درست پس از این لفاظی های خامنه ای دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در سال ۹۳ به مناسبت شانزده آذر با دهن کجی به او سرود یار دبستانی را
"یار دبستانی من، با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاه
ترکهٔ بیداد و ستم، مونده هنوز رو تن ما
دشت بیفرهنگی ما، هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب، بد اگه بد، مرده دلای آدماش... "
چون سنفونی بتهون دست زنان و پایکوبان سر میدهند
شرح واقعه را باید بطور خلاصه از زبان شاهدان صحنه آنزمان نیز شنید، که مطمئنا با مطالب درج شده در کتابها و مقالات منتشر شده از نویسنگان مستقل تفاوت چشمگیری ندارد. از شنیده های مختلف چنین بر میاید که جو پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ آبستن حوادثی بود که نطفه آن در همان کودتای ننگین بسته شده بود. آن کودتا هنوز ادامه داشت. حامیان استبداد پهلوی ، انگلیس و ابر قدرت نوپای آمریکا،که خود ۵ سال پیشتر ازتهیه گنندگان پروتوکل حقوق بشر بودند علنا به حقوق حقه مردم که از جمله در تناقض با متون منشور ملل متحد هم بود تجاوز کرده بودند و نمیخواستند حکومت جدیدی پس از پیروزی بر آلمان و ژاپن و ایتالیا ... برایشان شاخ شود. بعبارت دیگر از کنترل آنها خارج شود.
دستگیریهای جمعی و خانوادگی و حزبی هنوز ادامه داشت، طرح محاکمه مصدق در راه بود. ورق برگشته بود اما افراد نهضت مقاومت ملی حتی در رده های پائین همچنان تحت تعقیب بودند. جوانانی که تازه مزه آزادی را در حکومت ملی مصدق چشیده بودند هم نمیگذاشتند استعمار کهنه و نو مفت این لقمه لذیذ (ایران) را با ذخائر عظیم زیر زمینی, با فرهنگ و تاریخی کهن در نقطه حساس سوق الجیشی جهان مستعمره بیگانه و ببلعند.
تظاهرات و اعتراضات در طول تابستان بعد از کودتای شاه دربیست و هشت مرداد چون خنجری در پشت توده های میلیونی فرورفته بود در بازار و اماکن عمومی ادامه داشت و عمدتا در مناسبت های مختلف دست باعتراض میزدند در اول مهر دانشگاه تهران در اولین باز گشائی دست باعتصاب زد و کلاس های درس را در همبستگی با بازار تعطیل کرد در مقابل، شاه نیروی انتظامی را در دانشگاه مستقر کرد و تعدادی دانشجو را دستگیر کرد. نیروی کودتا در درگیریهای بازار چند نفر را کشته و تعدادی را تبعید و مغازه چنیدین نفر از متنفذین و فعالین بازار را تخریب کرده بودند. این تازه جدا ازا مواج دستگیری تمامی کابینه مصدق و فعالین روشنفکری بود. در عاشورای همان سال در اواخر مهر ماه مردم حکومت شاه را در عزا داری خود با حکومت یزید شبیه سازی کردند وعلیه او شعار"مرگ بر شاه" سردادند.
اما وقتی خبر عادی شدن روابط شاه و انگلیس و از سر گیری سفارت انگلیس در ایران بگوش رسید، که در زمان مصدق قطع بود، دانشجویان روشنفکر و بیدار دانشگاه تهران را باعتراض واداشت. خبر سفر ریچارد نیکسون معاون وقت رئیس جمهور امریکا (آیزنهاور) به ایران که در کودتا دست داشت شعله اعتراضات را بر افروخته تر کرد. روزهای چهارده و پانزده آذر اعتراضات در جو شدید پلیسی نظامی دانشگاه با سخنرانیها و متینگ دانشجویان انقلابی باوج خود رسید. تحرک نیروی نظامی و انتظامی با تجهیزات و سازبرگ جنگی در دانشگاه، عزم دانشجویان را در اعتراض جزم تر کرد . دستگیریها ی چند صد نفر هم نتوانست این انفجار خشم را مهار کند. در روز شانزده آذر نیروی نظامی شاه وارد دانشکده فنی شد در حالیکه استاد مشغول تدریس بود. اعتراض دانشجویان با شلیک مستقیم آغاز گشت که سه دانشجوی معترض قندچی، شریعت رضوی، بزرگ نیا درجا شهید و چندین نفر زخمی شدند.
