شکوه و عظمتی که مبیّن قدرت آلترناتیو دمکراتیک و توان تشکیلاتی آن به مثابه تنها سرمایه مردم ایران در مسیر سرنگونی رژیم آخوندی می باشد. سرمایه ای گرانبها و گنجینه ای ارزشمند برای ملت ایران در پیکار آزادی. همان حلقه مفقوده ای که در نهضت مشروطیت، دوران مصدق کبیر و در انقلاب پنجاه و هفت فقدان آن عامل به شکست منجر شدن جنبش گشته و راه خمینی برای دستبرد زدن به انقلاب را هموار نمود.
سخن از «سرمایه» مردم ایران در نبرد آزادی و رهایی است. سرمایه ای ذیقیمت و گرانبها که سرنوشت مردم و پیروزی آنها در نبرد با دیکتاتوری ضد بشری و قرون وسطایی آخوندی در گرو آن می باشد. یعنی همان تشکیلات منسجم و پولادین و آبدیده که با عبور پنجاه و چند ساله از سهمگین ترین حوادث و سونامی های سیاسی و نظامی با رهبری پاکباز و فوق العاده هوشیار، متکی به یک ایدئولوژی توحیدی وعمیقا انقلابی، با شناختی عمیق از ماهیت و کارکردهای دیکتاتوری ارتجاعی، با در پیش گرفتن خطوط صحیح سیاسی-استراتژیک، به دور از زنگارهای ارتجاعی و استثمارگرایانه، با آمادگی پرداخت بهای مبارزه و انقلاب در هر شرایط آنهم از بالاترین نقطه سازمانی خود به یگانه هماورد و جایگزین سیاسی رژیم ضد بشری تبدیل گشته و به تنها نقطه امید مردم ایران در مسیر آزادی و بگفته ناظران بین المللی به «یک اپوزیسیون قابل اعتماد» تبدیل شده است.
مجاهدین با پایداری پر شکوه خویش با عبور از میان آتش و خون و با اتکاء به رهنمودهای مستمر رهبر مقاومت که به گفته خانم رجوی تنها در سال آخر با هفتاد نشست بزرگ و کوچک توجیهی و پیام همراه بود، توانستند قفس بتونی و مستحکم آخوندی را شکسته، از محاصره نیروی قدس و ماموران اطلاعات آخوندی به در آمده و تمامیت تشکیلات پولادین خود را به مثابه تنها سرمایه مردم ایران در مسیر سرنگونی رژیم ضد بشری به آلبانی منتقل کنند.
این مجاهدین عبور کرده از کوره های گدازان و سونامیهای سیاسی و نظامی گوناگون به مثابه نماد شرف و افتخار ایرانی، همزمان در کنار گردهمایی سالانه مقاومت حضور داشتند و لرزه بر پیکر فرتوت ولی فقیه انداختند تا آنجا که کیهان خامنه ای در دوازدهم تیر نود وشش نوشت: «اگر کسی نمی تواند صدای پای دشمن (مجاهدین) را بشنود باید برای خود چاره ای دیگر بیاندیشد». در همین راستا سپاه جهل و جنایت رژیم نیز اعلام کرد: «صدای پای مجاهدین شنیده می شود».
می بینید که رژیم ضد بشری که همواره نام مجاهدین برای آن مرز سرخ بوده و سعی می کرد وانمود کند که آنها نابود شده و یا گروهکی بیش نیستند و به حساب نمی آیند، حالا به زبان خود اعتراف می کند که صدای گامهای استوار آنها را شنیده و باند رقیب نیز را نیز به شنیدن آن دعوت می کند. بی شک ولی فقیه آخوندها نیز در هراس از سرنگونی به دست مجاهدین و مردم ایران خواب راحت ندارد.
این آلترناتیو صیقل یافته و آبدیده به تنها نقطه امید داخلی، بین المللی و منطقه ای برای تغییر رژیم و سرنگونی آن تبدیل شده است. از اینرو بسیاری از شخصیتهای سیاسی شرکت کننده بر «اعتبار» ان به عنوان یک «آلترناتیو قابل اعتماد» تکیه نمودند و ضمن تاکید بر لزوم سرنگونی آخوندها به مثابه ریشه اصلی جنگها و مشکلات منطقه ای و تروریسم افسارگسیخته، بر ضرورت همراهی و همگامی با این آلترناتیو و به رسمیت شناختن آن پای فشردند.
خانم رجوی در این خصوص اظهار داشت: «ما نه پول می خواهیم نه سلاح، حرف ما این است که مبارزه مردم ایران برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه، مشروع، حق و ضروری است».
ما از شما می خواهیم که «مقاومت در مقابل ستم» را به رسمیت بشناسید. همان چیزی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر و در اعلامیه حقوق بشر و شهروندی فرانسه آمده است. همان چیزی که در بیانیه استقلال آمریکا آمده است. اینکه “وقتی حکومتی حافظ حقوق مردم نیست، مردم حق دارند آنرا برکنار سازند و به جای آن حکومت مورد علاقه خود را به وجود آورند».
