استبداد دینی؛ به دلیل نا همخوانی ساختاری با مرحله اجتماعی ایران وحاکمیت ولایت فقیهی تضادش با جامعه آشتی ناپذیر است . این ساختار بلافصل تضاد موقعیت حقیقی و موقعیت حقوقی را به ارگانهای نظام صادر می کند و ساختار بوروکراتیک از مجلس ارتجاع تا رئیس جمهور و وزرا و وزارتخانه ها و نیروی نظامی و تا سیاستهای کلان و غیر کلان را در این رژیم به ابزاری نمایشی تبدیل می کند و در این اشکال بی محتوا حکم حکومتی ولی فقیه است که حرف آخر را می زند. این حاکمیت ما به ازای اجتماعی این تضاد ساختاری با مردم و جامعه؛ سیاست اعدام و ضد انسانی ترین سرکوبها و پنهان سازی جنایت را اعمال می کند و مابه ازای تضاد ماهویش به عنوان یک حاکمیت متعلق به قرون وسطی در قرن بیست و یکم؛ مناسباتش با جهان بیرون را با صدور بیرحمانه ترین و خشن ترین نوع تروریسم و جنگ افروزی و بنیادگرایی تامین کرده است.
اما این تضاد ساختاری در ولایت قتل عام تا زمانی که در دورن باندهای در حوزه حاکمیت عمل می کند تبدیل به تحول عمده علیه کلیت نظام نخواهد شد. تحول عمده و دگرگونی نظام موجود زمانی در مدار امکانپذیری قرار میگیرد که نیرویی از خارج این رژیم بتواند در مقابلش بایستد و سیاستهای کلانش را در صحنه داخلی و بین المللی یعنی در اعدام و کشتار در داخل کشور و در جنگ افروزی و تروریسم در خارج کشور و در منطقه؛ با چالش بود و نبود مواجه کند.
از همین روست که کارزار دادخواهی با پشتوانه هویت مشخص مقاومتی با بیش از نیم قرن ایستادگی در برابر دیکتاتوری سلطنتی و استبداد دینی؛ افق روشن پیشروی در مسیر واقعی ترین خواست مردم ایران یعنی سرنگونی ولایت قتل عام است.
افشای سیاستهای اتمی رژیم و به خاک مالیدن پوزه رژیم در این رابطه و ایستادگی و حضور بلاانقطاع در برابر استراتژی قتلعام و نابود سازی مقاومت توسط این رژیم به رغم بیرحمانهترین امداد رسانیها از جانب مماشاتگران به سود رژیم؛ و پرداخت بهای سنگین روزمره آن از خون بیباکترین و فداکارترین فرزندان این میهن از سال ۶۰ تا کنون؛ تنها عاملی است که همین مسیر را در فاز پایانی ولایت قتل عام باز گشوده و اکنون تنفس اجتماعی درهوای تازه این کارزار تعیین کننده، ولایت قتل عام و جنایت را به لرزه انداخته است و روزی نیست که بحرانی تازه را به راس نظام تحمیل نکند.
در این زمینه به کیفیت جدیدی که در برگزاری روز دانشجوی امسال به ظهور رسید باید توجه داشت و آن این بود که این سخنرانیها در شرایطی انجام شد که رژیم همه تلاشهای ممکن را برای برگزاری مراسم سخنرانیهای باندی یا جشن و کنسرت در دانشگاهها و کشیدن دانشجویان به فضای بسته سالنهای سخنرانی برای ممانعت از برگزاری تظاهرات و راهپیمایی و دادن شعارهای به قول خودشان ساختار شکن و ضمنا امکان کنترل نظامی امنیتی مراسم در سالنهای محل برگزاری انجام داد؛ بخصوص با توجه به چاپ عکس رئیس جمهور برگزیده مقاومت در شروع سال تحصیلی در ویژه نامه دانشگاه شریف؛ رژیم می خواست با یک تیر دو نشان بزند یعنی هم ۱۶ آذر را از سر بگذراند و هم از امکان پیوند جنبش دانشجویی با مقاومت سراسری و کارزاردادخواهی به هرقیمت ممانعت کند و حتی ایادی رژیم به صراحت این وحشت شان را بیان کردند و سیدمحمد حسینی وزیر ارشاد احمدی نژاد در روز ۱۶ آذر در دانشگاه یزد گفت؛ «دانشجویان فقط باید یک مرز سرخ آن هم نزدیک شدن به مجاهدین را رعایت کنند». اما آن چه در صحنه اتفاق افتاد چیزی نبود جز تآثیر کارزار دادخواهی رمزگشای جعبه های سیاه ۳۷ سال جنایت.
