درصحنه داخلی رشد و اعتلای مقاومت ایران و بویژه پایداری پرشکوه اشرفیان قهرمان که با نقل و مکان موفقیت آمیز تمامی یارانمان به آلبانی سرانجام یافت. به نظر تمامی ناظران ، بیمه نامه ای برای مبارزات مردم ایران در رسیدن به حاکمیت مردمی، حقوق بشر و دمکراسی برای فردای سرنگونی این رژیم ضد ایرانی است.
این نخستین اصل در مجموعه کنش و واکنش های مردم ایران برای این امر ملی و میهنی است. یعنی تا زمانیکه مقاومت سازمان یافته با خیل عظیم شهدا و اسرا وجود دارد و تا زمانیکه این گنجینه ملی و مبارزاتی که به یقین محصول بیش از یکصد سال مبارزه ایرانیان برای رسیدن به حریت است و تا زمانیکه همچنان در رزم و خروش می باشد، روزگار به گفته قدیمی ها همچنان برای خامنه ای، روحانی و ابواب جمعی سیاست مماشات تیره و تار خواهد ماند و چراغ امید برای پیروزی مردم همچنان روشن.
از این منظر است که نخست باید به وقایع و تحولات طی سال گذشته نگریست، زیرا ولی فقیه که برای خرد کردن کمر مجاهدین و مقاومت ایران سرمایه گذاری های کلانی کرده بود، با تمامی خاصه خرجی ها و با تمامی بده و بستان ها و امداد های غیبی، در یک کلام شکست خورد و تیرش به خطا رفت. مجاهدین از دهان گرگ جستند و مبارزه در مداری بسا کیفی تر در بستری نوین صیغل خورده و ادامه می یابد.
به موازات آن نیز از فردای خوراندن زهر اتمی به خامنه ای و با مرگ رفسنجانی، مرد شماره دو حکومت، که نظام آخوندی یکی ازدو ستون اصلی خود را از دست داد، به یقین می توان گفت که اکنون تعادل ولایت برهم خورده وبه لحاظ استراتژیک ولی فقیه ناچار است تا به سیاست انقباض هرچه بیشتر روی آورد. این نیز واقعیتی است که هم دوستان و هم دشمنان مقاومت ایران به آن اذعان دارند.
ولی فقیه اکنون در چنبره ای از معضلات لاینحل به گوشه رینگ افتاده است، تلاش وی برای برون رفتن از این بحران ها بر محور هرچه بیشتر پلیسی – نظامی کردن جامعه استوار می باشد. مضافا براینکه دیکتاتوری ولی فقیه در چنبره ای از بحران های منطقه ای و خارجی مانند نوشیدن جام زهر اتمی، شکست صدور ترویسم، بنیاد گرایی و گیر افتادن «یابوی ولایت» در باتلاق جنگ افروزی در سوریه و عراق و یمن، تماما عواملی هستند که به رشد اعتراضات و خواسته های توده های بجان آمده ضریب زده اند.
وی که تغییر دوران را بخوبی دریافته، اکنون از یک سو با ریزش شدید نیروهای زهوار در رفته حکومتی روبرو است و از سوی دیگر با افزایش فشارهای مردم بجان آمده در شهرها، واقعیتی که بقول سرکرده نیروی انتظامی، حاکمیت بطور متوسط در روز با « ۲۰ الی ۳۰» اعتراض در جای جای ایران روبرو است.
