هجوم شقه و گسلهای مرگبار در درون رژیم؛ در پی اعتراف به جرم و جنایتهای محرمانه و فوق محرمانهها در قتل عام 67 و پیش از آن از سال 60؛ ناشی از به هم خوردن تعادل در درون و بیرون نظام است. امری که محصول بلافصل شکستهایی است که مقاومت سرنگونی طلب مردم ایران به این رژیم در حیاتی ترین پروژه هایش یعنی دستیابی به بمب اتمی و صدور تروریسم در منطقه و اعدام و سرکوب درداخل کشور تحمیل کرده است.
آخوند جنایتکار جنتی درنماز جمعه تهران ضمن برملا کردن وحشت خامنه ای از عواقب انتشارفایل آقای منتظری، به فرمان قتل عام توسط خمینی اعتراف کرد و گفت: «…این را منتشرکردند و نظام را محکوم کردند؛ امام را محکوم کردند به صورت بدی. خداوند از سر تقصیرشان نگذرد که نمیگذرد. بعد برداشتند این را منتشر کردند بهدست منافقین دادند حربه ای شد بهدست منافقین برای محکوم کردن کل نظام ما بهدست خودمان…».
دبیر شورای نگهبان ارتجاع در نماز جمعه تهران با برملا کردن چهره پدرخوانده داعش تأکید کرد:”… اگر به اینها (مجاهدین) بیشتر مجال میدادند ریشه نظام را میکندند.…امام فرمودند اینها باید ریشه کن بشوند تا ریشه های نظام برپا بماند اینکار امام بود، قرآن هم اینها را بهعنوان محارب معرفی میکند دستور میدهد دستشان را ببرید، پایشان را ببرید، تبعیدشان بکنید، به دارشون بکشید، اینها حکم اسلامه»…
(خبرگزاری ایلنا 19 شهریور 95 ـ خبرگزاری آنا (رژیم) جمعه 19 شهریور 95)
و جواد کریمیقدوسی عضو کمیسیون امنیت مجلس ارتجاع گفت: نخستین خطری که پس از انقلاب کشور ما را تهدید کرد خطر مجاهدین بود که امام فرمود خطر آن از خطر کفار و مشرکین نیز بیشتر است. با حکم انقلابی و اسلامی امام خمینی هرکس سر موضع بود اعدام شد. این اعدام بود که ریشه کفر و نفاق را در کشور برکند اما حال نواری از آقای منتظری پخش میشود که به این موضوع اعتراض میکند. (خبرگزاری تسنیم 17 شهریور 95).
در کمتر از دو ماه پس از انتشار فایل صوتی آقای منتظری؛ اعتراف دژخیم مرتضوی به کشتارکهریزک در جریان قیام سال 88 آن هم پس از 7 سال و عذرخواهی از خانواده شهدای کهریزک که موجی از اعترافهای دیگر را در درون باندهای رژیم برانگیخت؛ محصول همین مرحله و از نتایج گریز ناپذیرآن درهدف قرار گرفتن ولی فقیه قتل عام به عنوان آمراصلی تمامی این جنایات پس از خمینی دژخیم است. به همین دلیل این مرحله سمت و سویی جز تجزیه ترمیم ناپذیر بافت قدرت و شتاب بخشیدن به روند سرنگونی نمی تواند داشته باشد.
