فیتزجرالد در سال 1859، در 50 سالگی، رباعیات خیام را به انگلیسی ترجمه کرد. چاپ دوم این ترجمه غوغایی در لندن به پاکرد و خیام که در ایران کمتر به شاعری شهرت داشت، به زودی در اروپا و آمریکا بزرگترین شاعر و فیلسوف شرق شناخته شد. از آن پس رباعیات خیام به بیش از 40 زبان دیگر ترجمه شد و بیش از هفتصد کتاب درباره خیام به زبانهای مختلف نوشته شد.
«در سال 1859 کتاب کوچکی با جلد کاغذی در لندن منتشر شد و از چاپخانه یکسره به سبد کتابهای ارزان و بی مصرف رفت. یکسال بعد دو تن از شاعران نامی انگلیسی، یعنی روسه تی و سو وینبُرن، در کتابفروشی "گواریچ" کتاب کهنه و ارزانی را که در سبد کتابهای بی مصرف ریخته بودند، یافتند:
«رباعیات عمر خیام، شاعر و منجّم ایرانی، لندن، 1859»
نام مترجم در پشت جلد کتاب و بر صفحه عنوان دیده نمی شد.
سووین برن آن کتاب را به یک پنی (=چند شاهی) خرید. اندکی بعد، نیمی از مردم کتابخوان و ادبدوست لندن این 75رباعی را که در ترجمه فیتزجرالد گرد آمده بود، با لذّت فراوان میخواندند و مانند ورق زر می بردند و هر نسخه یی از آن با قیمت گران خرید و فروش می شد. امّا کسی مترجم آن را نمیشناخت و شایع بود که او گویا مرد مقدّسی است که از صحبت با مردم میگریزد، تنبل و بداخلاق و تندخو است و در یک کشتی شکسته به تنهایی زندگی میکند!
هشت سال بعد، ترجمه رباعیات به چاپ دوم رسید و مردم آن را، به قول یکی از نویسندگان آمریکایی، مانند شیرینی گرم و تازه می خریدند. در این ایام بود که توجه نویسندگان به مترجم رباعیات خیام معطوف شد. امّا آگاهی آنها در این حدّ بود که "ادوارد فیتزجرالد" پسر یکی از ثروتمندان و اشراف است که در سن 21 سالگی از کاخ پدرش گریخته و در دهات دوردست سوفاک، در کلبه خرابه یی زندگی میکند و دارایی او عبارت است از یک سگ، یک گربه و یک طوطی.
تا سال1880، یعنی بیست و یک سال بعد از چاپ اوّل ترجمه رباعیات خیام، کسی از زندگانی فیتز جرالد اطلّاع دقیقی نداشت. در این سال دوست و همکار ادبی او، و.الدیس رایت، زندگینامه، نامه ها و آثار ادبی او را در سه جلد منتشر کرد و مترجم خیام را به ادب دوستان شناساند.
ادوارد در روز 31مارس1809 در شهر سوفاک (انگلستان) چشم به جهان گشود. او را، به رسم اشراف آن روز و سنّت دیرین خانوادگی، در سن پانزدهسالگی به دانشکده معروف تری نی تی دانشگاه کمبریج فرستادند تا علوم متداول را فراگیرد و مانند یک اشراف زاده تربیت شود. امّا رسم و راه اشراف مورد پسند او نیفتاد و پس از اتمام تحصیلات عالی به یکی از دهات سوفاک رفت و 16 سال تمام در انزوا به سر برد.
او تا چهل و دو سالگی به ادبیات، موسیقی، فلسفه، باغبانی و مطالعه پرداخت و دست به قلم و کاغذ نزد. در سال1851 خاطرات ایام دانشجویی خویش را بهرشته تحریر کشید. دو سال بعد چند نمایشنامه را از زبان اسپانیایی و یکی دو درام را از نویسندگان کلاسیک یونانی ترجمه کرد. از قضا ترجمه های او به مذاق مردم انگلیس بسیار سنگین آمد و یکی از مجلّات ادبی درباره اش نوشت: لازم نیست حتی از این نمایشنامه ها نامی ببریم، زیرا اصلاً مهم نیستند!
فیتز جرالد در میان نویسندگان و شاعران دوره خویش دوستان زیادی داشت، ولی از همه بیشتر به پروفسور کوئل، استاد زبان سانسکریت دانشگاه کمبریج، که زبان فارسی را نیک میدانست، ارادت می ورزید و نزد او بود که زبان فارسی را آموخت.
