انتقال مجاهدان اشرفی به خارج از عراق
خانم رجوی در اجتماع بزرگ ایرانیان در تیرماه ۹۲ گفت ”من بارها گفته ام، خواست واقعی رژیم آخوندی این نیست که مجاهدین اشرف یا عراق را ترک کنند؛ هدف رژیم نابودی فیزیکی مجاهدین یا تسلیم آنهاست؛ گزینه سومی در کار نیست”. آخوندها فکر می کردند در کشوری که در یک دهه اخیر بطور روز افزونی کنترل بخش عمده نیروهای نظامی و امنیتی و ساختار سیاسی آن را در اختیار گرفته اند؛ توان تحقق این خواست، یعنی یکی از دو گزینه را دارند. موشکباران های مکرر لیبرتی بخصوص ۷ آبان ۱۳۹۴ نیز به همین منظور و برای گرفتن تلفات چند صد نفره تنظیم شده بود؛ که با آمادگی و هوشیاری مجاهدین ابعاد و دامنه آن بسیار محدود شد.
عملیات پیچیده سیاسی، امنیتی و لجستیکی انتقال مجاهدان از لیبرتی به آلبانی که بصورت فشرده در تابستان ۱۳۹۵ انجام شد و همزمان کشف و خنثی کردن بسیاری از توطئه های تروریستی و موشکی علیه لیبرتی، رژیم را بشدت غافلگیر کرد و تمامی محاسباتش را بر هم زد. روزی که مقاومت اعلام کرد همه مجاهدین عراق را ترک کردند، رژیم با ناباوری مدعی شد هنوز ۶۰۰ نفر در لیبرتی حضور دارند. ابعاد غافلگیری بحدی بود که رژیم یک حمله گسترده به لیبرتی در اربعین(۳۰ آبان) ۷۰ روز بعد از تخلیه کامل کمپ برنامه ریزی کرده بود.
یک ضربه مضاعف برای رژیم این بود که مجاهدین موفق شدند همه تیرهای رژیم را برای انهدام سیاسی و سازمانی مجاهدین در هم بشکنند. محاصره لیبرتی و اشرف و شکنجه روانی مجاهدین با ۳۲۰ بلندگو و بسیاری دیگر از اقدامات جنایتکارانه رژیم ایران و دولت عراق، با همین هدف بود که از همراهی و کمک برخی از طرفهای بین المللی مانند کوبلر نیز برخوردار بود. با همین محاسبات، کوبلر رسما اعلام کرد با انتقال مجاهدین از اشرف به لیبرتی ۱۶۲۰ نفر از آنها به ایران باز خواهند گشت!
سفیر آمریکا در بغداد در ژوئیه ۲۰۱۱ اعلام کرد مجاهدین خودشان را منحل کنند تا توسط کمیساریای عالی پناهندگان به عنوان پناهنده ثبت شوند. مقامات کمیساریا نیز با نقض آشکار حق پناهندگی می گفتند برای دریافت پناهندگی، مجاهدین باید عضویت خود در این سازمان را لغو کنند. معلوم نبود اگر مجاهدین می خواستند این کار را بکنند چرا ایران را ترک کردند و به بیابانهای عراق رفتند.
پایداری اعجاب انگیز اشرفیها و کارزار تاریخی مقاومت و حامیان اشرف در سراسر جهان باعث شد که کمیساریای عالی پناهندگان در اوت ۲۰۱۱ اعلام کند پناهندگی ساکنان اشرف ربطی به عضویت آنها در سازمان مجاهدین ندارد.
کنار زدن این مانع و موانع و توطئه ها و کارشکنی های دیگر که به اشکال گوناگون تا به آخر ادامه داشت و نهایتا خروج سازمان یافته همه مجاهدین بطور مضاعف رژیم را بور و سرافکنده کرد. در این میان می توان به احکام ساختگی دستگیری در عراق، درخواستهای استرداد از سوی رژیم و لیستهای رژیم ساخته ای که در اختیار انترپل قرار گرفته بود، همچنانکه تهدید و تطمیع کشورهای میزبان از سوی رژیم اشاره کرد.