در روز ۱۸ آذر نیکسون در همان دانشگاهی سخرانی کرد که کف ودیوارهای آن دو روز پیشتر از این با خون دانشجویان ضد استبداد و ارتجاع رنگین شده بود, دکترای افتخاری "خونریزی" گرفت.
بدین ترتیب دانشجوی شانزده آذر(آتش) در خاکستر اولین حکومت نوپای دموکراتیک و سکولار مصدق کبیر که با توطئعه استعمار غرب و خیانت اپورتونیست های توده ای و ارتجاع مشروعه خواه سلف خمینی (کاشانی) سرنگون شد به سنگر رفت تا در زمستانی دیگر از ایران سرما زده سر بر افروزند.
و بالاخره مصدق با غرش خشم خویش آیشمن شاه سرتیب آزموده و انگلیس و دارودسته اش را در بیدادگاه بمحاکمه کشید و "کدهای رادیو بی بی سی را" شکست و برگ زرینی را در تاریخ مبارزات ایران گشود. در سی ام آذر ماه دکتر مصدق به سه سال و تیمسار ریاحی به دوسال زندان محکوم شدند. این نمکی تازه بر زخم کهنه مردم داغدیده بود و تخم کینه را در دلها پرورش میداد.
تازه این اول راهی طولانی بود که با حمایت از شاه غیر منتخب آغاز شد و به ارتجاع خمینی و سپس به داعش کشیده شدکه امروز در مرز یک آنارشی قرار گرفته ایم که بطور جدی نظم نوین جهانی دارد بهم میریزد. ...خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج . اگر امروز فکری جدی برای بنیاد گرائی نشوددیگر نه از تاک نشانی باشد، نه از تک نشان .......
دانشگاه و دانشجو در یک سیکل دورانی تکاملی دو پایه اصلی پیشرفت و کارگاه تولید نرم افزار اجتماعی جامعه اند. نسل های بعد دانشگاه بمرتب استادان بهتری از سلف خود میباشند. با نظری ولو اجمالی به سیر تحولات علم و دانش در دانشگاهها در ۲۰۰ سال اخیر، متوجه میشویم که دانشجو حلقه تکمیلی ما بین قرون وسطی با دنیای متمدن و سکولار است.
دانشجو بنا بر خصلت کاوشگری وجویندگی تلاش دارد هر ابزار اجتماعی و علمی را با انواع پیشرفته تر آن جایگزین کند. تحولات صنعتی و علمی در اروپا نیز پس از تغییر ساختار اجتماعی جدائی دین از دولت شکوفا شد.
دانشگاه به مجموعه ای از ساختمتن اتلاق نمیشود که زیر استبداد دینی "مکتبی و تشکیلاتی، ایدیولوژیکی، تربیت افسران جنگ نرم، سربازان جبهه ضد امریکائی و ضد صیهونیستی در جهان اسلام, از دیوار سفارتها کشور ها بالا رفتن، یا سبک و مدل زندگی اسلامی را بوجود آوردن، اردوهای جهادی تشکیل د ادن،یا بدفاع از یک سیستم ارتجاع اسلامی با همه جنایتش پرداختن و یا در داخل و خارج موقعیت دشمن را شناسائی کردن و به آنها تهاجم کردن.. و در دانشگاه تشکل زدن و به مخالفین نظام تهاجم کردن ...." باشد که رهبر مبلغ انست (از سخرانی ولی فقیه در دیدار با بسیج دانشجوئی درتابستان گذشته ). در واقع کار دانشجو و دانشگاه منقلب کردن همه این افکار و پیشنهادات است.
هجوم به دانشگاه و دانشجو ( با همه نقشی که در ببار نشا ندن انقلاب ۵۷ داشت) به زمان شاه خلاصه نمیشود. پس از بقدرت رسیدن خمینی زیر شعار انقلاب فرهنگی که میخواست با اعمال عقاید اسلام ارتجاعی به دانشگاه و دانشجو، هر نوع عقیده دگر اندیشی را از دانشگاه بزداید حتی دانشگاهها را به تعطیلی کشاند و هزاران تن از همین دانشجویان را اعدام و بزندان کشاند و دهها هزار مغز متفکر از کشور را فراری داد.
