در حالیکه هم دیکتاتوری بشار اسد و هم متولیان و رسانههای حکومتی در ایران تلاش دارند تا در یک ترفند تبلیغاتی فاجعه ناشی از گاز اعصاب سارین در حملات هوایی را تنها منوط به «بمباران یک انبار شیمایی» قلمداد نمایند، اما کارشناسان بریتانیایی با رد این ادعا اعلام کردهاند که: «انفجار گاز سارین در انبارها باید موجب سوختن و نابودی آن و یا تشکیل یک ابر سمی شود و انتشار آن در شهرکی به وسعت خان شیخون آنهم در نتیجه انفجار بر روی زمین ممکن نیست». (سایت یورونیوز ۵ آوریل ۲۰۱۷)
بههرحال انتشار تصاویر و صحنههای دردآور از کشتار مردم بیدفاع در سوریه که وجدان بسیاری از انسانهای هومانیست را برآشفته و جهانی را به اعتراض برداشته است، تنها گوشهای از ابعاد سبعویت و جنایاتی است که اکنون در مقابل چشم جامعه بینالمللی از سوی دیکتاتوری خونریز اسد به یاری نیروی تروریستی قدس و سپاه پاسداران و مجموعه حمایتهای ملی و تسلیحاتی خامنهای در سوریه به وقوع میپیوندد.
در این راستا آخوند طائب، رئیس قرارگاه عمار و متولی ولیفقیه در سپاه سرکوبگر پاسداران بیمحابا اعتراف کرده بود: «گر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم چون اگر سوریه را نگه داریم میتوانیم خوزستان را هم پس بگیریم اما اگر سوریه را از دست بدهیم تهران را هم نمیتوانیم نگه داریم». (سایت حکومتی عصر ایران ۲۵ بهمن ۱۳۹۱)
اما واقعیت در فرای ابعاد این جنایت ضد انسانی آن است که خامنهای یکبار دیگر دست به قماری زد که نتایج آن به یقین از پیش روشن بود. وی که اکنون از تغییر دوران و تحولات در سیاست خارجی ایالات متحده بهشدت به هراس افتاده است، با این آزمایش شیمایی و عبور از تمامی خطوط قرمز بینالمللی، به یقین یک هدف را دنبال میکرد و آن نیز همان «تست جدیت» در سیاست نوین آمریکا از فردای شکست سیاست مماشات و رفتن اوباما بود.
بر این منطق کلیت نظام آخوندی با تمامی زیر شبکههای اطلاعاتی و امنیتی آن، هرگز تصور چنین پاسخ کوبندهای را از سوی جامعه بینالملل در مخیله خود جا نداده بود؛ زیرا شلیک ۵۹ موشک کروز به پایگاه هوایی شعیرات وو نابودی بیش از ۲۰ هواپیمای جنگی سوخو مدل ۲۴ در پاسخ به کشتار شیمایی مردم بیدفاع در سوریه، آنهم در فردای حمله شیمیایی و در حالیکه ولیفقیه ارتجاع فریاد «هل من» در سراسر خاورمیانه سر داده، نشان از برهم خوردن تمامی محاسبات نظام آخوندی و یک شکست استراتژیک است.
خامنهای یکبار دیگر آزموده را آزمود و متحمل شکستی سنگین شد. وی به غلط بر این باور بود که با حمایت از این حمله جنایتکارانه، میخ خود را برای همیشه در تعادل داخلی میان مردم و اپوزیسیون از یک سو با دیکتاتوری بشار اسد از سوی دیگر، در سوریه خواهد کوبید.
همچنین از دادههای رسانهای نیز میدانیم که این پایگاه از سوی دیکتاتوری ولیفقیه و سپاه پاسداران با سرمایههای ملی ما ایرانیان برای حفظ بشار اسد خونریز در سال ۲۰۱۵ ساخته شده است. لذا از هر منظر که به این صحنه بنگریم، به یقین به مخرج مشترکی بنام همکاری «خامنهای و اسد» در این رابطه با کشتار خونین مردم سوریه خواهیم رسید.
بههرحال یکی از اهداف مقام معظم در این آزمایش شیمایی ضد انسانی، همان ارزیابی طرف مقابل در رابطه با نه تنها سوریه، بلکه تمامی اهداف کشورگشایانه خود در خاورمیانه و شاخ آفریقا میباشد، بهویژه آنکه دیکتاتوری ولیفقیه در آستانه نمایش انتخاباتی قرار دارد که به دلیل مجموعه تحولات داخلی و بینالمللی نیازمند ریل گذاری جدید است.
همچنین به میدان آوردن مهرهای سر سپرده و دژخیم بنام آخوند رئیسی به یقین بخش اصلی مهندسی جدید خامنهای در این رابطه میباشد. بر این منطق است که مقام معظم تا قبل از هرگونه تصمیمگیری نهایی بر سر این یا آن «کاندید», منطقا دست به آزمایشات متعدی در بسیاری از زمینهها منجمله عراق، یمن، سوریه و لبنان و حتی داخل کشور خواهد زد. بر این سیاق نتایج حاصله از تمامی این آزمایشات مخرب و کشیدن مخرج مشترک از تمامی آنها، صد البته در تصمیمگیری نهایی وی برای چهار سال آینده به یقین نقش ویژهای بازی خواهند کرد.
یک کارگزار رژیم وضعیت درب و داغان حاکمیت پس از این ضربه سنگین نظامی را چنین ارزیابی کرده است: «کاخ سفید روز پنجشنبه اعلام کرد که دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا با رهبران کشورهای مختلف درباره ایجاد مناطق امن در سوریه گفتگو کرده است. همزمان گزارشها حاکی است که پنتاگون طرح حمله به سوریه و برکناری اسد را به ترامپ میدهد». (سایت حکومتی خبر فارسی ۱۷ فروردین ۱۳۹۶)
سوریه اکنون در آتش و خون است. شکست رژیم آخوندی در سوریه به یقین راه را برای رسیدن خاورمیانه ملتهب به آرامش، صلح و حسن همجواری هموار خواهد کرد. لذا جا دارد تا تمامی نیروهای دمکرات و آزادیخواه و همچنین انسانهای دردمند سیاستهای ولیفقیه برای کشورگشایی در خاورمیانه را به چالشی منطقهای و بینالمللی بکشانند.
به یقین قطع دستان خونین رژیم آخوندی، حال نیروی تروریستی قدس و یا تمامی نیروهای تروریستی و شبهنظامی وابسته به ولیفقیه، اکنون از اوجب واجبات است. در این راستا لیست گذاری و تحریم سپاه پاسداران با تمامی زیرمجموعههای نظامی، سیاسی، اطلاعاتی، اقتصادی و تجاری آن بهعنوان منشاء صدور تروریسم و بنیادگرایی تنها یکی از راهکارها در این زمینه میباشد.
همچنین کشاندن پرونده خونین نقض پیمان بکارگیری سلاحهای شیمایی به سازمان ملل و گشودن آن برای تحریمهای شدید میتواند مرهمی بر درد و رنج بازماندگان چنین جنایات جنگی باشد.
«این در راستای پایان دادن به فاجعه تاریخی سوریه است که بایستی با بیرون انداختن فاشیسم دینی حاکم بر ایران و پاسداران و مزدورانش از سوریه و عراق و یمن تکمیل شود. خلعید از پدرخوانده و حامی اصلی تروریسم در جهان امروز، لازمه صلح و آرامش و رخت بربستن بنیادگرایی و تروریسم در منطقه و جهان است». (شورای ملی مقاومت ۱۸ فروردین ۱۳۹۶)