مهمترین وظیفهی که این جماعت سعی در هیزم کشی آن بر عهده دارند پنهان کردن دو محور بسیار مهم است.
اول اینکه نرمش قهرمانانه با فرمان ولیفقیه و هدایت او در دوران احمدینژاد شروع شده بود و دوم اینکه ما به ازای ان در سیاست بینالمللی خط مماشات با رهبری از پشت آقای اوباما حاکمیت مطلق را داشت. در این صحنه حتی حسین شریعتمداری و الله کرم هم به دستاوردهای مشابهی میرسیدند، وقتی که رئیسجمهور نقش تدارکچی داشته باشد، بعید به نظر میرسد وزنهی وزیر خارجه بیشتر از مثقال و حبه در ترازوی ولایت باشد.
اما دوران عوض شده است، قبول برجام و غلط کردم گفتن از تلاش برای تهیهی بمب اتمی، با هر حیله و کلکی که همراه باشد، نمیتواند شکست استراتژی بقا از راه بمب اتمی را پنهان کند.
در سیاست بینالمللی البته که "کشتیبان را سیاست دیگری آمده است"، حالا ببینیم هنر جهانمداری و دیپلماسی نفتی و گازی حضرت ظریف تا چه حد کارا و مؤثر بوده است؟
در آستانهی گردهمائی بزرگ مقاومت که داغ بزرگی بر دل ولیفقیه و اعوان و انصار او از هر رنگ و دسته و محفلی بر جا گذاشت و فریاد وامصیبتا ی رژیم را در آورد، حضرت ظریف به پاریس آمد، البته بر همه عیان است که بنا به عرف دیپلماسی این سفرها از قبل زمانبندی میشود و حاجآقا نمیتواند سرش را بیاندازد پائین و به دیار فرنگ بیاید، از قبل دفتر ویژه این قرارومدارها را تنظیم کرده است، احتمالاً رژیم محاسبه کرده بوده که با حراج مدل قاجاری نفت و گاز میتواند طرف فرانسوی را مثل دوران شیراک به تهاجم به مقاومت که در این دوران مثلا با لغو اجازه گردهمائی مشخص میشده، تشویق کند و با این احتمال هم در داخل پز قدرتنمائی بدهد و هم فضاحت حراج نفت را بپوشاند، حتی حرفهای دو پهلوی طرف مقابل که در این مواقع بسیار معمول است را به این نیت برداشت کرده بود، وگرنه چه ضرورتی داشت که این سفر را درست در همان روز تنظیم بکند؟ حالا که رژیم دستش از کشتار مجاهدین محصور در لیبرتی کوتاه شده است، این ضربهی محتمل سیاسی میتوانست مرهم موقتی بر سوزش رژیم از هجرت بزرگ مجاهدین باشد.
نتیجه را همه دیدیم، از بحث این مقاله خارج است ولی برگزاری پرشکوه کهکشان باعث شد که ظریف مورد تهاجم و انتقاد بیشتری از طرف باندهای بهانهگیر رقیب قرار بگیرد و زبان آنها درازتر هم شد.
تلاش بعدی حضرت ظریف سفر به نیویورک تحت عنوان سخنرانی در شورای روابط خارجی بود که پوش سفر بود و در ان هدف مقدم، جلوگیری از تحریمها ی جدید علیه رژیم و استفاده از فضای سیاسی درون امریکا برای کاستن از بار تهدیدهای متصور به رژیم بود.
سیاست کلی دولت جدید امریکا هنوز یک مسیر مشخصی را اعلام نکرده است، مواضع مختلف و متفاوتی از جانب مقامات مختلف اعلام شده است، وجه مشترک همهی آنها اما این است که دوران طلائی اوباما تمام شده است و بازگشتی در کار نیست. رسید دریافت پیام ظریف (بخوان خامنه ای) به دولت جدید امریکا با تحریمهای جدید، مهر خورد و پیروزی بزرگ دیگری برای نابغهی دیپلماسی رژیم رقم خورد. شاخص دیگر باد سیاست جدید امریکا که در جهت دیگری وزیدن گرفته است، مقالهای ری تکیه در واشنگتنپست بود که او دوران فعلی رژیم را به سالهای آخر شوروی سابق، مقایسه کرده بود و برای آمادگی برای دوران درهم پاشی رژیم فراخوان داده بود. البته مقایسه با شوروی سابق محبت در حق رژیم ضد بشری ولیفقیه هست، شرایط رژیم بیشتر به دوران شاه سلطان حسین صفوی میماند! اما وقتی بحث مقایسهی تاریخی است، بیشتر به نظر میآید ظریف شبیه وثوقالدوله هست تا فرد دیگری!.