علی مطهری نایبرئیس مجلس ارتجاع در باره عذرخواهی مرتضوی جلاد کهریزک به خبرگزاری ایسنای رژیم گفت: «در این نامه او خطای خود را پذیرفت و خوب است نامهای هم درباره زهرا کاظمی بنویسد و موضوع را روشن کند؛ علی مطهری در ادامه پا را فراتر از مرتضوی گذاشت و افزود: «برخی از اینها اصلا معتقد به خطا در جمهوری اسلامی نیستند و یک وجود ملکوتی برای نظام قائلند برخی دیگر معتقد به خطا هستند اما می گویند نباید به صورت آشکار گفته شود چون موجب تضعیف نظام است.»(ایسنا 26 شهریور 95)
و روزنامه شرق رژیم به نقل ازمطهری نوشت: «به نظر من بیش از آنکه مرتضوی بهعنوان مسئول خطاهای خود مجرم است، کسانی که چیزی به نام مرتضوی را ساختند و از او حمایت کردند مجرم هستند»…
پس از او آخوند دری نجف آبادی وزیر اسبق اطلاعات و دادستان اسبق کل کشوررژیم گفت: «در سال ٨٨ به عنوان دادستان کل کشور مخالف انتقال زندانیان به کهریزک بودم و پافشاری کردم که این کار انجام نشود. امروز بعضی افراد دخیل در قضیه کهریزک بعد از هفت سال اعلام میکنند که ما توبه کردیم اما توبه آنان دیگر اثری ندارد، زیرا زیانهای سنگینی برای کشور داشت.» خبرگزاری آفتاب رژیم با اعلام این خبر در روز 3 مهر در این باره نوشت: این در حالی است که مرتضوی پیش از این، اقدامات خود را «جهاد مقدس» نامیده بود. او در تاریخ هشتم خرداد ٩٢ به خبرگزاری «فارس» گفته بود: «ما به عنوان دادستان به تکلیف خود عمل کردهایم و هیچ وقت نیز از کرده خود پشیمان نیستیم …از اقدامات انجام شده پشیمان نیستم و به تکلیف عمل کردهام. کسی را که در اغتشاش علیه نظام و حکومت اقدام میکند در هتل پنجستاره نمیبرند بلکه باید با آن طوری برخورد شود که از کرده خود پشیمان شود.»
خبرگزاری آفتاب رژیم آنگاه به ماجراهای پشت پرده قتل زهرا کاظمی می پردازد که دری نجف آبادی در مورد آن گفته بود: «در زمانی که دادستان کل کشور بودم بر اثر غفلت بعضی از افراد، یک خانم بر اثر حادثهای فوت و این موضوع موجب قطع رابطه دولت کانادا با ایران شد.»
این خبرگزاری رژیم نوشت: «کمیته بررسی و تحقیق مجلس ششم درباره قتل زهرا کاظمی در گزارش خود، قاضی مرتضوی را به عنوان متهم ردیف اول این پرونده معرفی کرده و حتی برخی از نمایندگان خواستار برکناری او شدند. محسن آرمین، نماینده مجلس ششم و عضو این کمیته ویژه از تریبون مجلس گفت: ”به گفته مقامات وزارت اطلاعات این وزارت اعلام میکند که بازداشت وی ضرورت ندارد و ایشان را به محل اقامت خود بفرستید و ما در همان جا از او بازجویی میکنیم ولی قاضی مرتضوی نمیپذیرد. مرتضوی پس از دو روز بازجویی از زهرا کاظمی به دلیل نامعلومی این خبرنگار را به نیروی انتظامی تحویل داده که پس از آن زهرا کاظمی به بازجویان نیروی انتظامی گفته بود که او را به هنگام بازجویی در دادستانی از ناحیه سر مورد ضرب و جرح قرار دادهاند... . ” محسن آرمین در بخش دیگری از نطق خود گفته بود: ”قاضی مرتضوی پس از درگذشت زهرا کاظمی خارج از حیطه مسئولیت و بدون اطلاع به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیرکل رسانههای خارجی این وزارت را احضار و از او میخواهد در مصاحبهای فوت او را به علت سکته مغزی اعلام کند. او پس از مصاحبه مدیرکل مذکور، چند بار با خبرگزاری تماس میگیرد تا خبر فوت را به سرعت اعلام کند. ” فاطمه راکعی، یکی دیگر از نمایندگان مجلس ششم، نیز به رسانهها گفته بود شخص قاضی مرتضوی در تماسی با محمدحسین خوشوقت معاون رسانههای خارجی وزارت ارشاد او را به دادستانی فراخوانده و از او خواسته است نامه تایپشدهای را مبنی بر این که ”علت مرگ زهرا کاظمی سکته مغزی بوده است”، امضا کند.»
