راهی دشوار و سخت، آکنده از رنج و مشقت و بلا و مصیبت که جز با فداکردن و قربانی دادن هموار شدنی نیست. مسیرتکامل و آزادی اجتماعی همواره خونین و سرخ فام بوده و تنها با نثار کردن و پرداخت بهای حداکثر و تمام عیار میتوان از آن عبور نمود و بسمت آزادی و رهایی و دست یابی به حکومت مردمی ره گشود. شایان تأکید است که مواجهه با یک حکومت دینی که دجالیت ودین فروشی را وسیله تحکیم قدرت سیاسی و حاکمیت ضدمردمی خود قرار داده صدها بار مشکلتر و پیچیده تر از مقابله با یک دیکتاتوری عریان و سرکوبگر کلاسیک و معمولی (غیردینی) می باشد از این رو نیاز به پرداخت بهای بسا بیشتر و فدیه و قربانی بسیار زیادتر می باشد.
مجاهدین اما در تاریخ بیش از نیم قرن خود با الهام از پیشوای آرمانی خود «امام حسین» و با درپیش گرفتن حرکت عاشورایی یعنی با فدا و ایثار همه جانبه و همه چیز خود آنهم از بالاترین نقطه رهبری سازمان راه خود را به جلو بازکرده و به مقابله با بن بستها رفته اند.
از این رو وقتی خاطره خیانت رهبران سیاسی سابق که در بزنگاههای حساس تاریخی همچون کودتای ننگین ارتجاعی استعماری ۲۸ مرداد صحنه را خالی کرده بودند بر اذهان جامعه سنگینی می کرد تنها با پاکبازی و خونفشانی از نقطه رهبری و بنیانگذاران سازمان بود که امکان داشت در دل توده ها راه باز کرده و اعتماد پرپرشده مردم را مجددا بدست آورند.
بدین جهت مرکزیت و بنیانگذاران سازمان با ایستادگی و دفاع جانانه از آرمانهای انقلابی و توحیدی خود در بیدادگاههای رژیم سلطنتی به عهد و پیمان خویش با خدا و خلق وفا کرده و خاطره دردناک خیانت رهبران حزب توده را از اذهان مردم زدوده و در نتیجه راه مبارزه را گشودند و مجاهدین را به میان مردم بردند.
همچنین وقتی خمینی سفاک در آستانه ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ به قلع و قمع کامل نیروهای انقلابی و کلیه آزادیخواهان کمربست مجاهدین با همین منطق عاشورایی همه چیز خود را در راه خلق و انقلاب در طبق اخلاص گذاشته و با آمادگی پرداخت هر بهایی هرچند هم سنگین حتی نابودی مقطعی سازمان به مقابله با جلاد ضدبشر پرداختند.
سردار کبیر خلق موسی خیابانی که خود و یارانش ترسیم کننده تابلو عاشورای مجاهدین بودند نوشته بود: «در مقطع ۳۰ خرداد تصمیم گرفتیم که حتی اگر ما یک عاشورا در پیش داشته باشیم و تمامی سازمان را نیز قربانی و فدا کنیم نبایستی در لحظه تصمیم از اقدام و عزیمت باز بمانیم و با غلتیدن در وادی عدم قاطعیت و تردید و تزلزل در انجام رسالت تاریخی و تعهداتی که در قبال خلق و انقلاب داریم درنگ نموده و به اصالتها و اصول و ارزشهای خود پشت کنیم و خدای نکرده به سرنوشت حزب توده دچار گردیم و منفور و ملعون تاریخ و نسلهای آینده کشور شویم. اکنون ما در شرایطی هستیم که به عهد خودمان وفا کرده و از این آزمایش تاریخی با موفقیت گذشته ایم و برای همیشه اصالت و سربلندی خود را در تاریخ ثبت کرده ایم».
