در مورد تحولات سیاسی صد سال اخیر ایران، یکی از رویدادهای تلخ وناگوار و درعین حال غرورآمیز، واقعه مربوط به ۱۶ آذر ۱۳۳۲ می باشد که این مطلب نگاهی کوتاه دارد به آن رویداد.
ایران پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد
۴ ماه پس ازکودتای نگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، رژیم پهلوی به هدف به رخ کشیدن تثبیت قدرت نا مشروع خود درانظارعمومی مردم ایران و دنیا در پی آن بود که از سفر ریچارد نیکسون معاون آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا که درآستانه این سفرطی سخنانی دربرابر کنگره آمریکا، کودتا علیه دولت مردمی دکتر محمد مصدق را پیروزی قوای طرفدارآزادی و امید بخش خوانده بود، بیشترین بهره برداری سیاسی را از این سفر بکند.
پیش از این، یعنی دو ماه پس از کودتا که به ساقط نمودن دولت ملی دکترمصدق انجامیده بود وموجب جریحه دارشدن غرورهرایرانی آزادیخواه شده بود، همزمان با بازگشایی مدارس و دانشگاه تهران در مهرماه خیزش های مردمی و تحرک های دانشجویی درسطح دانشگاه با پخش اعلامیه، تعطیل کردن کلاس های درس و راه اندازی تظاهرات توسط آنان علیه کودتا بار دیگر شدت گرفته و اوضاع سیاسی رو به وخامت بیشتر نهاده بود.
در دهه ۱۳۲۰ که فضای باز نسبی دردانشگاهها حاکم بود، دانشجویان عضو وهوادارحزب توده با تشکیل "سازمان جوانان حزب توده" ازیکسو که به قولی نیمی ازجمیعت دانشجویان را تشکیل می دادند و ازسوی دیگر دانشجویان هوادارجبهه ملی که با روی کارآمدن دولت دکترمحمد مصدق ومحبوبیت وی نزد آنان تحت تشکیلاتی به نام "سازمان دانشجویان وجوانان مبارز" فعالیت واقدام به انتشارنشریه "جنب و جوش" کرده بودند، مشارکت سیاسی فعالی درسطح دانشگاهها داشتند.
از دیگر تشکلات دانشجویی آن دوره نیز می توان از"سازمان صنفی دانشجویان" که خود را نزدیک به جریانات حامی دکترمصدق و تا حدودی به آیت الله کاشانی می دانستند و همچنین انجمن اسلامی دانشجویان نام برد که حضورآنچنانی و چشمگیری درفعالیتهای دانشجویی- سیاسی نداشتند.
پس از کودتا، تشکلهای سیاسی نزدیک به جبهه ملی درائتلافی تحت نام نهضت مقاومت ملی در اعتراض به محاکمه غیر قانونی دکترمصدق تظاهرات و اعتصاب های پراکنده ای در تاریخ ۱۶ مهر و ۲۱ آبان در بازار و برخی از دانشکده های دانشگاه تهران صورت دادند که دامنه این اعتراضات در روز ۱۴ آذر با سخنرانی دانشجویان درکلاسهای درس تمامی محوطه دانشگاه را فرا گرفت.
همچنین اعلام رسمی تجدید روابط بین ایران و انگلیس که نقش بسیار مخربی در برکناری دولت ملی دکترمصدق ایفا کرده بود و خبر ورود قریب الوقوع دنیس رایت کاردارسفارت انگلیس به تهران عامل دیگری شد تا که تظاهرات و ناآرامی ها درسطح شهر و دانشگاه در روزهای ۱۴ و ۱۵ آذر ادامه پیدا کند که به دستگیری عده ای از معترضین منجر شد.
همانطور که دربالا به آن اشاره شد، محمد رضا شاه که درصدد بود تا با سفرریچارد نیکسون قدرت نمایی کند، نمی توانست امکان انجام کوچکترین حرکت اعتراضی ازسوی دانشجویان، هنگام این سفر را به آنان بدهد، ازاین رو برآن شد که با استقرار نیروهای نظامی خود درسطح دانشگاه به مقابله با هرگونه حرکات احتمالی از سوی دانشجویان بپردازد.