آنچه این ضربه را برای رژیم دردناک تر کرد خنثی شدن طرح و برنامه رژیم برای پراکنده کردن مجاهدین در مناطق و کشورهای مختلف و هموار شدن راه برای تشکیل هزار اشرف در چارچوب موسسان چهارم ارتش آزادیبخش بود.
بزرگداشت ۸ مارس، روز جهانی زن، امسال در آلبانی با حضور رئیس جمهور مقاومت و جمع مجاهدینی که از لیبرتی منتقل شده بودند، علاوه بر وجوه برجسته ایدئولوژیک و سیاسی و انسانی که جای بررسی جداگانه دارد، به بهترین وجه شکست رژیم آخوندی در یک رویارویی استراتژیک با مجاهدین را به نمایش گذاشت.
حالا مجاهدین آبدیده پس از یک مقاومت ۱۴ ساله که از همه فتنه ها و توطئه ها عبور کرده و سخت ترین آزمایشها را پشت سر گذاشته اند به مراتب برای رژیم آخوندی خطرناک تر شده است.
از دست دادن پشتوانه اصلی خارجی
رژیم انتظار داشت با پیروزی دمکراتها در آمریکا همان امکانات دوران اوباما را حفظ کند بخصوص که تیم امنیت ملی دمکراتها همان تیم اوباما و افرادی بودند که در سالهای گذشته طرف مذاکره رژیم بوده اند. رژیم به این امید بسته بود که باز هم آمریکا را مانند ۱۶ سال گذشته مستقیم و غیر مستقیم در خدمت پیشبرد سیاستهای سرکوبگرانه و جنگ افروزانه و تروریستی اش در داخل وخارج بکار گیرد. این امید بحدی بود که روزنامه های صبح ۹ نوامبر در تهران که قبل از تعیین تکلیف نتیجه انتخابات آمریکا زیر چاپ رفته بود؛ با تیتر پیروزی خانم کلینتون به چاپ رسید که ناگزیر به جمع آوری و تعویض آنها شدند. وقتی وزیر خارجه رژیم در جلسه در بسته مجلس ارتجاع مورد سئوال قرار گرفت که چرا با فلان موضوع در مذاکرات اتمی موافقت کرده، پاسخ داد ما فکر میکردیم خانم کلینتون پیروز خواهد شد.
سیاهه اقدامات اوباما در خدمت به رژیم آخوندی در دهه های اخیر بیسابقه است. به برخی از این اقدامات نگاه کنید. هریک به مثابه چادر اکسیژن برای رژیم در حال احتضار آخوندها عمل کرده است.
• رویکرد با قیام ۱۳۸۸ و دست دراز کردن به سوی خامنه ای و احمدی نژاد
• تحمیل مالکی به عنوان نخست وزیر برای دور دوم و باز کردن همه دروازه ها برای تسلط کامل رژیم بر عراق.
• خروج شتابزده از عراق و باز کردن پیش از بیش میدان برای رژیم ایران
• امتیازات بیش از اندازه به آخوندها درتوافق اتمی بحدی که فرانسه را به اعتراض واداشت
• باز کردن پای لابی رژیم به کاخ سفید و وزارت خارجه. حضور چندین کارمند ایرانی الاصل وابسته به لابی رژیم در کاخ سفید و ۳۳ بار حضور تریتا پارسی عامل بدنام رژیم در کاخ سفید در عرض ۳۲ ماه
• نقض تعهدات قانونی و قراردادی در قبال اشرفیها وسکوت و بی عملی در مقابل قتل عام های مکرر در لیبرتی و اشرف.