و روزنامه شرق رژیم سوم مهر 95 در باره موضعگیری دری نجف آبادی و قتلگاه کهریزک نوشت:
در این هفت سالی که از ماجرای کهریزک میگذرد و در تمام روزهایی که دادستان سابق تهران در دادگاه حاضر میشد تا درباره حوادث تلخ تیرماه سال ٨٨ از خود دفاع کند، درینجفآبادی واکنشی نسبت به این مساله نشان نداده بود.
در همان سال او دادستان کل کشور بود و حالا میگوید مخالف انتقال زندانیان به کهریزک بوده و حتی برای جلوگیری از این موضوع پافشاری هم کرده است… کهریزک تنها پروندهای نیست که نام سعید مرتضوی به آن گره خورده باشد، اگرچه سالها گذشته و پروندهها مختومه شدهاند اما نام او به پروندههای دیگری هم سنجاق شده است.
روزنامه شرق رژیم هم چنین درنوشتاری دیگربه نقل از آخوند محمدرضا زائری از باند اصولگرایان نزدیک به ولی فقیه ارتجاع در متنی که سایت «الف» به نقل از صفحه اینستاگرام او منتشر کرد، نوشت: «بقای جمهوری اسلامی به اعتماد عمومی و اعتقاد مردمی وابسته است و اعتقاد مردم به عوامل گوناگونی همچون رأی دادگاه مرتضوی بستگی دارد. جرم او تنها قتل قربانیان مظلوم کهریزک و معمای پیچیده زهرا کاظمی نیست و اتهام او نیز فقط اختلاسها و دروغها و پروندههای مطبوعاتی و... نیست. بسیار نکتههای وحشتناک هست که اگر روزی فضای لازم فراهم شود، شاید بر زبانها بیاید و به گوشها برسد. اعتماد مخدوش مردم مخصوصا در وضعیت خطرناک و حساس فعلی تنها با حکم اعدام او قدری ترمیم خواهد شد.(شرق 24 شهریور 95)
پایگاه خبری انتخاب 23 شهریور به نقل ازروزنامه جمهوری اسلامی نوشت: «این اعتراف دیر هنگام و تکان دهنده به هر منظور و هدفی که صورت گرفته باشد، ذرهای از گناه و مسئولیت عاملان و آمران امر نمیکاهد. باید صبر کرد و دید پشت این پرده چه رازهای پنهان دیگری نهفته است»…
اما توفانی که برای درهم شکستن سیاست کتمان حقایق آغازیدن گرفته؛ سرباز ایستادن نمیتواند داشته باشد وازجوانب دیگر نیز سیاستهای کلان نظام را از زمان خمینی جلاد تا خامنه ای ولیفقیه قتل عام؛ زیر ضربات خود گرفته است. آن هم از جانب عناصر نزدیک به کانون قدرت و یا دست اندرکار قدرت حاکم که تنها اشاره به چند نمونه محدود آن به قدر کافی گویاست:
ـ خبرگزاری سپاه پاسداران رژیم موسوم به فارس روز 28 شهریور اظهارات صادق زیبا کلام را نقل کرد که می گوید:
یک نفر از اصلاحطلبان؛ تکرار میکنم که یک نفر از اصلاحطلبان در دهه 60 پشیزی برای آزادی بیان، آزادی اندیشه، حاکمیت قانون، انتخابات آزاد ارزش قائل نبود؛ از محمد خاتمی گرفته تا تاج زاده، حجاریان، موسوی خویینیها و محتشمی پور… یعنی آزادی بیان، آزادی مطبوعات,، حاکمیت قانون، نه تنها در دوره هاشمی … نهادینه نشد بلکه در دهه 60 نهادینه نشد... یعنی اگر کسی سال 58 از کره مریخ میآمد به ایران و یک نگاهی بهجامعه ما میانداخت به مطبوعات، گروههای سیاسی و رهبران انقلاب، قطعا با این تصور و