سیاستها و عملکرد خشونت بار علیه زنان و دختران ایران در دوران ۳۸ ساله حاکمیت ملایان روندی فزاینده داشته است. چرا که این رژیم زن ستیز بر سرکوب و تبعیض علیه زنان بنا شده است. قانون اساسی و قوانین رژیم آخوندی خشونت و تبعیض علیه زنان را نهادینه کرده و مجازات بیرحمانه سنگسار را تجویز می کند.
ایران تنها کشوری در جهان است که هزاران زن در آن به خاطر مخالفت، اعدام شده و یا در زیر شکنجه به قتل رسیده اند. دهها هزار زن مجاهد از جمله دختران نوجوان، زنان باردار و مادران سالخورده در دهه ۶۰ به خاطر استفاده از حق آزادی بیان و عقیده به دست این رژیم اعدام شدند. در سال ۶۷ هزاران زن در میان ۳۰ هزار زندانی سیاسی بودند که قتل عام شده و در گورهای جمعی بی نام و نشان در سراسر کشور دفن شدند. نوار صوتی و نامه های آیت الله حسینعلی منتظری، جانشین مخلوع خمینی، تنها گوشه ای از شکنجه های شنیع، تجاوز و اعدام علیه زنان و دختران در زندانهای ایران را برملا می کند.
در فاصله فروردین ۱۳۹۰ تا آبان ۱۳۹۴، در جریان حملات خونین به کمپ مجاهدین خلق در اشرف و لیبرتی ۱۷ زن کشته و ۶ زن توسط مزدوران رژیم آخوندی ربوده و به گروگان گرفته شدند.
زندانیان سیاسی زن همچنان در شرایط غیرانسانی به سر می برند. آنها بعد از سپری کردن یک دوره طولانی در سلولهای انفرادی زیر شکنجه و بازجویی، به حبسهای طولانی مدت محکوم می شوند و در زندان به بیماریهای مختلف مبتلا می گردند. اما مقامات زندان برای اعمال فشار بیشتر و زجرکش کردن آنها به طور عمدی آنها را از دسترسی آنها به خدمات درمانی و رسیدگیهای پزشکی محروم می کنند. مریم اکبری منفرد، زهرا زهتابچی، ریحانه حاج ابراهیم، فاطمه مثنی، نرگس محمدی، زینب جلالیان و مریم نقاش زرگران و مریم مقدسی در زندان اوین در تهران، فاطمه رهنما در زندان سپیدار اهواز، فهیمه اسماعیلی بدوی در زندان یاسوج، افسانه بایزیدی در زندان کرمان – هاجر پیری در زندان کرمان، ستاره ارکوازی در زندان دیزل آباد کرمانشاه و صفیه صادقی در زندان سنندج در چنین شرایطی هستند.
یورش به تجمعات زنان و دستگیری وحشیانه آنان به جرم اعتراض، یکی از مظاهر خشونت حکومتی علیه زنان در ایران است. در یکی از آخرین نمونه ها، در روز اول آذر ۹۵، مأموران امنیتی و لباس شخصی به تجمع گروهی از زنان در مقابل مجلس حمله کرده و ضمن مضروب کردن شدید زنان، حدود ۳۰ نفر از آنان را دستگیر کردند. حداقل ۷۱ زن در دوران ریاست جمهوری روحانی اعدام شده اند.
طرحهای موسوم به عفاف و حجاب از جمله اهرمهای رژیم به منظور شدت بخشیدن به سرکوب در جامعه است. رژیم آخوندی دختران و زنان جوان را به خاطر نوع پوشش شان «مامور دشمن» توصیف می کند و با بسیج چماقداران و اراذل و اوباش وابسته به سپاه یا دیگر ارگانهای سرکوب آنها را به بهانه بدحجابی مورد حمله و اذیت و آزار قرار می دهد. این سیاست از رأس نظام هدایت می شود. چنانچه خامنه ای، ولی فقیه رژیم شخصاً بر ضرورت سختگیری در امر حجاب اجباری برای زنان تأکید کرد و گفت «اینجوری نیست که فقط به نکنید گفتن اکتفا (کنیم)» (رسانه های حکومتی-۲۰ اردیبهشت۹۵). وی به این ترتیب برخوردهای فیزیکی با زنانی که قوانین پوشش و حجاب اجباری را زیر پا بگذارند مورد تأیید قرار داد.