سخن از حرکت عاشورایی بمثابه راز بقاء و رمزماندگاری مجاهدین است. منطقی که براساس آن همواره و بویژه در لحظات خطیر سیاسی مجاهدین با آمادگی برای ایثار و فدای همه چیز خود برای عبور از پیچهای حساس سیاسی به مقابله با بن بستها رفته و راه باز می کنند.
برادر مجاهد مهدی ابریشم چی سالها قبل این منطق را این چنین توضیح داده بود: «مجاهدین منطقی را که برای فدا برگزیده اند عاشورایی است. این نه در ۱۹ بهمن شروع شده و نه در ۱۹ بهمن پایان پیدا کرده است، ۱۹ بهمن سمبل و تجلی این عاشورا در صحنه عینی و واقعی نبرد بوده است. روزی (که) سازمان مجاهدین نشان داد که دار و ندارش را در راه آزادی مردم گذاشته است». وی سپس اضافه نمود: «سازمان مجاهدین در هر سرفصلی در معرض گزینش عاشورا گونه است یعنی چه؟ یعنی فقط به این دلیل از سرفصلها می توانیم عبور کنیم که در لحظه تصمیم گیری خودمان را بین داشتن و نداشتن همه چیز مخیر می کنیم و آماده می شویم که برای عبور از آن نقطه و از آن سرفصل، برای فائق آمدن بر آن مانع اگر لازم باشد مثل عاشورای امام حسین از همه هستی مجاهدین دست بشوییم»... «ما این قانون را برای مقابله با رژیم فهمیدیم... در سیاست و در تمام کارها و فعالیتهای ما منطق عاشورا گونه اگر حذف شود تردید نکنید که راه ما باز نیست».
در همین رابطه خانم رجوی در سال ۶۴ گفته بود: پیام و رمز و راز حماسه بزرگ نوزده بهمن «فدا» و «ایثار» بوده فدا کردنی عاشوراوار و حسین وار. همین کلید و همین پیام است که در واقع کلید راهگشای تمامی بن بستهای مجاهدین در سراسر راه پرنشیب و فراز و سخت و طولانیشان تا کنون بوده است. اساسا با همین پیام و باهمین رمز بود که توانستند با دشمن دجال و خونخواری مثل خمینی مقابله کنند پابرجا بمانند، مقاومت کنند و راه باز کنند».
بر اساس همین خط عاشورایی، مجاهدین در حماسه ۱۹ بهمن لنگر و محور تشکیلات خود سردار خیابانی و اشرف زنان مجاهد بهمراه حدود ۱۸ تن از یاران پاکبازشان را در راه آزادی و رهایی میهن فدا کردند. آنها با مقاومت حماسی خود در مقابل سپاه جرّار خلیفه ارتجاع تا آخرین گلوله جنگیدند و جز بدنهای سوراخ سوراخ شده خود از گلوله پاسداران ظلمت و تباهی و جز خاکستر مدارک سوزانده شده چیزی به دشمن نداده و داغ ننگ تسلیم و یا زنده دستگیرشدن را بر دل آنها گذاردند.
سخن از حماسه ۱۹ بهمن بدون اشاره به قدر و شأن و ارزشهای والای انقلابی سردار خیابانی ناقص می باشد، قاطعیت و صلابت همراه با طمأنینه و آرامش از برجسته ترین ویژگیهای سردار خیابانی بود، او هیچگاه مقهور شرایط نگردیده دچار حرکت خودبخودی وکور نشده و تسلط خود را بر صحنه از دست نمی داد، حتی حضور دژخیمان ساواک او را در انجام وظایف خطیر انقلابی خود باز نمی داشت هرجا موسی بود جمع احساس آرامش می کرد چه می دانست که پشتش به کوه می باشد. برادر مجاهد مسعود رجوی او را «لنگرتشکیلات» مجاهدین خوانده و افزوده بود: «وقتی در زندان کارها خیلی به ما سخت می شد براستی او تکیه گاه ما بود، نه تکیه گاه ما بلکه تکیه گاه همه زندانیها به خاطر برخوردهای قاطعش، به خاطر سازش ناپذیریش، اگر موسی نبود سازمان ما هم نبود... بعد از ضربه چپ نماها اگر موسی نبود براستی که سازمان ماهم نبود و خیلی چیزها امروز در صحنه انقلاب ایران نبود...»