گزارش برمیگشت به مریخ که این قیام و انقلاب مردم ایران علیه رژیم شاه برای این بوده که میخواستند با آمریکا و اسرائیل مبارزه کنند و رژیم شاه مانع میشده است، میخواستند انقلاب اسلامی را به جهان و منطقه صادر کنند و رژیم شاه مانع میشده است و فقط آقای هاشمی رفسنجانی نبود که به این مسائل توجه نمیکرد و نکرد در دهه 60 شما میتوانستید این سوال را بکنید که چهکسی به این مسائل در آن دوران توجه میکرد؟!…آقای هاشمی رفسنجانی نمیتوانند بگویند ما در دهه 60 اشتباه کردیم. برای اینکه اگر بگویند ما در دهه 60 اشتباه کردیم، بحث این نیست که خودشان را میبرند زیر سوال، بلکه در حقیقت مرحوم امام خمینی را زیر سوال میبرند! … (خبرگزاری فارس 28 شهریور 95)
ـ مهدی خزعلی در ویدیویی که به مناسبت سالگرد درگذشت ابوالقاسم خزعلی منتشر شد، گفت پدرش مخالف اعلام مرجعیت خامنهای در سال ۷۳ از سوی جامعه مدرسین قم بوده و مرجعیت او را قبول نداشته است و افزود پس از آنکه پدرش با مرجعیت خامنهای مخالفت کرد از سوی یکی از مسولان ارشد دفتر خامنه ای برای استعفا از عضویت در شورای نگهبان تحت فشار قرار گرفت و به این دلیل استعفا داد…استعفای خزعلی فقط بخاطر مخالفت با مرجعیت خامنه ای بود ولا غیر.(تلویزیون درّ 23 شهریور 95 و سایت رادیو فردا 31 شهریور 95)
ـ در 5 مهرروزنامه اعتماد رژیم ازاشتباهات خمینی جلاد درجنگ ضدمیهنی آن هم از زبان پاسدار محسن رضایی فرمانده سپاه جهل و جنایت در این جنگ با عنوان «رازهای مگوی فرماندهان» ازجمله نوشت: محسن رضایی اذعان کرده اگر به سال ٦١ بازمیگشتیم، وقفهای چند ماهه برای فراهم آمدن شرایط پایان جنگ پس از آزادسازی خرمشهر را در اولویت قرار میداد…
به نوشته اعتماد پاسدار رضایی هم چنین گفت: بعد از آزادی خرمشهر میتوانستیم وقفه شش، هفت ماهه بدهیم و وارد خاک عراق نشویم. اعلام هم میکردیم که اگر دولت عراق خواستههای ما را عمل نکند ما وارد عراق میشویم؛ اما خود ما بدون اینکه چنین سند تاریخی ایجاد کنیم، سرمان را انداختیم پایین و از مرز عبور کردیم. شاید از بیتجربه بودن ما بود.… بعد از شکست در عملیات رمضان نقد ما شروع میشود. آن موقع اختلاف بین ما افتاد؛ ما فرماندهان میخواستیم تا سقوط صدام جنگ را طراحی کنیم و لازم بود که همه کشور وارد بشود؛ اما آقای هاشمی معتقد بود که اگر ما یک عملیات موفق انجام بدهیم آبرومندانه جنگ تمام میشود. در این بحث نمیتوانستیم ایشان را قانع کنیم، ایشان هم نمیتوانست ما را قانع کند. امام معتقد بود تا سقوط صدام بجنگیم… امام تا آخر بر حرف خود ماند. امام در صحنه نبرد میگفت تا سقوط صدام ولی در میز مذاکره سقوط صدام شرط نبود.… (روزنامه اعتماد 5 مهر 95)