در دانشگاه امیرکبیر یکی از دانشجویان در سخنرانیش که با کف زدنهای ممتد دانشجویان دیگر همراه بود از جمله گفت: «ما یک سری مطالبات روز داریم از جمله مبارزه با فساد و شفافیتهایی که می خواهیم و… صحبت من این است ما وارثان یک تاریخی هستیم؛ تاریخی که امروز به صورت منحصرانه ای دارد خوانش می شود و به ما تحمیل می شود ما برای این که بتوانیم بر این پشته تاریخی بایستیم برای این که به آینده مان درست تر نگاه کنیم نیاز داریم جعبه سیاههای تاریخمان را واکاوی کنیم … این وظیفه و حق ماست که وارد این مسائل بشویم ما باید بپرسیم که سال ۶۷ چه اتفاقی افتاد؟ ببنید امروز احمد منتظری را به ۲۱ سال حبس محکوم می کنند در حالی که صرفا یک روایت جدید از تاریخ را برای ما آورده درآن فایل صوتی آیت الله منتظری به زیبایی اشاره می کند که شما در دادگاه تاریخ محکوم خواهید شد… و این تاریخ است که ما را محکوم خواهد کرد اگر به این جعبه سیاهها نپردازیم اگر نپرسیم که سال ۶۷ چه اتفاقی افتاد؟ اگر نپرسیم که ادامه جنگ برای چه بود بعد از فتح خرمشهر و آزادی خرمشهر… این سوالات ماست به عنوان نسلی که وارث این تاریخ هستیم،این تاریخ درد ورنج هستیم… در قتلهای زنجیرهیی چه اتفاقی افتاد؟ این جعبه سیاهها را کی ما باز می کنیم؟کوی دانشگاه محکومانش تبرئه شدند و آمرین و عاملانش و امروز ما وارثان این میراث هستیم…تاریخ حاضر ترین دادگاهی است که می تواند ما را محکوم کند و من می ترسم ازآن روز و در این جلسه ما محکوم تاریخ هستیم چرا که در قبال مساله سوریه این طور سکوت کردیم این نسل کشی فجیعی که دارد اتفاق می افتد… آیا واقعا این اتفاقاتی که در سوریه دارد می افتد ما در جبهه حق ایستاده ایم؟ ۵۰۰ هزارنفر کشته شدند، عدد راحت به زبان می آید ولی ببینید نسلها در سوریه سوخت سوریه ویران شد ما در کجای این بازی ایستاده ایم ما قطعا محکومیم ما قطعا در برابر اشگهای کودکان سوری محکوم هستیم. …این مطالبه ماست و فکر می کنم که اگر میخواهیم در تاریخ محکوم نباشیم باید موضع خودمان را معلوم کنیم».
و در دانشگاه تبریز یکی از دانشجویان در میان شعارهای دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد سایر دانشجویان، در قسمت پایانی سخنرانیش گفت: «در گامهای افتان و خیزان دانشجویان مطالبه گر در رگهای آبی دستان پینه بسته کارگران در دردهای جوانان خسته از فساد و بیکاری در لبخند کریه سرمایه داران و صاحبان قدرت، در صدای جرینگ جرینگ غل و زنجیرهای محکم شده بر دست و پای دانشجویان دربند؛ … و در فرود آمدن چماق سرکوب و خفقان برپیکر جان باختگان حقیقت جوی کهریزک؛ آری تاریخ آبستن پیروزی خلقهاست. فریاد جنبش دانشجویی را؛ جنبشی که همراه راستین توده های مردم است؛ لبخند فتح و پیروزی را، خواهید شنید، خواهید دید و احساس خواهید کرد. … ممکن است دانشجویان را زندانی و سرکوب کنند اما نه؛ جنبش دانشجویی و دانشجو از بین رفتنی نیست. این فکر باقی ماندنی است چون حق است. این فکر جای خودش را در جامعه و تاریخ باز خواهد کرد. این پرچم اگر امروزهم از دست ما بیفتد فردا کس دیگری آن را بلند خواهد کرد ما حق داریم که از مشکلات و خطرات نهراسیم و از آنها استقبال کنیم و حق داریم دیکتاتورهای زمانه را نیشخند بزنیم… و آینده مال ماست به این نکته ایمان داشته باشید که آینده متعلق به جنبش دانشجویی و انقلابیون راستین است…».