صبح روز ۱۶ آذر
با ورود دانشجویان در صبح روز ۱۶ آذربه دانشگاه و مشاهده شرایط غیرعادی حضور نیروهای نظامی در تمامی محوطه دانشگاه اوضاع تا مدتی آرام بنظرمی رسید.
دانشجویان با درایت سیاسی خود درپی آن بودند که هیچگونه حربه ای بدست نیروهای نظامی برای درگیری با آنان را ندهند.
اما پس از مدتی، درپی اعتراض دو دانشجوی رشته ساختمان به حضور نظامیان درمحوطه دانشگاه، درگیری بین نظامیان ودانشجویان با هجوم به دانشکده ملی برای دستگیری این دو دانشجو آغاز شد که منجربه زخمی شدن بسیاری و دستگیری ۲۷ دانشجوی رشته علوم، پزشکی، داروسازی وحقوق و درنهایت به شهادت رسیدن سه دانشجو (مهدی شریعت رضوی، مصطفی بزرگ نیا و احمد قندچی) شد.
بواقع از زمان تاسیس و راه اندازی مراکز آموزش عالی و دانشگاهها درایران ازجمله دانشگاه تهران (سال ۱۳۱۳) و با وجود فضای بازسیاسی دهه ۱۳۲۰ این اولین باری بود که صحن دانشگاه شاهد چنین حرکات سیاسی مستقل، مردمی، خودجوش و درنهایت فراگیرازسوی دانشجویان بود.
حرکت آن روزهرچند که سرکوب شد اما بواقع روح استبداد ستیزی، آگاهی، بیداری، استقلال طلبی و درنهایت آزادگی را درکالبد دانشگاه و دانشجو دمید و یکبار دیگر براین امرحیاتی صحه گذاشت که مهم ترین و اساسی ترین مطالبه و خواسته دانشجویان یعنی مشارکت سیاسی آنان تنها از طرق مسولیت شناسی دربرابرخود وجامعه، ایستادگی دربرابرظلم و بی عدالتی وهرآنچه که نافی علم و دانش و ضد فرهنگ می باشد، میسر می باشد.
رژیم شاه هرچند توانست درآن روز و به ظاهرامر با سرکوب حرکات اعتراضی دانشجویان پیروز میدان باشد اما شعله های زیرخاکسترآن حرکت سالها بعد درسراسردانشگاه های ایران از تهران و مشهد گرفته تا کرج و تبریز زبانه کشیدند و نماد مقاومت شدند.
از آن روز تا به امروز ۱۶ آذر در تاریخ سیاسی مردم ایران بعنوان پیام آورعزت و شرف دانشگاه و نماد مقاومت در برابرهرگونه نظام دیکتاتوری ثبت شده است.
یک روز بعد ازاین جنایت در روز ۱۷ آذر رژیم شاه دکتری افتخاری حقوق را تحت شرایط امنیتی شدید به ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهورآمریکا اهدا کرد.
سالها پس از ۱۶ آذر تا اواخر دهه ۱۳۳۰، جامعه ایران، بدلیل فضای امنیتی حاکم و سرکوب هرشکلی ازاعتراضات مردمی، شاهد نوعی انزوا و سرخوردگی سیاسی در بین فعالین سیاسی وبه تبع آن دانشجویان بود.
با روی کار آمدن دولت علی امینی دراوایل دهه ۱۳۴۰ و با باز شدن نسبی فضا و کاهش فشارهای سیاسی این روند رکود وانجماد سیاسی رفته رفته شکسته ودامنه فعالیتهای سیاسی تا حدودی گسترش پیدا کرد.
در این راستا اولین حرکت سیاسی، تظاهراتی بود که دراول بهمن ماه سال ۱۳۴۰ توسط تشکل دانشجویی وابسته به جبهه ملی در محوطه دانشگاه تهران برگزارشد.
در این روزکه نیروهای امنیتی نه درداخل بلکه در بیرون از محوطه دانشگاه مستقر شده بودند، پس از آنکه دانشجویان معترض مجسمه شاه را مورد حمله قرارداده ومحوطه دانشگاه را ترک کردند، توسط آنان مورد ضرب و شتم قرارگرفتند.