فاجعه اسیدپاشی زنجیره ای به زنان در شهرهای مختلف ایران که جهان را تکان داد حاصل چنین تحریکات حکومتی است که به طورخاص در فقدان اقدام برای دستگیری و مجازات مجرمان و حمایت از قربانیان، استفاده از اسید برای انتقام گیری از زنان را به یکی از روشهای متداول تبدیل کرده است.
امسال رژیم آخوندی نیروهای جدیدی از جمله پلیس اخلاقی، ۷هزار مأمور لباس شخصی در تهران، و یک جبهه جدید به نام «جبهه ملی مردمی عفاف و حجاب» که متشکل از ۳۰۱ نهاد سرکوبگر است را به کار گرفت تا حجاب زنان را در خیابانها ودر پشت فرمان خودروها کنترل کرده و اقدام به برخورد با متخلفان کنند. این علاوه بر ۲۶ ارگان رسمی و وزارتخانه است که از قبل مسئولیت سرکوب زنان را به عهده داشتند.
در یک تحول بی سابقه، امسال مجازات شلاق هم به اشکال رسمی خشونت علیه زنان اضافه شد. زنان جوان و حتی دختربچه ها را در شهرهای مختلف ایران از جمله تهران، قزوین، گلپایگان (اصفهان)، مشهد و کرمان شلاق زدند.
کارگزاران یک مدرسه در روستای مختارآباد در استان کرمان، به هر کدام از ۱۰ دختر دانش آموزی که والدین آنها توان پرداخت ۳۰ هزار تومان (۸.۵ دلار) به مدیریت مدرسه را نداشتند، هشت ضربه شلاق زدند. در سایر موارد، زنان جوانی که در تظاهرات اعتراضی و یا در جشن تولد و یا فارغ التحصیلی شرکت کرده بودند را تا ۹۹ ضربه شلاق زدند.
همچنین روز ۲۷ آبان ۹۵ یک مأمور شهرداری در فومن به یک زن مستمند که در خیابان دستفروشی می کرد سیلی زد و موجی از خشم و انزجار عمومی را برانگیخت.
در زمینه خشونت خانگی، خبرهای مربوط به شکنجه و قتل زنان توسط شوهرانشان به یک باره امسال در فاصله اسفند ۹۴ تا خرداد ۹۵، در رسانه ها اوج گرفت. در حداقل۱۰مورد، قربانیان این خشونت ها که از دختربچه ۶ساله تا زن ۵۰ساله را شامل می شدند، جان خود را از دست دادند.
خشونت علیه زنان و خشونت خانگی در ایران جرم محسوب نمی شوند. قربانیان خشونت از حمایت دولتی بهره مند نمی شوند. قانون مدنی مردان را رئیس خانواده محسوب می کند و خانه را حریم شخصی او می داند. پدر و برادر مجاز هستند دختر و خواهر خود را بکشند زیرا که طبق قانون صاحب خون آنها هستند. در عین حال، در سطح جامعه، در مدرسه و در خیابان، رژیم آخوندی خشونت علیه زنان را تأیید و تشویق می کند.
تا زمانی که رژیم زن ستیز آخوندی در حاکمیت است، حقوق بشر و حقوق زنان در ایران محقق نخواهند شد. در شرایطی که این رژیم در هر زمینه ای دچار بی ثباتی است و در محاصره اعتراضات و نارضایتی مردمی قرار دارد، شرکت فعال زنان در مقاومت برای سرنگونی رژیم یک ضرورت تاریخی است. از آنجا که رژیم آخوندی کانون صدور بنیادگرایی و اندیشه زن ستیزی آن به منطقه است، هر گام به سوی سرنگونی آن در خدمت منع خشونت علیه زنان در همه منطقه و جهان است.
کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت ایران
۵ آذر ۱۳۹۵ (۲۵ نوامبر۲۰۱۶)