قبل و بیش از همه رژیم به عنوان دریافت کننده ضربه عکسالعمل نشان داد از روزهای قبل از انجام این اکت عظیم و تا امروز فریادش به آسمان رفته، تا جاییکه جناحهایی از خود رژیم سروصدایشان درآمده و اعتراض میکنند که «آخر چه خبره همین عکسالعملهای شما باعث بزرگتر شدن و بیشتر مطرح شدن مجاهدین خواهد شد» بگذریم که اعتراض کننده قصد دارد با همین موضع از عظمت آن بکاهد و گویا حواسش نیست که قضیه برای کلیت رژیم چقدر حیاتی و بزرگ است.
در این «طوفان» هرکس به فراخور وزن و اندازه و درک و توان و «سود و زیانش» وارد گود شده، هواداران مقاومت خوشحال و سرفراز و قد کشیده از این گردهمایی و رژیم به همین میزان در جهت مخالف زخمخورده و عصبی ومستاصل، بالاخره رژیم «مقتدر» (که حتی فرمانده گارد تشریفاتش در هنگام ورود سران دیگر کشورها هنگام رژه هم حتی با صدای بلند به میزبان از جانب «کشور مقتدر» خیرمقدم میگوید) چنان از دست این گروه هزار بار نابود شده آه و فغان میگوید که بسیاری از سیاستمداران از همین آه و فغانها به ضعف رژیم و بزرگی هماورد آن پی میبرند.
این را من نه به صفت هوادار این مقاومت بلکه دقیقا درانعکاسات و پیشامدها و پیامدهای آن و با فاکتهای متعدد و مشخص از آن چه که رخ داد عرض میکنم.
رژیم و تمام دستجات درونیاش تنها در خلال ۲۴ ساعت از زمان شروع مراسم ۳۷۰ بار از زبان قوای سهگانهاش و تا روزنامهها وابواب جمعی اسمورسمدارش واکنش نشان داد وعلاقمندان میتوانند در سایتهای خبری وشبکه های اجتماعی آنرا مشاهده نمایند.
البته که بر رژیم «حرجی نیست» چراکه آتش به انبانشان افتاده و به جلزوولز افتادند ولی اینطور که بعد معلوم شد این آتش فقط به انبان رژیم نیفتاده و بسیاری از «انبانکهای» دیگر را هم نه تنها دود کرده بلکه به خودسوزی کشانده.
مزدور اجارهای سراسیمه و همزمان با اجرای برنامه شروع کرد و بقیه هم پشت سر هم که ایداد و بیداد پس ما چی؟.
برخی از رسانههای فارسیزبان نیز به نوعی در صدد جلوگیری از ضرب «طوفان» بر آمدند اما «مع الاسف» طوفان به حرکت درآمده بود و با این «صنار یک شاهی» ها نمیشد سد راهش شد، خصوصا اینکه آتشباری مقاومت با موشک «تغییر رژیم» و انعکاس بدون کموکاست آن در اکثر قریب به اتفاق رسانهها، کار خودش را انجام داده بود.
در این زمینه از سوی مقاومت و هوادارانشان و همچنین اخبار گوناگونی که تا الان درج شده همه در جریان قرار گرفتهاند. اما از آنجاییکه «آنچه نیکان همه دارند» بعضی یک تنه دارند و در این وانفسای طولانی مبارزه کارشان از مبارزه به بنبست و مالیخولیا و هجو کشیده شده صحنههایی «تأسفبار» و مضحک همراه با لمپنیسم غلیظ ایجاد نموده اگرچه پیش از این در دوران محاصره «اشرف» و تأسیس «تیف» و بعدها در «لیبرتی» و کشتار در آنجا، از این سر و گوش جنباندنها در خدمت به رژیم ولایتفقیه نیز از آنها سرزده بود، کسانی که متهم به تفکر «مارکسیستی» در غالب یک حزب بودند و امروز با «تأسف و تاَلُم» میتوان گفت همه چیز هستند الا مارکسیست و کمونیست.
یکی دیگر از وجوه تمایز اثرات گردهمایی امسال با سالهای گذشته که منبعث از شرایط سیاسی و موقعیت متزلزل داخلی و بین المللی رژیم میباشد این بود که در فاصله کمتر از یکماه قبل از آن، یعنی ۱۸ خرداد، خامنهای به نیروهای تحت امرش یعنی بسیجیها گفته بود: «...من به همه آن هستههای فکری و عملی و جهادی و فرهنگی مرتباً میگویم هر کدام مستقل، به قول میدان جنگ، آتش به اختیارید...خب شما افسرهای جنگ نرمید...آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمیتواند درست مدیریت کند آنجا آتش به اختیارید...».