هم تغییرشرایط سیاسی روز بطورکیفی وهم رشد کمی دانشجویان نسبت به سالهای پیشین محیط نسبتا مناسبی را برای فعالیتهای دانشجویی فراهم ساخته بود.
درهمین دوران بود که جامعه دانشجویی می رفت تا که شاهد شکوفایی هربیشتر، نه تنها درتهران بلکه در دیگرشهرستانها، شود.
یکی ازمهمترین جریان های دانشجویی درطی این زمان با تشکیل سازمان چریک های فدایی خلق ایران شکل گرفت.
این سازمان که مشی مبارزه مسلحانه را دنبال می کرد، دراواخرفروردین سال ۱۳۵۰ شکل گرفته بود که بنیان آن توسط دو گروه ازدانشجویان چپ گرای مارکسیست همچون بیژن جزنی، عباس سورکی که به گروه یک معروف بودند و امیرپرویز پویان ومسعود احمدزاده معروف به گروه دو درسال ۱۳۴۲ نهاده شده بود.
از دیگرجریانات دانشجویی موثر درآن زمان با تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران که بعدها یکی ازتاثیرگذارترین ومهمترین جریانات سیاسی ۵ دهه گذشته را رقم زد، شکل گرفت.
با شروع فعالیت سیاسی سازمان مجاهدین خلق ایران، دانشگاه نقشی بسیارمهم برای جذب هواداران و اعضای جدید سازمان ایفا کرده بود.
سازمان مجاهدین خلق وسازمان چریکهای فدایی خلق ایران با اعتقاد واتخاذ مشی مبارزه مسلحانه علیه دیکتاتوری شاه دو سازمانی بودند که برخلاف بسیاری که از فرصت طلبان و میوه چینانی که هیچ گونه فعالیتی و یا بعضا بسیارناچیز درپیروزی انقلاب داشتند، نقش وسهمی بسیاراساسی وتعیین کننده ای را در پیروزی انقلاب سال ۱۳۵۷ ایفا کردند.
نقش دانشگاه و دانشجو پس از پیروزی انقلاب سال ۱۳۵۷
پس از پیروزی انقلاب که با سرقت تاریخی خمینی از رسیدن به اهداف اولیه خود بازمانده بود، دانشگاه ها درسراسر ایران بیش از پیش به پایگاهی مهم برای فعالیتهای سیاسی تمامی احزاب، گروهها و سازمان های سیاسی درآمده بودند.
دانشجویان مبارزهوادارمجاهدین و طیفی چند از گروهها و سازمانهای چپ در دوسال و نیم پس از بهمن ۱۳۵۷ و در زمان فضای باز سیاسی توانسته بودند که با برگزاری جلسات سخنرانی، برپایی میتینگها و دیگرفعالیتها درسطح دانشگاه جبهه ای گسترده برای مقابله با سیاستهای استبدادی و ارتجاعی انحصارطلبان حاکم بوجود بیاورند.
هر چه گسترده تر ومستحکم ترشدن روز افزون این فعالیتها درسطح دانشگاهها بعنوان سنگرمقدم آزادی و آگاهی و پتانسیل نهفته درآن وهمچنین هژمونی دانشجویان مبارز، نمی توانست به سود مرتجعین انحصار طلب که تنها درپی یکپارچه و تثبیت کردن پایه های قدرت وحاکمیت خود بودند، باشد.
از اینرو رژیم با راه اندازی انجمنهای اسلامی دردانشگاهها به هدف اسلامی کردن دانشگاهها درمرحله نخست درپی آن بود که هژمونی دانشجویان انقلابی و مبارز که دربرابراختناق، فشار و پایمال شدن آزادی های اساسی مقاومت می کردند را از بین ببرد تا که بتواند درمرحله بعد براحتی آنان را سرکوب کند.
