران به جرم خیانت در امانت، قتل عام و کشتار بیگناهان و شکنجه و تجاوز و فساد و دزدی ها و اختلاسهای نجومی محکوم به سرنگونی اند. این حکم دیر یا زود اجراء خواهد شد. هیچ شرق و غرب و هیچ جنوب و شمالی، قادر به حفظ این حکومت ارتجاعی – تروریستی نخواهد بود. تنها چشم انداز موجود فرو ریختن کاخهای ظلم و ستم و برانداختن حکومتی است که به پایان عمر ننگین خویش، نزدیک و نزدیکتر می شود. عزم ملت ایران و مقاومت خستگی ناپذیرشان فراتر از هر قدرت و ابرقدرتی این مهم را به انجام خواهد رساند.