این تحولات مطلقا تصادفی و یا محصول تضادهای درونی رژیم با همه شدت و حدتش نیست. بلکه این پیشرفت کارزار دادخواهی با هویت مشخص مقاومت سرفراز مردم ایران است،رمز گشایی از جعبه های سیاه ۳۷ سال کشتار و جنایت این رژیم را گریز ناپذیر کرده است.
مصاحبه مهدی خزعلی با تلویزیون در تی وی در ماه آذر ماه قتلهای زنجیرهیی و افشای اسرار ناگفته این قتلهای فجیع و از جمله کشتن و تکه تکه کردن سه کشیش توسط وزارت بدنام اطلاعات رژیم و تصریح به دروغگویی ولی فقیه دژخیمان علیه مجاهدین و منتسب کردن قتل این کشیشان به آنها، یک نمونه است.
نمونه دیگرو دقیقا در پیوند با کارآیی کارزار دادخواهی ورو در روی سیاست پنهان سازی جنایت؛ حکم ۲۱ سال زندان توسط بیدادگاه ویژه روحانیت در قم برای احمد منتظری به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی»، «انتشار فایل صوتی دارای طبقه بندی سری» و «تبلیغ علیه نظام» را باید ذکر کرد. حکمی که خود به چالشی هولناک برای ولایت قتل عام تبدیل شد و احمد منتظری اعلام کرد «این حکم را فشار در راستای بازداشتن از انتشار دیگر فایلهای مربوط به آیت الله منتظری میداند اما در این زمینه اگر وظیفهای احساس کند بدان عمل خواهد کرد و چه بسا که اگر زندان برود فایلها زودتر توسط جایی که هست منتشر شوند و … و مسلم آن اتفاقاتی که افتاده(قتل عام۶۷) دانستنش حق مردم هست » و تصریحش به این که «این حکم قاضی نیست و حکم از جای دیگری دیکته شده…» و این که «متن حکم دقیقا مثل مقالههای کیهان است»؛… بیان این واقعیت است که این حکم که توسط شخص خامنه ای در بن بست ناکارآمدی سرکوب و جامعه تبدار و خروشیده بر ظلم و جنایت صادر شده؛ چالشی است که ولایت قتل عام قطعا از آن ضعیفتر بیرون خواهد آمد.
در نقطه مقابل آن چه در قدرتمندی خواست سرنگونی در تعادل قوای جدید امکان بروز پیدا کرده مقاومت و سرسختی در پاسخ به سرکوب است و جوشش کانونهای خیزش و ایستادگی از دل زندانها تا سراسر خاک میهن.
بیانیه های فراخوان زندانیان سیاسی به مناسبت ۱۶ آذر بخشی از این حماسه پایداری برای پیروزی است. فریادهای مرگ براصل ولایت فقیه و مرگ بر خامنه ای مهدی فراخی شاندیز در زیر ضربات دژخیمان در سلولهای اوین و همراهی زندانیان در شعار مرگ بر خامنه ای با او؛ پیگیری شکایت توسط مریم اکبری منفرد و نامه او به معاون دادستان تهران در ۱۰ آذرکه خطاب به او از جمله نوشت: آن کس که دروغگو و حیلهگر است، نظام و حکومت شماست که … سی و چند سال است به نام اسلام و شریعت علی؛ جنایاتی کرده که نظیر آن هرگز … (انجام)نشده است.
و این تنها و تنها گوشه ای از شکوفایی کارزار دادخواهی در بازخوانی جعبه های سیاه ۳۷ سال جنایت است که بی تردید کار زار سرنگونی ولایت قتل عام را راهگشاست.