پس از سی سال که اصحاب صادق استعمار و ارتجاع با انواع اسباب سیاسی، نظامی، دسیسه و دروغپردازی سودای "سر مقاومت را زیرآب کردن" داشتند و نشد و باقی قضایا...! و مستر اوباما پرنده ی بی همتا، دمکراسی؟! (از نوع بوشها) مستقر در عراق توسط آنها را با آرمان و ارمغان نه جنگ ؟! (جز از نوع داعش) و صلح ؟! (از نوع جاری در تمام منطقه) تکمیل کرد و رفت و ماجرای پر هیجان سی و سه بار مناسک صرف "چای و شربت و شیرینی" در همان کاخ در تضاد با صورت و سیرت ایشان در راستای تروریزم زدایی از ملایان برملا گردیده و اسباب مختصر روسیاهی ایشان!!، سرخوردگی میهمانان و حسرت جلادان شد، اصحاب بی صاحب یادشده محض راهگشایی به حریم کاخ سفید و تجدید مراسم "شیرینی خوران" هوس افتاد دوباره توی دلشان ـ البته طبق روال با لابیگری مفرط بی لوطی گری اندک ـ که با دمیدن در اقسام بوق و کرنا و انواع رسانه های سنتی "ایران فروش" بی همتا و "همیشه خائن" به مردم تحت ستم و سرکوب، جنجالی بپا کنند و"هیاهوی بسیار برای هیچ" که یعنی زمین و زمان، ایهاالناس، ساکنان دیار همه ادیان و کفار و بخصوص رئیس جمهورجدید امریکا ـ با بیانات تاکنون غیر مماشات و نوازشگرانه شان نسبت به ملایان ـ حسابی حواسشان جمع باشد که جماعت مجاهدان ایرانی نه فقط دین باوران مسلمان بلکه بسا بدتر از این، دشمنان سمج و قسم خورده ی ملایانند و از آنجا که اینک مراسم "شیرینی خوران" در کاخ سفید "سیاه مالی" و اسباب تلخکامی شده و بطور خاص غول خونخوار آخوندی با انبوه جرم و جنایت، دزدی و فساد، در چنبره ی آتش خشم و غریو خروش مردم نیز نفسهایش به شمارش افتاده و در حال تجزیه و نابودیست، پس ضروریست تا محض حفظ گردنهای " تبرنشان" جلادان از هجوم کینه ی مردم، گستردگی آن تا حد قیام و افتادن طناب دار برگلویشان، " گیت " لابی و لاتی گری سیاسی اگر شده تا حد "اسکار بازی" و البته دلاری دوباره بازگشایی و فعال شود و به ویژه دولتها با گسیل تجار سیاسی اسلحه ـ خون به خدمت خونخواران، تبلیغ و تشویق شوند تا بر کانون اصلی جنگ و خونریزی داعش گونه ملایان و صدور بنیادگرایی و تروریزم آنان به سرتاسر منطقه و جهان چشم ببندند. در حاشیه اما همچنان مثل همیشه با لابیگری ذاتی ـ حرفه ای، گوش به زنگ هم میباید بود تا هرگاه کسی اگر حتی رییس جمهور امریکا باشد یا هر فرد صاحب مقام دیگری اما چنانچه واژه ی اسلام را بر زبان جاری کرد، این لغت را باید فورا قاپیده و اذهان عمومی را از جلب توجه به فاجعه ی مبتلابه دوران و زمان جاری یعنی بنیادگرایی دینی آخوندی و یگانه پادزهر موجود آن مجاهدین و متحدانشان منحرف ساخته و به سوی تفسیرهای فرقه گرایانه ی سنی ـ شیعی سوق و جهت داد. در همین راستا نیز برای اینکه خشم سخت سران ایران احتمالا با گاهی نگاهی یا نشان دادن چشم و چراغی و حتی ابراز کلامی از سرعدم دشمنی با مردم ایران و آلترناتیو آن "برخلاف مستر اوباما که با ملایان بود نه با ما"، سرریز نشده یا "سنگ سرتر" نشوند!! و نسل سنتی "ایران فروشان" اجنبی ـ وطنی نیز بی مقام و منال نماند یا مثل "نرم تنان رده ی ملایان" ظاهرا تاریخ مصرف گذشته و بی مصرف نشوند، باید مثل همیشه و دوباره آنچنان لابی صفت سخن گفت، لابی گونه "شیرینی خورد" و لابی وار "دلالی" کرد تا شاید کمی اسباب امید عمال استعمار و بخصوص خونخواران عمامه دار گردد که حالا حتی پیش از اجرای حکم عدالت درباره آنها و در دادگاهی چون دادگاه نورنبرگ، همگیشان از وحشت غلتیدن در گور تاریخی محتوم، یکسر مشغول دریدن و درو کردن یکدیگر شده اند.