سپس با اشاره به سخنان رهبر مقاومت مسعود رجوی که «نبرد مقاومت برای آزادی حق مسلم مردم ایران در هر وضعیتی است» اظهار داشت: مقاومت ایران بر آن است تا حکومتی را که ملت ایران از آن بیزار است، ریشه کن کند.
در ادامه راه حل بحرانهای منطقه ای و مقابله با تروریسم افسارگسیخته را در سرنگونی این رژیم به دست مردم و مقاومت ایران دانسته و درخواستهای مقاومت عادلانه مردم ایران از جامعه جهانی را اینگونه خلاصه نمود:
یک: مقاومت مردم ایران برای استبداد مذهبی را به رسمیت بشناسید. این رژیم را از سازمان ملل متحد و سازمان همکاری اسلامی طرد کنید و کرسی های ایران را به مقاومت مردم ایران واگذار کنید.
دو: سپاه پاسداران را در لیست گروه های تروریستی بگذارید و آنرا از سراسر منطقه اخراج کنید.
سه: خامنه ای و سایر سران رژیم را به خاطر نقض حقوق بشر و جنایت علیه بشریت بویژه قتل عام سال شصت و هفت و به خاطر جنایت جنگی در منطقه مقابل عدالت قرار دهید.
«کارکرد جایگزین دموکراتیک و تنها آلترناتیو سازمان یافته و متشکل»
سخن از جایگزین دمکراتیک به مثابه تنها سرمایه مردم ایران در پیکار آزادی است. این آلترناتیو در عمل و میدان مبارزه چگونه ظاهر شده و راه باز می کند؟. روشن است که مجاهدین طی سی و هشت سال گذشته همواره و در تمامی زمینه ها از جنگ ضد میهنی تا دخالتهای تروریستی در منطقه (از جمله دخالت جنایتکارانه در جنگ سوریه) و تا سیاست اتمی و تا نقض حقوق بشر و سرکوب داخلی یقه رژیم را گرفته و آنرا در معرض افکار عمومی داخلی و بین المللی قرار داده اند.
در این گردهمایی اما خانم رجوی ضمن تاکید بر لزوم سرنگونی رژیم آخوندی و تشریح در دسترس بودن آن به حقیقت سومی اشاره می کند و به نقش و کارکرد آن می پردازد. وی می گوید:
«سومین حقیقت وجود یک نیروی تغییر و جایگزین دمکراتیک است. قدرت این جایگزین در این است که شرایط بحرانی را به سرنگونی رژیم بالغ می کند. در سال هشتاد و هشت هسته اصلی قیامها را تشکیل داد و شعارها را از «رای من کو» به «مرگ بر اصل ولایت فقیه» رسانید و از مرداد سال گذشته با برافراشتن پرچم دادخواهی، کشتار زندانیان سیاسی در بیست و نُه سال پیش را به کانون سیاست امروز منتقل کرد و در نمایش انتخابات قلابی اخیر شعار «نه جلاد و نه شیاد» را اجتماعی کرد.
خانم رجوی در ادامه اضافه نمود: «وقتی ملتی یک جایگزین سیاسی را ارائه می کند یعنی به سرمایه ای بزرگ برای کسب آزادی رسیده است. از اینرو در نبرد با هیولای ولایت فقیه، ملت ایران مباهات می کند که با مقاومت و رنج و خون بسیار، یک بدیل دمکراتیک خلق کرده است. سرمایه و عامل هدایت کننده و تعیین کننده ای که در زمان شاه وجود نداشت والا خمینی فرصت نمی یافت انقلاب مردم ایران را بدزدد و آنرا بر سر خود آنها و مردم تمام منطقه بکوبد و خراب کند».
«اما مسعود در برابر خمینی و رژیم ولایت فقیه ایستاد و با شعار آزادی، جایگزین دمکراتیک و ارتش آزادی را بنا کرد. وقتی خمینی همه چیز را به کام فنا می کشید او رو در روی فاشیسم دینی، نیروی جنگنده ترقیخواه و ضد استبدادی ایران را در شورای ملی مقاومت و ارتش آزادیبخش ملی احیاء و شکوفا کرد».
«او جنبش ضد بنیادگرایی را در منطقه برپا کرد و با پنجاه سال مجاهدت و ایستادگی و خطرپذیری از اوین تا اشرف، نسلهای پیشتاز ایران را در نبرد آزادی روئین تن کرد».
و سرانجام خانم رجوی در قسمت دیگری از سخنان خویش تاکید نمود:«مقاومت ما کاوه و آرش و سیاوش را در خود زنده کرده است. آنقدر از آتش می گذرد، آنقدر جان بی تابش را در چله کمان خواهد گذاشت تا بندها در دماوند از هم بگسلد. تا ایران رها شود. تا ایران گلستان آزادی و عدالت شود».