در دوران خاتمی سلام پناه و حقه باز تحت پوشش رفرم مجددا دانشگاه را بخاک و خون کشیدند. البته همین روباه بنفش روحانی در همان زمان از اعضای "شورای امنیت ملی نظام" از جمله کاتبان این دستور بود. هر نوع اعتراض مشابه در شانزده آذر های سالهای گذشته در حکومت همین ولی فقیه, با "مشت آهنین" پاسخ داده شد. در تابستان گذشته او در دیدار با دانشجویان "خودی و با بصیرت" وعده سر خرمن به دانشجویان میدهدکه (از نوع تشکل یافته ) باید "خود را در آینده رهبران این انقلاب فرض کنند"، حالا باید از همین جانی پرسید که ۳۷ سال از انقلاب گذشت، فارغالتحصیل هفت سال پس از انقلاب جملگی باز نشسته شده اند چند نفر ازهمین رهبران دایناسور فعلی نظام جا خوش کرده درمجلس ارتجاع و مجلس خبرگان و شورای نگهبان ( مراکز قدرت)، بجز چند مزدور سهمیه ای از این فارغ التحصیلان هستند. چند نفر از این اینها را زنان تشکیل میدهند.؟
ازز مان مصدق دانشگاه همواره سنگر آزادی و دموکراسی بود. بسیاری از رهبران جنبش مقومت کنونی هم تحصیلکرده همین دانشگاههای ایرانند. حنیف نژاد و سعید محسن و بدیع زادگان که توسط شاه اعدام شدند وآقای مسعود رجوی فارغالتحصیل رشته حقوق دانشگاه تهران و خانم مریم رجوی که حتی تصویر او در یک سالنامه دانشگاه شریف سونامی آفرین است فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف میباشد که امروز پرچمدار جنبش آزادیخواهی و دموکراسی و ادامه دهنده راه مصدق کبیر میباشند.
دهها هزار از سلف شما برای مبارزه دست از تحصیل کشیدند تا سلطه شوم استبداد و ارتجاع را از سر مردم کم کنند و تعداد بیشماری در همین راه جان باختند که دانشجویان شانزده آذر در زمان سلطه رژیم کودتا گر از همین طیف انسانهای وطن پرست بوده اند.
ما از معدود کشورهای جهانیم که کماکان برای رهائی از ستم ارتجاع و اسبداد برای نیل به آزادی و دموکراسی مبارزه میکنیم که بیش از صد سال از آغاز آن میگذرد. و همواره شعار میدهیم که" آزادی اندیشه با ریش و پشم نمیشه". قیام ما برای دستیابی به جمهوری سکولارنیاز دارد از سد ولایت فقیه که شدیدا ترک برداشته بگذرد. جنبش مقاومت با جانفشانی بسار چشمان خفته بسیاری را باز کرد و اجنه های بسیاری را از چپ و راست پشت پرده را افشا کرد. برای آینده ایران طرحی مترقی ده ماده ای خانم مریم رجوی را به جهان عرضه کرد که مبتنی بر جمهوری و جدائی دین از دولت است .این جنبش توانست از حمایت بیش از چهار هزار پارلمانتر(نماینده دهها میلیون انسان از سرتاسر جهان) حمایت جلب کند که اینده جنبش را که مبتنی بر معیار های جهانشمول دموکراتیک و حقوق بشر است، را تثبیت کند.
تغییر در ایران حتمی است و به فاز نهائی خود رسیده است ما در پایان دوره رنسانس دینی بسر میبریم. جام زهر اتمی نظام فاسد وحامیان آنرا فلج کرده است. به جنبش دادخواهی بپوندید تا جام زهر حقوق بشر که حقوق همه ملت ایران هم در ان قید شده دست یابیم.
ارتجاع مذهبی و دانشگاه دو قطب متضادی هستند که هرگز باهم نه در ماهیت و نه در تاکتیک و نه استراتژی هیچ سنخیتی با هم ندارند. وجود هرکدام نفی دیگری است. نگذاریم کشورمان در خاکستری فرورود که مال فرزندان ماست. دانشجو همان اتشی است که درشانزده آذر ۱۳۳۲ در خاکستر حکومت ملی و دموکراتیک و سکولار مصدق کبیر سنگر گرفته بود و اکنون وقت بر خاستن است.
سرود ۱۶ آذر
باردیگر شانزدهم آذر،آمدوسربسر
درقلوب مردم شعله افکند
جنبش دانشجویی ایران،چون سه تن شهیدان شهیدان
درره خلقمان خورده سوگند...
که تاآخرین نفس،آخرین نفس،کوشیم وبشکنیم
دیواراین قفس،درره آزادی ایران
شریعت رضوی_قندچی_بزرگ نیا
بزرگ نیا،قندچی،رضوی دردل ارتجاع
در ره توده ها پانهادند
به خون خود این قهرمانان،برما دانشجویان
درنبردمان ره گشادند...
همه محکم و استوار
یکدل ویکصدا
جان به کف بگذاریم
چون سه تن شهیدان
درره آزادی ایران....