اما ازآنجایی که مرتجعین انحصارطلب با تشبث به انواع تمهیدات وتهدیدات نتوانسته بودند دانشگاه را به کنترل کامل خود درآورند ومانعی جدی برای ادامه فعالیتهای دانشجویان مبارزشوند، تصمیم به بستن دانشگاهها تحت عنوان اصلاح وضع آموزشی (انقلاب فرهنگی) گرفتند تا نیت شوم خود که همانا پاکسازی دانشگاهها ازوجود دانشجویان مبارز ومقاوم بود را به اجرا درآورند.
توطئه ازپیش طراحی شده و سازمان یافته اشغال و بستن دانشگاهها و مراکز آموزش عالی که از آن بعنوان انقلاب فرهنگی نام برده می شد، در روز ۲۹ فروردین سال ۱۳۵۹ با هجوم و حمله وحشیانه سراسری به مرحله اجرا درآمد.
حمله به دانشگاهها و درهم شکستن سنگرهای مقدم مقاومت مردمی و انقلابی درحقیقت امر زمینه سازی حکومت برای از بین بردن هرچه بیشتر آزادی های اساسی و به تبع آن سرکوب نیروهای انقلابی مبارز بود تا بتواند کار تثبیت و یکپارچه کردن قدرت خود را از طریق پیشبرد سیاستهای ارتجاعی و ضد مردمی هرچه بیشترهموار کند.
پس ازبازگشایی دانشگاهها و درفضای امنیتی وجواختناق حاکم، امرکنترل اوضاع، جاسوسی و زمینه سازی برای سرکوب خواسته های برحق دانشجویی، هرچند این خواسته ها به شکل صنفی هم بیان می شد و از پس آن خطراحتمالی ازدست رفتن کنترل اوضاع تداعی می شد، بعهده عمال گروه فشار دانشجویی رژیم درانجمن های اسلامی دانشجویان که به نام دفترتحکیم وحدت (اتحادیه انجمنهای اسلامی و سازمانهای دانشجویی سراسرکشور) خوانده می شدند، گذاشته شده بود و اینها بودند که برسرنوشت و آینده دانشجویان دگراندیش حاکم بودند.
نقشی که دانشجویان موسوم به وحدت دراین سالها آنهم با آزادی کامل درمحیط های دانشجویی ایفا کردند، چیزی نبود بجز نقش یک تشکل خودی دانشجویی که پیش بردن سیاست فرهنگی رژیم دراسلامی کردن هرچه بیشتر دانشگاهها را بعهده داشتند.
با گذشت زمان و متاثر شدن تشکلات دانشجویی از سر برآوردن مطالبات سیاسی مردم درسطح اجتماع بخصوص پس از پایان جنگ ضد میهنی، دانشجویان موسوم به وحدت با حمایت از کاندیداتوری رفسنجانی در سال ۱۳۷۲ درانتخابات ریاست جمهوری وهمچنین در سال ۱۳۷۶ با حمایت از محمد خاتمی در جریان انتخابات در روند سیاسی مشارکت فعال داشتند.
آخوند شیاد محمد خاتمی که برموج مطالبات وخواسته های سیاسی و اجتماعی مردم و با شعارتغییرشرایط وتحقق این مطالبات پا به میدان انتخابات گذاشته بود، توانست که حمایت برخی از تشکلهای دانشجویی را بدست آورد.
اما دیری نپائید تا که تشت رسوایی وشیادی خاتمی که بهیچوجه خواهان تغییرات اساسی و بنیانی نبود و آن را دراولین مصاحبه مطبوعاتی خود پس از پیروزی درانتخابات، آنجا که آرای ریخته شده بسود وی درصندوقهای رای گیری را رای به اسلام و ولی فقیه خوانده بود، بوضوح بیان کرده بود، ازبام حقیقت افتاد.
با بالا گرفتن تنشهای سیاسی بین دو جناح غالب و مغلوب پس ازانتخابات و سکوت مکرر وعدم قاطیعت لازم خاتمی (که مشخصا بعنوان سمبل جریان دوم خرداد درنقش سوپاپ اطمینان برای کلیت نظام ازخطرسرنگونی عمل می کرد) درپیشبرد خواسته ها و انتظارات مردم و دانشجویان، منجربه ۱۶ آذری دیگر درنظام آخوندی شد.