پس از آشنایی به زبان و ادبیات فارسی، به مطالعه آثار شاعران ایران پرداخت. نخست توجه او به "جامی" جلب شد و در سال1856 "سَلامان و اَبسال" جامی را به شعر روان انگلیسی ترجمه کرد که اکنون از آثار درجه دوم او به شمار میآید.
سه سال بعد از ترجمه "سلامان و ابسال"، ترجمه رباعیات خیام در پانزدهم ژانویه سال1859 بی سر و صدا منتشر شد و چنان که گذشت، به سبد کتابهای ارزان و بی مصرف افتاد.
مجله فریزر از درج آن خودداری کرده بود و هیچ یک از مجلات ادبی هم در ستون کتابها نامی از آن نبردند. اگر کشف اتّفاقی آن دو شاعر نامی نبود، شاید امروز از فیتز جرالد و عمرخیام نامی برده نمیشد. امّا با معرّفی آن دو، بازار رباعیات چنان گرفت که ثانی انجیل شد و همردیف آثار شکسپیر قرار گرفت و صدها شاعر، به تقلید از طبع روان فیتز جرالد، رباعیاتی بدان سبک سرودند. امّا آن چه امروز به جای مانده است، همان ترجمه آسمانی فیتز جرالد است. هنوز زنده بود که چاپ پنجم رباعیات منتشر شد.
ادوارد فیتز جرالد در شب 14ژوئن1883 در خواب درگذشت. بیست سال پس از مرگ او، شهرت رباعیات به حدّ شگفت آوری رسید و نویسندگان جهان درباره خیام فیلسوف، خیام شاعر، خیام منجّم و خیام خوشگذران صدها کتاب و رساله نوشتند.
در اثنای جنگ بین المللی دوم و پس از آن، چاپ و فروش رباعیات خیام به زبانهای اروپایی، مانند ایام پیش از جنگ، همچنان پررونق بود.
فیتز جرالد رباعیات خیام را از روی نسخه خطی معروف کتابخانه بودلیان دانشگاه آکسفورد ترجمه کرده بود. این نسخه، قدیمی ترین مجموعه اصیل رباعیات خیام است که در سال865 هجری، یعنی در حدود سیصد سال بعد از درگذشت خیام، استنساخ شده است. باوجود این نمی توان هر 158 رباعی این نسخه را به خیام منسوب کرد. مرحوم [محمدعلی] فروغی انتساب برخی از رباعیات آن را به خیام مردود شمرده است. مجموعه انگلیسی هم دارای رباعیاتی است که اصل آن در هیچ یک از نسخه های موجود خیام یافت نشده و احتمالاً از خود فیتز جرالد است که به سبک خیام سروده شده است.
فیتز جرالد در ترجمه اش رباعیات را به ترتیب مخصوصی که در نسخه های فارسی می بینیم، مرتّب نکرده، بلکه مجموعه آنها را به شکل یک تمثیل یا شرح مُسلسل (= به هم پیوسته) و موزون درآورده است که آغاز و انجامی دارد و از نظر فنّی، یک تصنیف و رساله فلسفی و ادبی کامل است. او از زبان خیام فلسفه یی را بیان میکند، حقایقی را برمیشمرد و به نتیجه میرسد.
فیتز جرالد در آن 75 رباعی که ترجمه کرده است، چنان افکار و فلسفه خیام را با مهارت شرح میدهد و با قوت و قدرت بیان میکند که میتوان گفت کمتر موضوع و مضمونی است که در رباعیات باشد و در این مجموعه نباشد. او عصاره فکر خیام را به شیوه یی هنرمندانه در این 75رباعی گنجانیده است و منطقش چنان قوی است که برای خواننده بسیار گیرایی دارد.
هیچ قطعه، منظومه یا اثری در زبان انگلیسی به اندازه رباعیات خیام ترجمه فیتز جرالد بر افکار و عادات انگلیسی زبانان نفوذ پابرجای و ثابت و مدام نداشته است. امروز بسیاری از رباعیات وی جزء اصطلاحات هر روز درآمده اند و مردم بدون این که بدانند، آنها را در مکالمه و مکاتبه به کار میبرند.
در سال1959 میلادی، مردم جهان صدمین سال انتشار ترجمه رباعیات (به زبان انگلیسی) را جشن گرفتند و از فیتز جرالد و خیام تجلیل کردند».
(هفته نامه «ایران زمین»، شماره 68، 24مهر1374)