و مهمتر از همه باز انتشار نامه فوق محرمانه آقای منتظری در 5 مهر سال 60 به خمینی در باره اعدام دختران 13 ساله از جمله اسنادی است که اثر بخشی آن در فضای اجتماعی؛ جنبش دادخواهی مردم ایران را در پیشروی تا مقصد سرنگونی همراهی خواهد کرد. در این نامه که در 6 مهر 95 با عنوان «انتشار نامه فوق محرمانه آیت الله منتظری خطاب به آیت الله خمینی ـ اعدام دختران سیزده ساله» باز نشر شده از جمله آمده است:”ضعف شورایعالی قضایی و بالنتیجه دادگاههای انقلاب به حدی است که افرادی…که خود در متن آنها هستند میگویند اوضاع جاری زندان اوین و بسیاری از زندانهای شهرستانها از قبیل اعدامهای بی رویه و احیانا بدون حکم قضات شرع یا بدون اطلاع آنها و گاهی به رغم مخالفت با آنها …و اعدام دختران سیزده چهارده ساله به صرف تندزبانی بدون اینکه اسلحه در دست گرفته یا در تظاهرات شرکت کرده باشند کاملا ناراحت کننده و وحشتناک است، فشارها و تعزیرات و شکنجه های طاقت فرسا رو به افزایش است. (سایت شب تاب نیوز رژیم 6 مهر 95)
عامل مبنایی دراین تحولات ایستادگی و شکست ناپذیری مقاومتی است که آرمانش آزادی خلق و میهنش است و شعارش از روز اول سرنگونی استبداد دینی وآزادی مردم ایران بوده است. مقاومتی که به رغم انواع جنایتهای 35 ساله ولایت قتل عام و در بی هویتی انسانی هولناکترین بند و بستها و همدستی مماشاتگران با این رژیم برای نابودیش؛ رژیم استبداد دینی را با بحران موجودیت مواجه کرده وبا سرایت این بحران به تمامی حوزه های دیگرجنایت و تجاوز رژیم از جمله جنگ ضد میهنی؛ کارزار دادخواهی از ولایت قتل عام را به جنبشی ناایستا با ویژگی توفانزایی اجتماعی تبدیل کرده است. تحولی که در پیشروی روزانه دراعماق جامعه به شدت ناراضی و پرجراحت ایران و با راه گشودن دادخواهی از سران رژیم در سطح جهانی سراپای نظام خونخواران حاکم را ازهم می درد و درهم می پیچد.
این موج بلند برخاسته از واقعی ترین خواست مردم ایران را البته بیش از همه ولی فقیه دریافته و به رغم تداوم بی وقفه کشتار جمعی روزانه در زندانها؛ بخوبی می داند که این تنها ابزارش برای مهار جامعه جوشان و سراپا خشم نسبت به ولی فقیه خونریز نظام، مطلقا قادر نیست مانع مابهازای اجتماعی درهم شکستگی ولایت قتل عام یعنی قیام برای سرنگونی باشد.
اعتراف یک کارگزار رژیم در رابطه با اعدامها بیان همین واقعیت است: علی هاشمی رئیس کمیته مستقل موسوم به مبارزه با مواد مخدر گفت: در حال حاضر مسأله اعدامها جزء اقدامات پر هزینه و ناکارآمد است... به صداقت میگویم 95 درصد این اعدامها نه تنها نتیجه مثبت نداشته، بلکه عوارض سیاسی ـ اجتماعی و بین المللی جدی بر جای گذاشته است... (خبرگزاری ایسنا 4 مهر 95)
و بی تردید این هنوزاز نتایج سحری است که سپیده دمان آزادی ایران زمین را در پی خواهد داشت. پاسخ آصفه کامرانی، خواهر محمد کامرانی از شهدای کهریزک پیام قطعیت این سپیده دم است آنجا که بر دجالیت عذرخواهی دژخیمان و ولایت قتل عام تف کرد و خروشید: کابوس کهریزک تمامشدنی نیست و لکه ننگش هم پاک نمیشود؛ …اصلا عذرخواهی برای چه؟