بسته شدن روزنامه سلام بعنوان مهمترین بلندگوی جناح باصطلاح اصلاح طلب به مدیریت موسوی خوئینی ها دادستان جنایتکارپیشین انقلاب که پس از دوم خرداد همچون بسیاری ازهم مرامان خود شیادانه نقاب اصلاحات بر چهره زده بود، موجب اعتراض دانشجویان خشمگین شد.
این دانشجویان با برگزاری جلسات سخنرانی درسطح دانشگاهها شدیدا به بسته شدن روزنامه سلام اعتراض کردند که نیروهای پلیس و لباس شخصی ها در روز ۱۸ تیر ۱۳۷۸ با هجوم به دانشگاه و همچنین خوابگاه دانشجویان در تهران و برخی دیگراز شهرستانها به ضرب و شتم آنان پرداختند که درمواردی هم در تهران به پرتاب دانشجویان ازبالای ساختمانها به پائین دست زدند که این هجوم وحشیانه به کشته شدن تعدادی و زخمی و دستگیر شدن بسیاری ازدانشجویان منتهی شد.
پس ازآن تاریخ تا به امروز، سالروز به خون کشیدن دانشگاهها درایران در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ یادآوردیگربارجنایت رژیم در زمان اجرای انقلاب فرهنگی درسال ۱۳۵۹ می باشد که ازآن روز نیزبعنوان یکی ازننگین ترین و جنایتکارترین روز درحاکمیت آخوندهای ضد مردمی یاد می شود.
پس ازاین واقعه شوم باردیگرسیاست ضد انقلابی پاکسازی دانشجویان (حتی دانشجویان خودی تحکیم وحدت) ازمحیط های دانشجویی دردستورکار قرارگرفت وبا جدیت هر چه تمام تربه اجرا درآمد که این روند تا پایان دوران ۸ ساله ریاست جمهوری خاتمی و پس از آن در دوران محمود احمدی نژاد با ستاره دارخواندن دانشجویان و تا امروز دردوران روباه بنفش آخوند روحانی همچنان ادامه دارد که بسیاری از دانشجویان برای همیشه از حق تحصیل محروم شدند و بسیاری نیز دستگیر وهمچنان در زندان بسر می برند.
کلام آخر اینکه
نه سرکوب روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ توسط ایادی شاه ونه کودتای شوم وجنایت کارانه عمال خمینی علیه دانشگاه و دانشجویان مبارز و آزادیخواه تحت عنوان انقلاب فرهنگی درسال ۱۳۵۹ ونه سرکوب جنبش دانشجویی در ۱۸ تیر سال ۱۳۷۸ توسط چماقداران ولی فقیه ارتجاع، نتوانست ونخواهد توانست که دل امیدوار وسر پرشور و چشم ونگاه به آینده روشن را دربین جنبش دانشجویی و روشنفکری از میان بردارد وشاهدیم که روزبه روزبراهمیت و شعله ور شدن این کانون های آگاهی و آزادی طلب، با وجود مصائب بسیار از جمله محرومیت از تحصیل و دستگیری و زندان، افزوده می شود و دقیقا بهمین دلیل است که رژیم با شدت هرچه بیشتر و بدون هیچگونه درنگی به مقابله با هرگونه حرکت سیاسی دانشجویان می پردازد چرا که خود بهترازهرکس دیگربه پتانسیل نهفته دردرون این جنبش و خطربالای سیاسی بودن دانشجو و دانشجوی سیاسی که با عبورازهردو جناح برای سرنگونی کلیت رژیم درتلاشند، واقف است.
بی حرمتی به قداست علم و دانش و حریم دانشگاه درایران چه با حضور نظامی در زمان شاه وچه از طریق پاکسازی دانشجویان مبارزبا بستن دانشگاهها و یا حمله وحشیانه به خوابگاه دانشجویان در زمان شیخ قصه ای است پردرد و زخمی است کهنه بر پیکر خونین دانشگاه و دانشجو که تنها با سرنگونی شیخ باشد که التیامی بیابد.
به امید شکوفایی هرچه بیشترجنبش دانشجویی درسراسر ایران
به امید آنروز