از زمان کارتر تا پایان سیاست حوزوی شعار اوباما، سیاست سازش و مماشات بایک مجموعه مادون وحوش حاکم بر ایران صاحب تاریخ و تمدن و فرهنگ؛ ادامه یافت. بار سنگین مشقت بار و پر تلفات آن سیاست زشت و ضد بشری روی شانه های مردم ایران و آزادیخواهان ضد بنیادگرای کشورهای اسلامی به طرزی بی رحمانه سنگینی کرد و طاقت ها را به تنگ آورد. حتا آقای ریگان که خط و نشان کشید که: «وقتی من وارد کاخ سفید شدم، گروگان های آمریکایی باید آزاد شده باشند» و خمینی ترس برش داشت و گروگان ها را آزاد کرد، ریگان متعاقب اطاعت خمینی دجال، مخفیانه سرهنگ مک فارلن را با کیک و کلت و انجیل به خدمت سر دسته جلادان و دجالان فرستاد. آخوند مهدی هاشمی که خود از مریدان و دلبستگان به خمینی بود، اسرار را به قیمت جان خود فاش کرد. دلال و واسطه رفسنجانی بود. مهدی هاشمی تا اواخر سال ۵۷ در زندان عادل آباد شیراز در زیر حکم اعدام بود و من در زمان دولت متزلزل شریف امامی با او همبند شدم. با آمدن آقای ترامپ «آب در خوابگه مورچگان» افتاد. اگر شاخ و برگ ها را کنار بگذاریم، آنچه موجب نگرانی جدی صاحبان قدرت و سرمایه شده است، تغییر سیاست رییس جمهور جدید آمریکا در قبال رژیم ملا طوایفی و پاسدار طوایفی ایران است و ایضا منطقه نا آرام و پر آشوب خاورمیانه. خیلی مسایل دیگری که در بوق می کنند، چندان مهم نیست که نتوانند با مذاکرات آنها را حل و فصل کنند. این سروصدا های ممتد که در باطن روی در حمایت رژیم دارد موجب نشده است که ملایان ترس برشان ندارد چون خود را مواجه با یک سنبه پر زور می بینند. بعد از افشای برنامه اتمی رژیم توسط مقاومت ایران، دوازده سال نشستند و بلند شدند که آن بلند شدن ها و نشستن ها مرا به یاد دوران بچگی انداخت که همسن و سال هایم در کوچه می خواندند که: «حمومک مورچه داره، بشین و پاشو خنده داره». در طول دوازده سال مذاکرات و دادن پاکت های تشویقی و تحمل همه گونه ناز و ادا و خفت های آخوندی سرانجام به برجام ختم شد. خب! به درازا کشیدن مسئله گناهی را متوجه مذاکره کنندگان قدرتمند نمی کرد!! زیرا حمومک آخوندک داشت. بعد از ورود آقای ترامپ به کاخ سفید دیگر سخن از پاره کردن قرارداد نشد بلکه تصحیح و کاملتر و مطمئن ترکردن آن. ولی همچنان صاحبان تراست ها و کارتل های نفتی و مالی همراه با رژیم در ترس بسرمی برند. البته هراس اصلی رژیمیان چیزی فراتر از این نوع قراردادهاست و آن هول سرنگون شدن است. ملایان پیشاپیش که سایه آقای ترامپ را در محوطه کاخ سفید دیدند، خودشان و شاید با اشاره حامیانشان صد کیلو اورانیوم پایین آوردند و وزیر خارجه زیر و رو شده آنان دوستدار حل بحران های منطقه با عربستان شد!!. در پی او، آخوند مکار روحانی هم به التماس دعا داریم افتاد که بیانگر ماهیت به شدت ترسو و مزور ملایان حاکم است. وقتی یک ترسوی جبلی در محله خود جلوداری ندید البته که سینه جلو می دهد و نفس کش می طلبد. این مادون وحوش ها در داخل کشور هم ترسو و بزدل هستند. از مردم به جان آمده ایران و نیروی توانمند و آشتی ناپذیر پیشتاز این ملت هم اگر در خوف و هراس دایمی نبودند، نیازی به اینهمه نیروهای سرکوبگر بی رحم نداشتند. از ترس آنان است که نفس از مردم می گیرند و چوبه های دار و تازیانه های شلاق راه می اندازند. لازم به گفتن نیست که در عمل به اثبات رسیده است که مجاهدین خلق و شورای ملی همراه در برابر هر سد و مانع و مشکلی یک شعار دارند و برآن تا به امروز و مسلما آینده استوار مانده و خواهند ماند و آن مقاومت و مقاومت و باز هم مقاومت تا سرنگونی.
و اما به کوتاه سخن بپردازیم به «اما» یی که در عنوان آمده است. مجموعه این نابکاران حاکم مطلقا قابل اتکا و اطمینان نیستند و هر کس و قدرتی که اعتماد کند، بی بروبرگرد پا در پای سفره چرب و نرم و پر برکت حراجی رژیم سست کرده و منافع اقتصادی را بر تمامی شئون و قوانین و قراردادهای بشری و بین المللی، ترجیح می دهد. آدمکشان سفاک و سخت محیل حاکم بر ایران، ظاهرا پرچم ترس و تسلیم را بلند کرده اند تا بفریبند و فرصت برای خود بخرند و چوبه این پرچم را به سر ملت محروم ایران، خرد و خمیر کنند. دول و ملل عرب، طرف نامطمئن خود را خیلی خوب شناخته اند. می ماند که دولت جدید آمریکا در سیاست خود تا به کجا با مردم ایران همصدایی و همراهی می کند. می بینیم و بعد تعریف می کنیم.