همچنین سخن از مردمی نجیب، فرهیخته ولی دردمند است که به یمن این حاکمیت فاسد و غارتگر اکنون کودکانش به کار اجباری کشیده می شوند، زنان اش راهی خیابانها شده، روستائیان و اقشار ضربه پذیرش به حاشیه شهرهای بزرگ رانده می شوند و در یک کلام در سیستان و بلوچستان، ایلام و لرستان، کردستان، خراسان و یا در کرمان و حتی در بزرگ شهری مانند تهران، شیراز، اصفهان به نان شب محتاج مانده اند. مردم بخوبی دریافته اند که مشتی سارق مسلح به جان و مال و ناموس آنها حمله ور شده اند و می بینند که چگونه حقوق کارگران، بازنشستگان، معلمان و زحمت کشان « ملا خور» می شود و سایه فقر و فلاکت در جای جای کشور ساری و جاری گردیده است. سخن از کارگرانی است که بطور متوسط بین 6 ماه الی یک سال حقوق و مزایا دریافت نکرده اند، معلمانی است که زیر یک سوم خط فقر زندگی می کنند و میلیون ها هموطنی است که اموال اشان از سوی بنیاد های چپاولگر رژیم مانند « مهر ، سهام عدالت، شاندیز، بنیاد موسوم شهید» و یا خزعبلاتی مانند اینها به غارت می رود.
و باز سخن از صندوق هایی است که به گفته متولیان دزد و غارتگر رژیم اکنون یغما رفته اند. صندوق هایی مانند «] بازنشستگان ، توسعه ملی و بیمه و یا سرمایه گذاری» که قرار بود تا روزی ، روزگاری کمک و یار بازنشستگان، مال باختگان و یا بیکاران و فقرا قرار بگیرد. گوشه ای از ابعاد غارتگری های رژیم تنها طی ۱۰ سال اخیر را، نایب رئیس مجلس حکومتی در یک کلام « ۸۰۰ میلیارد دلار» اعلام کرده است. سقوط ارزش پول ملی به موازات رکود شدید اقتصادی، افزایش چهار برابری نرخ بیکاری و یا تعطیلی بیش از ۶۰ درصد از واحد های تولیدی و صنعتی، تنها گوشه هایی از ابعاد محنت و بختکی است که خامنه ای برای مردم ایران به ارمغان آروده است.
همچنین به موزات این وضعیت بحرانی باید به افزایش سرکوب، اعدام، شکنجه و مفقود الاثرشدن فعالان سیاسی و مدنی، سانسور و بی عدالتی و وجود دادگاههای ناعادلانه اشاره نمود، امری که به گفته ملل متحد، ایران را به پنجمین زندان بزرگ در جهان تبدیل کرده است. روند روبه رشد اعدام ها که به گفته سازمان های حقوق بشری طی سه سال و نیم برروی کارآمدن آخوند روحانی به بالای ۲۶۰۰ نفر رسیده است، خود بهترنی گواه بر وضعیت بحرانی انسانی و حقوق بشر در ایران است.
آری مردم ایران هزینه های جنگ طلبی، کشور گشایی، صدور ترویسم، برنامه های موشکی و اتمی این حکومت سرکوبگر را اکنون با تمامی توش و هستی خود پرداخت کرده و باز می بینند و با گوشت و پوست خود لمس می کنند که چگونه اموال ملی آنان غارت می شود، سرمایه های کشور، زیربناهای طبیعی بدست متولیان فاسد رژیم و باند های غارتگر، آقا زاده ها و آخوند های دزد حکومتی به یغما برده می شود. نه هوایی برای تنفس مانده و آبی برای آشامیدن و نه تالاب ، جنگل و مراتع سبز و رودخانه و یا دریاچه ای!
و باز مردم می بینند که این رژیم پلید و سرکوبگر چگونه ۲۲ استان ایران را به کویری برهوت تبدیل کرده و بدین سان میلیون ها هموطن دردمند ما را به امان خدا رها ساخته تا با انواع و اقسام بیماری های تنفسی، گوارشی ، پوستی، ام اس و یا سرطان دست و پنجه نرم کنند.
براین منطق است که در میان مردم این واقعیت یعنی فساد، غارت و ناعدالتی از سوی متولیان فاسد رژیم از صدر تا ذیل، از خامنه ای و بیت رهبری گرفته تا پادوهای زبون و خارجه نشین آن در آن سوی آبها، اکنون نهادینه شده است؛ و بر این منطق هست که مردم و مقاومت ایران خواهان تغییر هستند. خواهان برچیده شدن این نظام و این بساط ظلم و جور و ستم می باشند.
به نوروز و آمدن بهارآزادی مردم ایران ایمان داریم.
نوروزتان مبارک