حالا برگردیم به روزها و کلا اوضاع و جو سیاسی در این دوران که مجاهدین «طوفان» به پا کردهاند...
زندانیان سیاسی از گوشه و کنار کشور و در زیر ساطور رژیم اعلام همبستگی و درخواست شرکت هرچه گستردهتر در این گردهمایی را با اسم و رسم و نام و بند زندان اعلام میکردند...
مادرانی همچون شعله پاکروان در زیر تصویر سیمای آزادی و دختر مظلوم و سربدارش ریحانه پیام فرستاد...
انبوهی از دانشجویان و گروههای مختلف اجتماعی مسلسلوار به همبستگی با مقاومت و مراسم سیاسی آن در پاریس پرداختند و این موج همچنان در حال گسترش بود...
بیش از ۱۱ هزار حرکت اعتراضی و تجمع عصیانی و صنفی و سیاسی در چهارگوشه کشور در مدت فقط یک ماه در جریان بود...
گور خوابی، لوله خوابی و کارتنخوابی بیداد میکند و ابعاد اجتماعی به خود گرفته...
فساد فردی و جمعی و قضایی و کشوری و لشکری هر روز بیشتر ار روز گذشته افشا میشود و...
از جانب رژیم بالاترین مقام دیپلماتیک یعنی وزیرخارجه با وعده وعیدهای چرب و نرم در پاریس مستقر شد و به قول خودش مشغول «ابهامزدایی» در مورد مجاهدین بود، بخوانید درخواست عاجزانه جهت لغو گردهمایی بزرگ مقاومت ...
فرانسه «نرخ» را بالا برده بود و به گزارش رسانههای خود رژیم که منتشر هم شده میگویند «رژیم تهران در موقعیتی نیست که چیزی را قبول نکند»...
جام زهر اتمی از حلق خامنهای پایین رفته اثرات مرگبار آن در تکتک و جنایات رژیم و جناحهایش هر روز بیشتر مشهود میشود ...
جناحهای داخلی رژیم مثل گرگ به جان هم افتادهاند و «موشها» در کش رفتن «بلغور از انبار» ولیفقیه از هم سبقت میگیرند...
نکته بسیار مهم اینکه برخلاف گذشته، اینبار اما مجاهدین هم از تیررس موشک و بمب به سلامت جهیدهاند و رژیم نمیتواند مانند همیشه با کشتار آنها، تعادل خویش را با چنگ و دندان نشان دادن به مردم و سرکوبی نیروی پیشتاز برقرار نماید وبا قدرتنمایی مردم را بترساند...
چارچرخ سپاه قدس در عراق و یمن و لبنان تقریبا به هوا رفته و نام «اُم التروریسم» همه جا با اشاره به رژیم ولایتفقیه سیبل شده...
سپاه پاسداران در برزخ ورود به لیست تروریستی گیر افتاده...
کشورهای مسلمان و اقطاب سیاسی و نظامی آنها برعلیه رژیم و هر انکه با اوست اتحادی بسیار جدی تشکیل داده اند ...
وزیر خارجه میگوید در فرانسه راجع به مجاهدین با مقامات فرانسوی حرف زده و موضوع را در رسانهها رسما اعلام کرده اما روز بعد وزارتخانه همان وزیر میگوید سفر وزیرش به فرانسه ارتباطی به مراسم مجاهدین نداشته و خلاصه در «فرماندهی ومدیریت» سگ صاحبش را نمیشناسد...
«ظریف» دیگر آن «ظرافت» قبلی را نه تنها ندارد بلکه حتی جرئت نزدیک شدن به آن را هم نمیکند، فاصله «استرداد مجاهدین» تا «ابهامزدایی درموردمجاهدین» با دریایی از رنج و خون و فدا و پایداری با تثبیت مقاومت ۱۴ ساله و درهم شکستن لیست بیآبروی تروریستی به اتمام رسیده، زمان لبخند زدنها و لوس و لوده بازیهای دوران شیرین «او با اونا» و «کری» گذشته و اینک «در پشت و زیرمیز مذاکره» هرچه هست تعادل قوای محض است و به نوشته پاسدار شریعتمداری در کیهان خامنهای هرچه هست «تحقیر است وتحقیر»... این دست گفته ها و نوشته ها در مطبوعات و رسانهها و مواضع مسئولین رژیم از بالا تا پائین موج میزند ...
دراینجا اولین سئوالی که پیش میاید اینست که آیا همانطور که خامنهای در ۱۸ تیر خطاب به بسیجیها گفت این شرایط معلول «اختلال در مدیریت» میباشد و «مرکز فرمان نمیتواند درست عمل کند»؟...