اما موسی با همه قدر و شأن عظیم انقلابیش و با اینکه بعد از شهادت بنیانگذاران همواره در زندان در مرکزیت سازمان و دوش بدوش برادر مسعود در هدایت و رهبری سازمان به ایفای نقش مشغول بود در هر فرصتی بر جایگاه و نقش تعیین کننده مسعود در رهبری سازمان تأکید می کرد. از جمله در آخرین نوار بجا مانده از وی (بنقل از مجاهد شماره ۶۴۲ ـ بهمن ۱۳۸۲) گفته بود: «ما واقعا مسیر پرشکوهی را طی کردیم و آینده پرشکوه تری هم در پیش داریم، وقتی چشم از این گذشته سراسر رنج و تلاش و شکوه و عظمت به آینده برگردانیم قاعدتا چیزی جز پیروزیهای بازهم بزرگتر در طریق انجام رسالتهای عظیم تر نخواهیم داشت. انشالله خداوند ما را بدین همه شایسته گرداند و ترا هم که در این جریان غرورآفرین نقش تعیین کننده و نقش رهبری داشته ای برای سازمان و مردم ما حفظ کند». می بینید که سردار خیابانی با صریحترین عبارت بر نقش رهبری و تعیین کننده برادر مسعود در سازمان تأکید می کند.
خانم رجوی در سال ۶۴ درباره حماسه ۱۹ بهمن گفته بود: «خون اشرف و موسی در واقع خون دهها هزار خواهر و برادر مجاهد ما را در بالاترین نقطه فدا به یکدیگر گره زد. این خونها بویژه خون اشرف، مردم ایران را عمیقا لرزاند، در واقع اعتماد مردم را نسبت به مجاهدین بالاخص نسبت به پاکباختگی رهبر مجاهدین برانگیخت وجهش داد»... وی اضافه نمود: «اشرف جان خود را فدیه خاص رهبر و همسرش مسعود کرد، او فدیه خاص برای حفاظت سیاسی و اجتماعی از حیات مسعود و بویژه حفظ ارزشها و چهره مسعود در داخل کشور بود... اومی گفت «من آگاهانه در اینجا می مانم و فدای مسعود یعنی رهبر انقلاب نوین مردم ایران می شوم حتی اگر خمینی بخواهد با فرزندم این کار را می کنم چرا؟ برای اینکه او هست که باید مسائل انقلاب را در بالاترین سطح گره بزند، اگر او نباشد بازهم خلق ما و انقلابش و تمام فداکاریهایش بوسیله میوه چینها و فرصت طلبها ربوده خواهد شد. پیام اشرف این بود که مسعود باید بماند تا مجاهدین شاخص داشته باشند انقلاب نوین ایران شاخص داشته باشد، برای اینکه حق و حقوق مردم، شهدا و اسرا را از حلقوم میوه چینان و فرصت طلبان بیرون بیاورد».
در خاتمه با یادآوری سخنان موسی در عاشورای سال ۱۳۵۸ و تأکید او بر پیروزی حتمی راه و آرمان مجاهدین، مطلب را به پایان می برم. او در سخنرانیش گفته بود: «ممکنست ما را بکشید، ممکنست ما را زندانی کنید، اما نه مجاهدین از بین رفتنی نیستند این فکر باقی ماندنی است چون حق است، این فکر جای خودش را در جامعه و تاریخ بازخواهد کرد این پرچم اگر هم امروز از دست ما بیافتد دست دیگری حتما آنرا برخواهد گرفت» و سرانجام در جای دیگری گفته بود: «آینده مال شماست به این نکته ایمان داشته باشید یقین داشته باشید، آینده مال انقلابیون است نیروهای میرا از صحنه حذف خواهند شد».