• همراهی با مالکی و رژیم ایران برای انتقال مجاهدین از اشرف به زندان لیبرتی
• بی عملی در قبال جنایات بشار اسد و بطور خاص بمباران شیمیایی مردم این کشور که بقول رئیس جمهور فرانسه یکی از آثارش رشد تروریسم در اروپا بود
و فهرست بلندی از اقدامات دیگر که برای بقای رژیم نقش حیاتی داشت
حال رژیم این پشتوانه بزرگ را از دست داده است، مستقل از اینکه دولت جدید آمریکا چه سیاستی در رابطه با ایران در پیش خواهد گرفت، آنچه مسلم است به این سادگی ها نمی تواند جای اوباما را برای آخوندها بگیرد و تلاشهای رژیم و لابی هایش نمی تواند آب رفته را به جوی برگرداند. سیاست اوباما در منطقه که مهمترین شاخص و اولویت آن تنظیم با رژیم ایران و آزرده خاطر نکردن آن بود، بازگشت پذیر نیست. تاثیرات زنجیره ای این سیاست بر سیاستهای اروپایی و عربی نیز از هم اکنون شروع به از بین رفتن کرده است. سیاستی که از یک سو راهگشای معامله و سازش اروپا با رژیم بود و از سوی دیگر راه بند کشورهای منطقه برای اتخاذ یک سیاست قاطع.
به این ترتیب رژیم آخوندی در معرض یک دوراهی خطیر قرار دارد؛ یا عقب نشینی های بیشتر و سرکشیدن جام زهرهای پیاپی یا رویارویی با جامعه جهانی که هر کدام عواقب وحشتناکی دارد. انتخاب هر یک از این دو مسیر بعد از هجرت بزرگ مجاهدین بسا خطرناک تر است.
هر چند رژیم مانند همیشه تلاش می کند با مانور درمیان تضادهای گوناگون از مخمصمه بگریزد، اما بنظر نمی رسد جای زیادی برای مانور مانده باشد، بخصوص که با مرگ رفسنجانی، یکی از دو ستون نظام، رژیم به غایت آسیب پذیرتر شده و ظرفیتش حتی برای شکلک ها و مانورهای غرب پسند کمتر شده است. همچنانکه در سال ۱۳۶۷ فقط دو راه وجود داشت و خمینی ناگزیر به سرکشیدن جام زهر شد. آیا خامنه ای ۲۸ سال بعد قدرت سرکشیدن جام زهر و تحمل عواقب آنرا دارد؟ بخصوص که دیگر مجاهدان اشرفی، بخلاف جاودانه فروغهای قتل عام ۱۳۶۷ در دسترس دژخیمان نیستند.
پیام تحولات برای یاران مقاومت
به این ترتیب در سال ۱۳۹۵ موانع بزرگی از مقابل مردم و مقاومت ایران برداشته شده و بهار طبیعت را همراه با ورود به دوران سیاسی جدیدی جشن می گیریم. اما برای یک نیروی انقلابی و تا بن استخوان مستقل که ۵۲ سال بر پاهای خود ایستاده است، هیچ چیز به رایگان بدست نمی آید. بهای هر پیروزی، با خون جوشان مجاهدین و فداکاری شبانه روزی اعضا و هوادارانش در سراسر ایران و جهان پرداخت شده است. با همین قیمت سنگین بود که دستاوردهای بزرگ ۱۴ ساله پایداری و بخصوص انتقال بزرگ مجاهدین بدست آمد. امری که در بدترین شرایط منطقه ای و بین المللی محقق شد و دوست و دشمن آنرا ناممکن می دانستند.
با نگاه به این دستاوردها می توان به تواناییهای خودمان و پتانسیلها و فرصتهای دوران جدید که این مقاومت یک عامل تعیین کننده ایجاد آن بوده است؛ پی برد. این دوران برای ما، خانواده بزرگ مقاومت ایران، در سال ۱۳۹۶ یک پیام دارد: مسئولیت پذیری مضاعف در حمایت از ارتش آزادی و هزار اشرف و در خشکاندن ریشه های استمالت در آمریکا و اروپا، برای سرنگونی فاشیسم دینی و استقرار دمکراسی وحاکمیت مردم که خواست مبرم مردم ایران است.