اگر چنین است، پس به فرموده باید «آن هستههای فکری» همراه با «افسران جنگ نرم» وارد شوند وهرکدام «مستقل» عمل کنند و هر کس به اندازهٔ وسع و وزن خویش با «آتش به اختیار» آن را هدف قراردهند.
و این رشته بنبست های استراتژیک رژیم که بانی ومبتکر اصلی اش مجاهدین وشورای ملی مقاومت میباشد، سر درازی پیدا کرده،...
از تمام فاکتهای فوق هم که بگذریم بعد از گذشت قریب ۴ دهه از حاکمیت ولایتفقیه و مبارزات مردم ایران در این ۴ دهه، نیرویی و سازمانی و ائتلافی سخت کوش و مقاوم با نثار عزیزترین سرمایه های معنوی و انسانی هنوز در مقابل رژیم ولایتفقیه ایستاده و «بیا بیا» میگوید و حاکمیت خامنهای را با برنامه های مشخص و عملیات مشخص در پهنه ایران و منطقه و جهان به مقابله میطلبد، در این دهه های خونین وطاقت فرسا تنها «جرمش» اینست که در مقابل دیکتاتور خون ریز سپر نیانداخته و هرچه داشته درطبق اخلاص قرار داده، برای آزادی و رهایی مردم و میهن اسیرش دست از همه چیز شسته آنهم نه در مدت زمانی گذرا و کوتاه بلکه در ۴ دههٔ متوالی و باعث و بانی مشکلات و ضربات استراتژیک بر رژیم بوده و امروز قدرتمندتر از همیشه صدا و ندای سرنگونی این جرثومه جنگ و جنون و جنایت را به صدایی جهانی تبدیل نموده و سرانجام رژیم را به کنج رینگ کشانده و سرنگونی و تغییر آنرا به عنوان راه حل عملی در مقابل تهدید جهانی بنیادگرایی اسلامی به همگان اثبات نموده.
امروز این مقاومت توانسته گوشهای بسیاری برای شنیدن درد و رنج مردم ایران ایجاد نماید و بسیاری در جهان به آن گوش میکنند و حتی آنرا علنا اعلام میکنند، پس هرکه با هر عقیده و مرام و راه و روش، اگر به سرنگونی این رژیم متعهد باشد لامحاله نمیتواند با این نیروی محوری دشمنی نماید و به آن فحاشی کند و او را تخطئه نماید، میتوان مخالف او بود میتوان حرفها وعملیات سیاسی او را قبول نداشت میتوان پلاتفرمهای سیاسی و اصول مدون سیاسی اورا را به زیر هزارسئوال برد وبرنامه های سیاسی او رد نمود اما نمیتوان هم صادق بود، هم با رژیم مرز سرخ داشت وخواهان برچیدن او بود و هم همزمان دشمن بزرگترین مقاومت سازمانیافته برعلیه رژیم بود و به این نیروی محوری لیچارگفت و فحاشی کرد و سر بزنگاه یقه رژیم حاکم را رها کرد و گریبان خونین مجاهدین را گرفت الا اینکه ریگی به کفش و حلقه ای درگوش و قلاده ای بر گردن ازجانب ولایتفقیه داشت، این دیالکتیک مبارزه با رژیم آخوندیست و درست در همین نقطه و در همین تعریف علمی از مبارزه است که همه چیز معنی و سمت و سو پیدا میکنم.
«افاضات» برخی را اگر بخواهیم با هزار کیلو چسب و هزار چشم پوشی به امر مبارزه بچسبانیم موفق نخواهیم شد و بیانیه های آنها مملو از حقد و کینه فردی و شخصی به اعضاء سازمان مجاهدین و علی الخصوص به زن مجاهد خلق است، این ترهات که زاییده عقب افتادن از سیر تاریخ و تحولات اجتماعی در زمان و مکان مشخص میباشد و حاکی از جا ماندن و واماندن و پوسیدگیست را میتوان همه چیز نامید الا موضع سیاسی.
از نظر هر عنصر مبارز و هواداران این مقاومت و مردم ایران که خواهان برچیدن رژیم ولایتفقیه هستند دشمنی و فحاشی و هرزه درایی علیه مجاهدین چیزی جز اطاعت از فرمان «آتش به اختیار» که از جانب ولیفقیه صادر شده نمیباشد و نقش آنها، با یا بدون «لچک به سر»، با یا بدون ریش با یا بدون کراوات با یا بدون عمامه دست بالا بیش از نقش «الهام چرخنده» به هنگام چرخیدن دور تخت خامنهای و یا نقش «امیر تتلو» در «عکس هنری انتخاباتی» با «رئیسی» جلاد نیست، تنها تفاوتشان اینست که الهام چرخنده و امیر تتلو لمپن های نام ونشان دار هستند در داخله و اینها لمپن هایی با ادعاهای دهان پرکن در خارجه.