حسین حیدری یکی از شعرا و نویسندگان خوش ذوق و بازیگری پر احساس، هفته پیش چشم ازجهان فرو بست. ایشان که لیسانسیه ادبیات فارسی و بازیگر پرتوان تاتر و سینما بود علاوه بر شیفتگی نسبت به آثار بزرگانی چون منوچهری و قصاید این شاعر عصرغزنویان خود سراینده یی توانا و نویسنده یی تیزبین و پوینده آزادی نه تنها برای خود که برای هم وطنان دربندش در ایران آخوند زده بود و همواره در نوشته ها و سروده هایش خاصه در این سالهای سیاه غربت نشینی بیشتر به مسائل و معضلات اجتماعی و سیاسی می پرداخت.
حسین حیدری نه تنها روزنامه نگاری متعهد و نویسنده و شاعری آزادیخواه که انسانی صدیق و شریف بود و در طول زندگی شخصی و هنری خود از انسانیتی درخور احترام برخوردار بود. این رادمرد شریف کمتر پیش آمده بود که از قدرت شاعرانه و اندوخته های فراوان ادبی و شور درونی خود سخنی بگوید. آخرین اثر ماندگار این هنرمند ارزنده امضایش بر فراخوان جنبش دادخواهی قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان سال شصت و هفت است. فقدان این هنرمند بزرگ و متعهد را به خانواده وی خاصه دو فرزند برومندش تسلیت میگویم.
یکی ازسروده های حسین حیدری
ای دماوند بلند سرفراز خوانده ام هردم به سوی تو نماز
دره ات خالی شد ازآهو و میش گوسفندان ازپی وروبه ز پیش
هی هی چوپان ندارد دره ها گرگ پوشیده لباس بره ها
نای چوپان ونی اش خاموش شد مادر از مرگ پسر مدهوش شد
پرده شرم و حیا در کار نیست غم فراوان است ولی غمخوار نیست
هرکسی ترسان زفردای خود است چون سلیمان وطن بی هدهد است
روحش شاد و یادش گرامی باد
فریدون ژورک