عکسهای معدنچیان که نجات یافته بودند می رسید و خانواده های داغدار که برای گرفتن خبری و یا اثری از عزیزانشان خود را به آنجا رسانده بودند. مادرانی که بر روی تلی از خاک نشسته بودند و افرادی که سر از پا نشناخته و مستأصل منتظر رسیدن کمکی بودند. نه ارتش و نه سپاه کمک رسانی نمی کردند ولی در عوض نیروهای انتظامی تا دندان مسلح را می دیدی که بدون هیچ حرکتی دست به ماشه تفنگ هایشان شاهد از بین رفتن جان انسانها بودند. تعریف ضد بشر بودن کلیت نظام در ذهنم بیشتر جان گرفت و اهمیت واژه "امنیت نظام" در همین چند عکس خود را نشان داد. برای نجات جان کارگران نه تنها نهادی دست به کارنشد بلکه این خود کارگران بودند که با دستهای خالی و بدون هیچ وسیله ای به کمک همکاران خود شتافتند.
در های وهوی نمایش انتخابات هر کدام از کاندیدای ریاست جمهوری تا آنجا که می شد از مطرح کردن این مسئله در سخنرانی های انتخاباتی خود خودداری کردند. حتی در دومین بخش مناظره تلویزیونی کاندیداها که بحث به اصطلاح روی "امنیت" می چرخید هیچکدام از این شش مرد خبیث حتی کلمه ای از معدن یورت و فاجعه ای به وقوع پیوسته بود به زبان نیاورند. همین به اعتراضات مردم بیشتر دامن می زد، به خصوص که تقصیر حادثه را نیز می خواستند به گردن خود کارگران بیاندازند و گفته شد که معدن یورت "حسگر" نداشت.
چونان آنان که شانه بالا می اندازند
برای درد
برای مرگ
برای پدر
پسر
یا برادری
که رفت.
مسئله دیگری که همه جانیان حاکم سعی بر آن داشتند که خود را از علل وقوع حادثه مبرا کنند، این بود که معدن مالک خصوصی داشته است. به زبان دیگر مالک خصوصی حتما قوانین و مقرارات خصوصی نیز دارد و مالک نه مسئولیتی در قبال کارگران دارد و نه در مقابل قانون! در هیچ کجای این دنیا خصوصی بودن یک نهاد مسئولیت دولت را در قبال حفظ جان مردم نفی نمی کند. ولی در ایران تحت حکومت ولی فقیه قانون فقط به معنی سرکوب مردم تعریف می شود. روحانی پس از روزها تأخیر سعی کرد از واقعه دردناک کلاهی برای خود بدوزد و راهی آزاد شهر شد. یکی از کارگران به او گفت که " ۱۷۰ بچه بی پدر شده اند. چهل زن بیوه شده اند. چند سال پیش آمدیم فرمانداری و اعتراض کردیم که چهارده ماه است که حقوق نگرفته ایم، با زن و بچه آمدیم اما مسئولان رسیدگی نکردند". اعتراضات کارگران در حضور روحانی بقدری گسترده بود که روحانی مجبور به ترک محل شد.
اما از سوی دیگر حادثه مرگبار از سوی جوامع کارگری بطور گسترده ای مورد توجه قرار گرفت. از جمله این که معدنکاران "چادرملو" همکاران خود را شهید نامیدند و در اطلاعیه ای که به همین مناسبت صادرشده دولت و مسئولین را مسبب این چنین فجایعی معرفی کرده و اعلام کردند: "ما معدنکاران چادرملو با شنیدن اخبار مرگ همکارانمان در آزادشهر، از صمیم قلب متاسف شدیم؛ این فاجعه دلخراش را به بازماندگان حادثه عمیقا تسلیت میگوییم؛ اما روی سخن ما با مسئولان است؛ تا چه زمان جان کارگران باید قربانی سهل انگاریها و سودجوییهای سرمایهداران و کارفرمایان شود؟ به راستی چه زمانی قرار است حقوق قانونی کارگران که یکی از مهمترین آنها تامین امنیت جانی است، به رسمیت شناخته شود؟ شرایط کار در معادن ایران اسفناک است؛ دستمزدها بسیار پایین است و جان کارگران هر روز و هر لحظه در معرض هزاران خطر قرار دارد.
انجمن صنفی کارگران معدن چادرملو به نمایندگی از طرف معدنکاران داغدار، شهادت کارگران معدن زغالسنگ را به طبقه کارگر ایران تسلیت میگوید و امیدواریم روزی فرابرسد که کارگران و زحمتکشان دیگر شاهد این نوع فجایع کارگری نباشند." این فاجعه در کنار فجایع دیگری چون واژگون شدن اتوبوسها، کشته شدن مردم در جاده ها، بحران محیط زیست، سیل و زلزله تا این رژیم بر سرکار است ادامه پیدا خواهد کرد. تکرار مکررات نیست اگر بگوئیم سرنگونی ولایت فقیه راه را برای حل معضلات ایران باز می کند.
آرزو داشتم که می توانستم شانه هایم
را به تو بدهم
تا سر بر آن گذاری
و اشک بریزی
دوست داشتم دست در دست تو
گرد و خاک زغال سنگ را از تن زخمی آنان
پاک کنم
اما برای خشمت
باید که همه فریاد شویم!